«بي ترديدگاتها یک جواهر بزرگ و درخشان است كه به بشريت تقديم شده است.»
«ولتر»
«گاتها» يادگار ارزنده و ابدی زرتشت به انسان می باشد، بنا به گفته گاتها خداوند انسان را موجودی با شعور و آگاه آفریده و به او قوه ادراک و تمیز برای انتخاب راه و تعیین سرنوشت خویش را عطا کرده است. آنچه در گاتها بسیار جالب توجه است چگونگی خلقت خداوند است. در تورات که پایه ادیان دیگر قرار گرفته به تبعیت از میتولوژی های سومری و دیگر مذاهب قدیم ، خدایان چون انسان عمل می کنند و جریان خلق موجودات به زبان اسطوره بیان می شود. ابتدا خدای بدون جهان وجود دارد و سپس شروع به خلق گیتی می نماید و به ترتیب هر روز یک از جهان را می آفریند و در شش روز کار خود را انجام داده و در روز هفتم به استراحت می پردازد. در گاتها هیچ اثری از این خلقت اسطوره ای نیست و به چگونگی خلقت ، آغاز و پایان آن ، مراحل خلقت... اشاره ای نمی شود. خدا قدرت محرکه عالم است و از جهان جدا نیست ، زمان و مکان به صورت مبهمی با هم ترکیب شده که قابل توصیف نمی باشد. خلقت انسان نیز صورت کارگاهی ندارد.
اگر فقط به گاتها توجه کنیم و در نظر بگیریم که این یک مجموعه سرودهایی است که در سه هزار و پانصد سال قبل تنظیم گردیده و به زبان شعر آن روز راه زندگی شایسته در آن مطرح شده است و ذهن خود را به کلی از غیر گاتها خالی نماییم هیچ مسئله اسرار آمیز و متافیزیکی درسرود زرتشت نخواهیم یافت و هر چه تا کنون در این مقوله به پیام زرتشت نسبت داده شده است فاقد پایه گاتهایی است و به هیچ عنوان نمی توان آن را با اتکاء به گفتار زرتشت به اثبات رساند ، مگرآنکه به پیشداوری اوستایی(اوستای متاخر)متوسل شویم.
در خصوص اوستای متاخر ذکر این نکته قابل توجه است که بر خلاف گاتها که به منوتئیسم معتقد بوده ، صحبت از خدایانی متعدد(پولی تئیسم) می شود که هر کدام از این ایزدان با یکی از پدیده های طبیعت در ارتباط است ، ایزدانی همچون تیشتر خدای باران ، وایو خدای باد ، مهر خدای پیمان و جنگ ، آناهیتا ایزد بانوی آب و ... در واقع خدایان و خرده اوستا(اوستای متاخر) با خدایان ودایی که در ریگ ودا مورد ستایش قرار می گیرنداز ریشه واحد سرچشمه گرفته اند. در اوستای متاخر صفات کمالیه ای که زرتشت برای اهورامزدا قائل بود شخصیت می یابد و به موجودات مستقلی تبدیل می شوند. در بندهش عرش خداوند به صورت هرمی مجسم می شود که در راس آن اهورا مزدا قرار گرفته و در یک طرف آرمئیتی ، خورتات ، امرتات ، ودر طرف دیگر وهومنه ، امشه وهیشته و خشترا و در سطح پائین نیز سروش ایستاده است. این هرم شباهت فراوانی با ادیتاهای آریایی و هفت سیاره بابلی دارد. در بابل آساراماس با هفت روح خوب آسمانی به نام ای گی گی و هفت روح شریر به نام انوناکی توام بوده است .
