۱۳۹۳ اسفند ۸, جمعه

فتواهای شگفت انگیز شرعی اواخر دوره قاجاریه تا کنون و دلايل ابطال آنان!




- استفاده از آب لوله کشی حرام و غیرشرعی است.

علت: چون کر نیست!


* البته بعد فهمیدند چون جاری است، پس حرام نیست.

- استفاده از دوش حمام، حرام و غیرشرعی است.

علت: امکان غسل ارتماسی با آن وجود ندارد!

* البته چون زور حکومت پهلوی برای رعایت بهداشت چربید، مجبور شدند غسل ترتیبی را اختراع کنند و دوش از حرام بودن درآمد.

- استفاده از لامپ برق حرام و غیرشرعی است.

علت: به سبب امکان انجام شب نشینی های طولانی، باعث می شود که مومنین، از نماز صبح غافل شوند!

* البته بعدها، با پول هنگفتی که حاج امین الضرب، صاحب کارخانه برق به علما داد برق حلال شد! اما کارخانه برق مشهد در سال ١٩١١ میلادی به تحریک علما و روسها توسط ملت سلحشور مشهد در آتش سوخت.

- استفاده از کله قند، حرام و غیرشرعی است. (افراطیون مذهبی شایعه ساخته بودند از استخوان مردگان الک شده و کله قند روسی درست می شود!!)

علت: نپرداختن وجوه شرعی، توسط واردکننده قند!

"پر واضح است که پرداخت وجوهات، موجب گردید تا قند حلال گردد، البته به این شرط که قبل از خوردن، آن را در چای غسل کنند".

- استفاده از ماشین لباسشویی حرام و غیرشرعی است.

علت: لباس های نجس، لباس های پاک را نجس می کنند!

- در سال ١٣٤٢ خورشیدی در جریان انقلاب سپید علما گفتند رأی دادن بانوان خلاف شرع است!

- علما ساخت راه آهن را در دوره ناصری خلاف شرع و حرام اعلام کرده بود
بودند

علت: ملاعلی کنی آن را راه تسلط کفار می دانست.

- خوردن گوشت ماهی خاویاری حرام است!

علت: انحصار گرفتن صید این ماهی ارزشمند.

- بازی شطرنج حرام است!

علت: در روایتی ساختگی آمده بود که امویان شطرنج بازی می کردند.
- استفاده از ویدئو حرام و غیرشرعی بود.

علت: چون افکار پاک ملت سلحشور با دیدن فیلمهای مستهجن خراب می شد. با ازدیاد آن و آمدن ماهواره و نت دیگر این حرام حلال شد.

۱۳۹۳ بهمن ۲۳, پنجشنبه

نفس باد صبا آفت جان خواهد شد



نفس باد صبا آفت جان خواهد شد
عید می آید و اجناس گران خواهد شد
قیمت میوه و شیرینی و آجیل و لباس
باز سرویس گر فک و دهان خواهد شد
همسرم چند ورق لیست به من خواهد داد
و سرا پای وجودم نگران خواهد شد
می زنم ساز مخالف دو سه روزی اما
عاقبت هرچه که او گفت همان خواهد شد
می رسد مرحله ی سخت و نفس گیر خرید
نوبت گند ترین کار جهان خواهد شد
کل عیدی و حقوقم به شبی خواهد رفت
بر سر جیب بغل ،فاتحه خوان باید شد
یک الف آدم و یک عائله آنهم پر خرج
وقت فرسودن اعصاب و روان خواهد شد
پول را با علف خرس یکی می دانند
فکر کردید که منطق سرشان خواهد شد
هانیه نعره بر آرد که ندارم مانتو
کامران از پی او تیز دوان خواهد شد
که پدر کفش و کت و پیرهنی می خواهم
بعد از او نسترنم مرثیه خوان خواهد شد
سام هم لنگه ی جوراب به پا می گوید
شستم از پنجه اش امسال عیان خواهد شد
قیمت پسته به قلب من ِآسیب پذیر
باز هم وای که آسیب رسان خواهد شد
زیر بازارچه با قیمت ماهی یا گوشت
آسمان دور سرم پُر دَ وَران خواهد شد
مغز گردو شده مانند طلا مثقا لی
مغزم از قیمت آن سوت کشان خواهد شد
کمرم گشت که در خانه تکانی سرویس
حالیا نوبت این فک و دهان خواهد شد

۱۳۹۳ بهمن ۱۸, شنبه

شاه و فسادهای جنسی




شاه در فساد جنسي بي‌مبالاتي را به اوج رسانده بود. دربار او دائم محل رفت و آمد فواحش خارجي و معشوقه‌هاي داخلي بود. او از دوران جواني تا اندكي پيش از مرگ دست از زن‌بارگي برنداشت. حتي لحظاتي كه ملت ايران براي سرنگوني او در سرتاسر كشور بسيج شده بودند و در خيابانها صداي رگبار و مرگ بر شاه در هم پيچيده بود او در بارگاه خويش بي‌اعتنا به واقعيتهاي بيروني به عشقبازي مشغول بود.
.
محمدرضا در اوايل جواني كه براي تحصيل به مدرسه له‌روزه سوئيس رفته بود، عاشق يكي از مستخدمه‌هاي مدرسه شد و پس از برقراري ارتباط، دخترك را حامله كرد. محمدرضا با كمك فردوست با پرداخت پول از آن دخترك خواستند تا سقط جنين كند و مدرسه را ترك نمايد. رضاشاه پس از بازگشت محمدرضا از سوئيس به ملكه مادر سفارش كرد كه براي جلوگيري از رابطه محمدرضا با زنان ناباب، يك خانمي براي او به دربار بياورند. درباريان برادرزاده ساعد مراغه‌اي را كه زن مطلقه‌اي به نام فيروزه بود با پرداخت ماهيانه سيصد تومان به دربار آوردند و تا ازدواج محمدرضا و فوزيه با او بود.
شاه پس از ازدواج با فوزيه همچنان به روابط نامشروع خود ادامه مي‌داد و همين امر موجب شد تا «ملكه فوزيه از ماجراهاي عاشقانه او خشمگين» شود. شاه با حضور فوزيه، عاشق دختري به نام «ديوسالار» شد، او كه هنوز به تشريفات اسكورت مبتلا نشده بود، با يك دستگاه اتومبيل به منزل دخترك مي‌رفت. با شيطنت ارنست پرون موضوع به اطلاع فوزيه رسيد. پرون فوزيه را سر قرار برد و وقتي محمدرضا از خانه ديوسالار بيرون آمد، او را مشاهده كرد. فوزيه نيز به تلافي خيانت شاه با تقي امامي دوست شد و اختلافات شاه و فوزيه از آن پس شدت گرفت و سرانجام منجر به طلاق گرديد.
.
.
معروفترين معشوقة شاه در اين دوره، پروين غفاري بود. پروين غفاري، «16ـ17 ساله، مو بور، زيبا و بلندقد»، دختر ميرزا حسين غفاري همداني يكي از كارمندان مجلس شوراي ملي بود. فردوست يك روز در باشگاه افسران با وي و مادرش آشنا شد و چون سليقه شاه را مي‌دانست او را به شاه معرفي كرد. سرانجام با دلالي فردوست، ترتيب ملاقات وي با شاه در سرخ حصار داده شد. پروين غفاري كم كم به دربار راه يافت و در حال و هواي ملكه شدن، از شاه حامله شد. اما شاه وي را مجبور كرد تا توسط پروفسور عدل دوست شاه سقط جنين كند. شاه پس از بهبودي پروين، خانه‌اي در خيابان كاخ نزديك كاخ مرمر براي وي خريداري كرد تا به وي نزديكتر باشد. سرانجام پس از مدتي پروين از چشم شاه افتاد و از دربار رانده شد. پروين غفاري پس از پيروزي انقلاب اسلامي خاطرات خود را در كتابي به نام «تا سياهي...» منتشر كرد. پروين غفاري در اين كتاب نشان مي‌دهد كه شاه چقدر موجود جلفي بوده، تا آنجا كه خود به تنهايي در خيابانها به دنبال شكار دختران مي‌افتاده است.