برای تفهیم بهتر مسئله مثلهای دیگر می آوریم ، در گاتها آتش به عنوان یک عنصر ساده طبیعی معرفی می شود و برای بهره گرفتن از ذخیره ذهنی مردم نور و حرارت آن را به مفهوم فروغ و نور الهی به کار گرفته است. در تمتم شش سرودی که از آتش سخن رفته کوچکترین اثری از این عنصر به عنوان یک شخصیت قابل ستایش نیست و حتی اشاره ای به تقدس آن نیز نشده است. از خدای آتش و ایزد آذر نیز نشانی در گاتها نیست و آگنی(خدای آتش) هم مانند تمام دیوهای آریایی مطرود شده است. اما رفته رفته آتش شکل خدایی به خود می گیرد و پسر اهورامزدا می شود.در سرود آتش یشت اوستای متاخر چنین می خوانیم :
نماز به تو آتش ، ای بزرگترین آفریده اهورامزدا و سزاوار ستایش به خشنودی اهورامزدا ... برازنده نیایش و ستایش باشی تو در خانه مردمان ـ خوشبخت باد کسی که می ستاید تو را با هیزم در دست ؛ با شیر در دست و هاون در دست... بده بمن ای آذر عزیزِ اهورامزدا رامش آسوده ، روزی آسوده ، زندگی آسوده ، پارسایی کامل و پس از ان دانشی که بزرگ و پی گیر و فنا ناچذیر باشد.
اوستای قدیم دارای 21 نسک بوده است و نسک را دسته (دسته گل) معنی کرده اند برخی نیز آن را از کلمه «نسکه» به معنی «نامه» و کتاب می دانند.اوستای کنونی از پنج بخش یَسنا ، ویسپَرد ، یَشتها ، خُرده اوستا و وَندیداد تشکیل شده است.
مسلم است که برای شناخت افکار زرتشت جز گاتها منبع دیگری قابل اطمینان نیست.
اولین سرود گاتها هات28 بند1و2 به نام خدا آغاز می شود و در آن چنین آمده است :
« پیش از هر چیز ای دانای بزرگ نیکی افزای مینو با دستهای بر افراشته ترا نماز برده خوشبختی کامل را خواستارم ، پروردگارا بشود که در پرتوی راستی و درستی از خرد و دانش ، ضمیر پاک و روان آفرینش را خشنود سازم.»
فقط در سایه اعمالی که متکی به راستی و درستی است می توان خدا را خشنود ساخت و اندیشه نیک و خرد پاک بهترین وسیله برای نزدیک شدن به خداست. او در اولین قدم با صراحت تمام رشوه و فدیه و هدیه را که وسایل خشنودی خدایان جامعه است ، طرد مینماید.
زرتشت در پیام خود همه خدایان آریایی را به موجوداتی موهوم و زائیده خیال مبدل ساخت و نام هیچ یک از آنان را نبرد ، زیرا اگر از آنها نام می برد برای ایشان عینیت و واقعیت قائل می شد. خدایانی نظیر وارونا ، ایندرا ، آگنی ...زرتشت تمام این خدایان راکه در مقابل اهورا مزدا قرار داشتند به دیو مبدل ساخت و به حدی ازآنها متنفر بود که حتی نام هیچیک از آنها را ذکر نکرد و اصطلاح کلی دیو بر آنها نهاد.
« اهورا مزدا نخستین اندیشه گری است که فروغش در انوار آسمانی منعکس گردیده و با نیروی خردش قانون ازلی راستی را آفریده ، تا یار و یاور نیک اندیشان باشد.»
زرتشت دراین سرود خدا را سر آغاز و سر انجام هستی می داند. وجودی که اورا نمی توان لمس کرد و با اندیشه و تفکر باید او را دریافت. اگر او را با دیده دل بنگریم نخستین اندیشه گری را می بینیم که انوار آسمان یا همه پدیده های طبیعت مظهر اندیشه گری اوست. او نه قهار است و نه جبار ، که نور مطلق است و نیکی مطلق. زرتشت از اهورامزدا که همیشه یکسان است و هیچ تغییری در او نیست ، یک تقاظای اساسی دارد :« باطن ما را با نور مقدست روشنایی بخش. » این همان اصل کلی است که کلید تکامل بشر محسوب می گردد.