شاه جلافت را به حدي رسانده كه چند بار از ديوار خانه پروين بالا رفته است. او دورة بعد از طلاق فوزيه را چنين ترسيم مي‌كند: «در تهران آن روزگار شايع بود كه براي شبهاي تنهايي او دختراني زيبا را شكار كرده و به دربار مي‌برند. حتي نام دختري ايتاليايي به نام ”فرانچيسكا“ در ليست معشوقه‌هاي شاه بود.»
غفاري در اين كتاب يكي «از خصوصيات بارز شاه را زن‌بارگي» او مي‌داند كه «دست از هرزگي بر‌نمي‌داشت و در تمام بزمهاي شبانه با دريدگي به زنان و دختران چشم مي‌دوخت و به بهانه‌هاي مختلف سعي مي‌كرد با آنها تنها باشد و يا آنان را به رقص دعوت كند.»
.
.
.
به گفته ملكه مادر «محمدرضا در برابر دختران موطلايي تسليم محض بود. يك بار كه در جواني با هواپيماي آلماني مسافرت مي‌كرد عاشق ميهمانداران موطلايي هواپيمايي لوفت‌هانزا شده بود... همين مسئله مدتها موجب بدبختي محمدرضا شده بود و پولهاي زيادي را صرف ميهمانداران لوفت‌هانزا مي‌كرد و يك قسمت از دربار مسئول دعوت و پذيرايي از ميهمانداران بود.» برادر و خواهر شاه هم كه اين موضوع را فهميده بودند، در ترتيب ضيافت ميهمانان هواپيمايي براي شاه فعاليت مي‌كردند. «رفيقه‌هاي يك شبه و چند شبه فراواني داشت كه معرف آنها اشرف خواهرش و عبدالرضا برادرش بودند. اينها بيشتر از رده ميهمانان خارجي هواپيماييها بودند.» شاه در اين دوره علاوه بر مراوده با ميهمانداران موطلايي اروپايي به عشق دختران آمريكايي نيز مبتلا شده بود. «در مسافرتهايش به آمريكا هم زنهاي متعددي را مي‌ديد كه دولو به او معرفي مي‌كرد.» شاه كم كم عاشق ستاره‌هاي سينمايي و ملكه‌هاي زيبايي مي‌شد و با هزينه‌هاي سرسام‌آور به مراد مي‌رسيد. ارتشبد فردوست كه خود يكي از دلالان فساد محمدرضا بود، مي‌گويد: در مسافرت شاه به نيويورك «من دو نفر را به محمدرضا معرفي كردم، يكي گريس كلي بود كه در آن زمان آرتيست تئاتر بود و دو بار با او ملاقات [كرد] و محمدرضا به وي يك سري جواهر به ارزش حدود يك ميليون دلار داد. اين زن بعداً همسر پرنس موناكو شد... نفر دوم يك دختر آمريكايي 19 ساله بود كه ملكه زيبايي جهان بود... چند بار با محمدرضا ملاقات كرد و به او نيز يك سري جواهر داد كه حدود يك ميليون دلار ارزش داشت.»
معروف‌ترين معشوقه‌هاي شاه در اين دوره گيتي خطير بود كه در آستانه ازدواج با فرح «حدود يك ميليون تومان پول نقد و همين حدود جواهر به او داده شد و راهي رم شد.»
.
.
.