«ولتر»
«گاتها» يادگار ارزنده و ابدی زرتشت به انسان می باشد، بنا به گفته گاتها خداوند انسان را موجودی با شعور و آگاه آفریده و به او قوه ادراک و تمیز برای انتخاب راه و تعیین سرنوشت خویش را عطا کرده است. آنچه در گاتها بسیار جالب توجه است چگونگی خلقت خداوند است. در تورات که پایه ادیان دیگر قرار گرفته به تبعیت از میتولوژی های سومری و دیگر مذاهب قدیم ، خدایان چون انسان عمل می کنند و جریان خلق موجودات به زبان اسطوره بیان می شود. ابتدا خدای بدون جهان وجود دارد و سپس شروع به خلق گیتی می نماید و به ترتیب هر روز یک از جهان را می آفریند و در شش روز کار خود را انجام داده و در روز هفتم به استراحت می پردازد. در گاتها هیچ اثری از این خلقت اسطوره ای نیست و به چگونگی خلقت ، آغاز و پایان آن ، مراحل خلقت... اشاره ای نمی شود. خدا قدرت محرکه عالم است و از جهان جدا نیست ، زمان و مکان به صورت مبهمی با هم ترکیب شده که قابل توصیف نمی باشد. خلقت انسان نیز صورت کارگاهی ندارد.
اگر فقط به گاتها توجه کنیم و در نظر بگیریم که این یک مجموعه سرودهایی است که در سه هزار و پانصد سال قبل تنظیم گردیده و به زبان شعر آن روز راه زندگی شایسته در آن مطرح شده است و ذهن خود را به کلی از غیر گاتها خالی نماییم هیچ مسئله اسرار آمیز و متافیزیکی درسرود زرتشت نخواهیم یافت و هر چه تا کنون در این مقوله به پیام زرتشت نسبت داده شده است فاقد پایه گاتهایی است و به هیچ عنوان نمی توان آن را با اتکاء به گفتار زرتشت به اثبات رساند ، مگرآنکه به پیشداوری اوستایی(اوستای متاخر)متوسل شویم.
در خصوص اوستای متاخر ذکر این نکته قابل توجه است که بر خلاف گاتها که به منوتئیسم معتقد بوده ، صحبت از خدایانی متعدد(پولی تئیسم) می شود که هر کدام از این ایزدان با یکی از پدیده های طبیعت در ارتباط است ، ایزدانی همچون تیشتر خدای باران ، وایو خدای باد ، مهر خدای پیمان و جنگ ، آناهیتا ایزد بانوی آب و ... در واقع خدایان و خرده اوستا(اوستای متاخر) با خدایان ودایی که در ریگ ودا مورد ستایش قرار می گیرنداز ریشه واحد سرچشمه گرفته اند. در اوستای متاخر صفات کمالیه ای که زرتشت برای اهورامزدا قائل بود شخصیت می یابد و به موجودات مستقلی تبدیل می شوند. در بندهش عرش خداوند به صورت هرمی مجسم می شود که در راس آن اهورا مزدا قرار گرفته و در یک طرف آرمئیتی ، خورتات ، امرتات ، ودر طرف دیگر وهومنه ، امشه وهیشته و خشترا و در سطح پائین نیز سروش ایستاده است. این هرم شباهت فراوانی با ادیتاهای آریایی و هفت سیاره بابلی دارد. در بابل آساراماس با هفت روح خوب آسمانی به نام ای گی گی و هفت روح شریر به نام انوناکی توام بوده است .