مؤسسه مادام كلود، «يكي از موفق‌ترين و معتبرترين شبكه‌هاي دختران تلفني پاريس» بود. اين مؤسسه بود كه دختري به نام «آنژ» را به شاه معرفي كرد. او با هواپيما به ايران آمد و مورد استقبال يكي از كارمندان وزارت خارجه قرار گرفت و در هتل هيلتون در يك سوئيت ساكن شد. سه روز آداب حضور نزد شاه را به وي آموختند، «وقتي شاه آنژ را ديد، به قدري از او خوشش آمد كه او را در تهران نگه داشتند». اما او از زندگي در تهران خوشش نيامد، بعد از شش ماه هنگامي كه قصد بازگشت را نمود به او اخطار كردند كه «تو نمي‌تواني از اينجا بروي، اعليحضرت از تو خوشش مي‌آيد». ولي سرانجام او موفق شد ايران را ترك گويد.
.
.
.
«در اوائل سالهاي 1970 (1350) در دربار و بازار زمزمه‌هايي رواج يافت حاكي از اينكه شاه عاشق شده است. آن هم نه عاشق يك دختر اروپايي، بلكه يك دختر نوزده ساله ايراني با موهايي كه به رنگ طلا بود. مي‌گفتند نامش گيلدا است.»
گيلدا دختر سرلشكر آزاد يكي از افسران نيروي هوايي اصفهان بود، در سفري كه شاه به اصفهان رفت سخت شيفته او شد و او را با خود به تهران آورد. مادر محمدرضا، داستان گيلدا را چنين تشريح مي‌كند: در سال 1351 سرلشكر آزاد براي اينكه «خودش را به محمدرضا نزديك كند»، از دخترش استفاده كرد، او را هنگام سفر محمدرضا به اصفهان با خود آورد و در هواپيما كنار محمدرضا نشاند و محمدرضا را خام خودش كرد. محمدرضا چنان شيفته او شد كه «نمي‌توانست در برابر خواهشهاي او نه بگويد»، شاه نام او را به خاطر موهاي طلائيش، طلا گذاشت.
.
.
ملكه مادر علت حساسيت بيش از حد فرح را اين مي‌داند كه «اين دختر فوق‌العاده قشنگ بود». خصوصاً اين كه محمدرضا به زيبايي ذاتي اين دختر اكتفا نكرده بود و او را نزد پروفسور تسه فرانسوي، دكتر خانوادگي دربار در امور زيبايي فرستاده بود و با چند عمل جراحي «خيلي ديدني شده بود.» سرانجام فرح بي‌تاب شد و وقتي «در سعدآباد چشمش به طلا افتاد. جلو رفت و كشيده محكمي به گوش طلا زد.»
.
.
مادر فرح، فريده ديبا در بزرگواري و گذشت دخترش فرح مي‌نويسد:
بي‌تفاوتي فرح نسبت به كام‌جوييهاي محمدرضا باعث شد كه شاه جسارت را از حد بگذراند و دست دختر يكي از افسران نيروهاي هوايي را بگيرد و به عنوان معشوقه خود به كاخ بياورد... محمدرضا در داخل كاخ جايگاهي را به او اختصاص داده بود. فرح با آنكه مي‌كوشيد نسبت به اين مسائل بي‌تفاوت باشد، اما يك بار كشيده‌اي محكم به گوش اين دختر زد.
بلندپروازيهاي خانواده گيلدا حتي حساسيت شاه را هم برانگيخت. به گزارش علم، يك روز صبح «شاه خيلي بدخلق بود.» شاه علت بدخلقي خود را مصاحبه خانواده گيلدا با يك روزنامه ترك دانست كه گفته‌اند: «با اين كه شايعات ازدواج [دخترشان با شاه] بي‌اساس است، اما بدون شك دخترشان معشوقه شاه است.»
سرانجام گيلدا نيز دل شاه را زد و تصميم گرفت او را به تيمسار خاتم فرمانده نيروهاي هوايي واگذار نمايد.
.
.