برای تفهیم بهتر مسئله مثلهای دیگر می آوریم ، در گاتها آتش به عنوان یک عنصر ساده طبیعی معرفی می شود و برای بهره گرفتن از ذخیره ذهنی مردم نور و حرارت آن را به مفهوم فروغ و نور الهی به کار گرفته است. در تمتم شش سرودی که از آتش سخن رفته کوچکترین اثری از این عنصر به عنوان یک شخصیت قابل ستایش نیست و حتی اشاره ای به تقدس آن نیز نشده است. از خدای آتش و ایزد آذر نیز نشانی در گاتها نیست و آگنی(خدای آتش) هم مانند تمام دیوهای آریایی مطرود شده است. اما رفته رفته آتش شکل خدایی به خود می گیرد و پسر اهورامزدا می شود.در سرود آتش یشت اوستای متاخر چنین می خوانیم :
نماز به تو آتش ، ای بزرگترین آفریده اهورامزدا و سزاوار ستایش به خشنودی اهورامزدا ... برازنده نیایش و ستایش باشی تو در خانه مردمان ـ خوشبخت باد کسی که می ستاید تو را با هیزم در دست ؛ با شیر در دست و هاون در دست... بده بمن ای آذر عزیزِ اهورامزدا رامش آسوده ، روزی آسوده ، زندگی آسوده ، پارسایی کامل و پس از ان دانشی که بزرگ و پی گیر و فنا ناچذیر باشد.
اوستای قدیم دارای 21 نسک بوده است و نسک را دسته (دسته گل) معنی کرده اند برخی نیز آن را از کلمه «نسکه» به معنی «نامه» و کتاب می دانند.اوستای کنونی از پنج بخش یَسنا ، ویسپَرد ، یَشتها ، خُرده اوستا و وَندیداد تشکیل شده است.
مسلم است که برای شناخت افکار زرتشت جز گاتها منبع دیگری قابل اطمینان نیست.
اولین سرود گاتها هات28 بند1و2 به نام خدا آغاز می شود و در آن چنین آمده است :
« پیش از هر چیز ای دانای بزرگ نیکی افزای مینو با دستهای بر افراشته ترا نماز برده خوشبختی کامل را خواستارم ، پروردگارا بشود که در پرتوی راستی و درستی از خرد و دانش ، ضمیر پاک و روان آفرینش را خشنود سازم.»
فقط در سایه اعمالی که متکی به راستی و درستی است می توان خدا را خشنود ساخت و اندیشه نیک و خرد پاک بهترین وسیله برای نزدیک شدن به خداست. او در اولین قدم با صراحت تمام رشوه و فدیه و هدیه را که وسایل خشنودی خدایان جامعه است ، طرد مینماید.
زرتشت در پیام خود همه خدایان آریایی را به موجوداتی موهوم و زائیده خیال مبدل ساخت و نام هیچ یک از آنان را نبرد ، زیرا اگر از آنها نام می برد برای ایشان عینیت و واقعیت قائل می شد. خدایانی نظیر وارونا ، ایندرا ، آگنی ...زرتشت تمام این خدایان راکه در مقابل اهورا مزدا قرار داشتند به دیو مبدل ساخت و به حدی ازآنها متنفر بود که حتی نام هیچیک از آنها را ذکر نکرد و اصطلاح کلی دیو بر آنها نهاد.
« اهورا مزدا نخستین اندیشه گری است که فروغش در انوار آسمانی منعکس گردیده و با نیروی خردش قانون ازلی راستی را آفریده ، تا یار و یاور نیک اندیشان باشد.»
زرتشت دراین سرود خدا را سر آغاز و سر انجام هستی می داند. وجودی که اورا نمی توان لمس کرد و با اندیشه و تفکر باید او را دریافت. اگر او را با دیده دل بنگریم نخستین اندیشه گری را می بینیم که انوار آسمان یا همه پدیده های طبیعت مظهر اندیشه گری اوست. او نه قهار است و نه جبار ، که نور مطلق است و نیکی مطلق. زرتشت از اهورامزدا که همیشه یکسان است و هیچ تغییری در او نیست ، یک تقاظای اساسی دارد :« باطن ما را با نور مقدست روشنایی بخش. » این همان اصل کلی است که کلید تکامل بشر محسوب می گردد.