يكي از نويسندگان فرانسوي به نام «ژرا دو ويليه» در كتاب خود فصل‌ بلندي را به شرح ماجراهاي عشقي شاه اختصاص داده است. وي از معشوقه‌هايي به نام «دخي» و دختر زيبايي از خانواده‌اي اشرافي به نام «منيژه» و دختري 19 ساله و تحصيل كرده در انگليس به نام صفيه، دختر 18 ساله‌اي به نام ليلي فلاح و هنرپيشه آلماني به نام «الگار آندرسون» و «ماريا گابريلا» دختر پادشاه بركنار شده ايتاليا نام مي‌برد. شاه تا مرز ازدواج با گابريلا هم رسيد، ولي به دليل مسيحي بودن وي با مخالفت آيت‌الله بروجردي رو به رو شد.
.
مطالب بیشتر را در این اینک بخوانید:
http://dowran.ir/show.php?id=210746961
اما نکته قابل توجه نزدیکی شاه با گوگوش بود و خبری که چندسالی است نقل مجالس می باشد:
«من حاصل ازدواج پنهانی شاه و گوگوش هستم.» این ادعای زنی با نام «شادی پهلوی» است كه خود را فرزند ازدواج پنهانی شاه مخلوع ایران و یك خواننده زن لس آنجلسی می داند و می گوید حاضر است تا با آزمایش DNA هم ادعای خود را اثبات كند.
شادی پهلوی در صفحه خود در یكی از شبكه های اجتماعی داستان تولد خود را به از سرپرستان ساواكی خودش شنیده است این طور روایت می كند:«دلیل واقعی دستگیری مادرم توطئه بر علیه ولیعهد بود چون اگر من پسر به دنیا می آمدم موازنه های قدرت پشت پرده زیادی به هم می ریخت مادرم بعدا با وساطت غلام رضا پهلوی از زندان آزاد شد در آن زمان در ایران به دلیل سانسور ساواك جز اعضای محرم و داخلی دربار و ساواك و اعضای خانواده حقیقی فرح دیبا كه من به دست آنها سپرده می شوم كسی از مردم عادی ایران از تولد دختری بین فائقه آتشین و محمد رضا پهلوی خبر دار نشده و من نیز به بقیه كوه اسرار پدرم و خانواده او ملحق میشوم .....مادرم كمی پس از تولد من به دستور ساواك و برای جلوگیری از پخش هر نوع شایعه ای مبنی بر زایمان او از محمد رضا پهلوی او با همین شریك اخاذی مالی خود یعنی محمود قربانی ازدواج كرد و بار دیگر به دستور ساواك و برای واقعی نشان دادن ازدواج خود با قربانی او فرزند بعدی خود یعنی كامبیز قربانی را حامله شد من از سرپرستان ساواكی خود شنیده بودم كه فرح برای انتقام از تولد من و همدستی مادرم در نقشه كودتای داخلی اسداله علم ........ او در روز زایمان مادرم مامور به بیمارستان فرستاده و آنها بلافاصله پس از تولد كامبیز با دستگاه اتصال قلب شوك به سر او وارد می كنند ...كامبیز به این دلیل امروز كند ذهن.... و لقب عقب مانده گرفته است.»
شادی پهلوی مدعی شده است: من به برادرم كامبیز قربانی هم بارها پیام دادم و گفتم برای آزمایش DNA به تركیه بیاید تا داستان خود را ثابت كنم.
این خانم"شادی پهلوی" صفحات مجازی زیادی دارد که لینک آنها را قرار میدم
لینک اول:
https://www.facebook.com/shadi.pahlavi
درآینده درباره روابط لیلی امیرارجمندی و رهنورد مطلب خواهم گذاشت
‫#‏شاه‬
‫#‏فرح‬
‫#‏پهلوی‬
‫#‏سلطنت‬
‫#‏فساد‬
‫#‏همجنس‬ بازی
‫#‏حجاب‬
‫#‏انقلاب‬
‫#‏اسلام‬
‫#‏حکومت‬