۱۳۹۱ تیر ۲, جمعه

الهام بخش زندگی
















دعای کودک




گربه نره





از هادی خرسندی(عکس را خودم انتخاب کرده ام) در اوایل انقلاب آیت الله منتظری میگفت « متخصصينی که در خارج درس ميخوانند فايده ندارند. ما بايد متخصص در داخل تربيت کنيم.».
حضرت آيت الله منتظری از مراجع عاليقدر شيعه هستند که « توضيح المسائل » شان دست کمی از توضيح المسائل امام خمينی ندارد و این سروده در ارتباط با يکی دو بخش حساس از همان توضيح المسائل است.
در اينجا سعی شده است لهجه ء اصفهانی به کار رود. موفقيت قارئين عزيز را در قرائت صحيح و مکتبی آرزومنديم.
ضمناً دوستاران و پيروان حضرت آيت الله منتظری بدانند که قصد ما از انتشار اين شعرگونه فقط شوخی است و البته که ما حساب ايشان و خاتمی و خامنه ای و خمينی و مشکينی و مصباح يزدی و خلخالی و رفسنجانی را از حساب باقی آخوندهای عوامفريب جدا ميکنيم.
فقيه عاليقدر و متخصص مکتبی---------------------------------
آن شنيدم که گفت گربه نره
متخصص کوجاست بالاخره؟
متخصص که مکتبي باشِد
پيروي مکتبي نبي باشِد
رفتن خارجه که کار نشد
اون تخصص که افتخار نشد
متخصص اونس که هر هفته
مسجد صاحب الزمون رفته
هرکي از « قبرآقا» گرفت ديپلم
يا که پي اچ دي شو گرفت از قم
اين درسته وگرنه در آکسفورد
هرکي رفت درس خوند رودس خورد
يا که هاروارد و غيره هرکِس رفت
در حقيقِت که عمرِش اِز دس رفت
من خودم يکنفِر اِز افرادم
که با تحصيل داخل ، استادم
کارشناس طهارتم بنده
خيلي ام با مهارتم بنده
اين طهارت يه علمي حساس س
اين سخن حرف حضرت عباس س
هرکسي دوست داره بسم الله
چند دستور ساده و کوتاه
من ميگم از پُروسه و متدش
ديگه هرکس بِنا به ميل خودش
اولن موقعي خلا رفتن
بهترس چار دست و پا رفتن
کمي اونجا عقب جلو کردن
ورجهيدن ميو ميو کردن
هست يک آفتابه اون گوشه
اگِه دِقّت کنين آب توشه
وقتي کردي خودت رو خوب خالي
ديدي روحت سبک شدس عالي
خودتا خوب پاکسازي کون
خالق از کون خويش راضي کون
کج کون آفتابه را بريز اِز آب
دست چپ را ببر جلو دِ بساب
هي بشورش شلپ شلپ تا بيخ
تا بپييچد صداش در تاريخ
تا بدونند مردوم دنيا
متخصص داريم ما اينجا
وقتي قيژ قيژ صدا بدد ، پاکس
خيلي ام اون صداش طربناکس
اگه وسواس بيش از اين داري
ميباس اسکاچ برايت ورداري
بله جونم تخصص داخل
نيست اونقدری که ميگن مشکل
در پي علم اگه کسي باشه
اين که گفتيم بهترين راشه
حالا هرکس ميخواد که استاد شِد
متخصص بشِد دلش شاد شِد
بگه دانشکده ديگه نيميخوام
خودشا بسپرد به من يا امام
اولش من بهش بگم تئوري
که بشورد فلانشو چطوري
وقتي خوب ياد گرفت اينو نظري
ميرسد وقت سمعي و بصري
پا ميشيم دوتايي ميريم اونجا
داخل لابراتوار خلا
بعد تا مدتي که لازم هست
شستشو ميدهم به او با دست
خوب يادش ميدم که با انگشت
وارد کون خود بيشِد از پشت
تا که خوب ياد بگيره کار آموز
عملي طرز طهارت امروز
وليکن شيوه ي امام کبير
داره قدري با مالي من توفير
مالي اون خيلي پيشرفته تره
خب امامه ديگه نه گربه نره
اون خودش فکرشو جلو کردس
فيلم برداشته ويديو کردس
رفته و در خلا گرفته قرار
دوربين برده و صدا وردار!
نور و نورافکن و پروژکتور
کرده سرتاسر خلا را پر
بعد آرام و پا طمأنينه
کرده تکرار فعل ديرينه
آنقدر کرده اين فداکاري
که تمام گشته فيلم ورداري
حالا هم هر کدوم از طلاب
هرکي هس دنبال تخصصي ناب
ميرد اونجا و اون امام عزيز
ميزند اون دوشاخه رو تو پريز
ميذاره اون نوارو تو دستگاه
( کجا اين وضع بود دوره ي شاه )
همه ي صحنه هارو جون ميدد
تو تيليويزيون نشون ميدد
دگمه شو ميزند يواش ميکوند
عقبي ميره جا به جاش ميکوند
بعضي جاها که يک کمي سخته
اسلوموشن نباشه بدبخته
هي ريوايند ميکوند په لي ميکونه
صحنه هارو دوباره طي ميکوند
لانگ شات هاي واقعاً عالي
چه کلوزآپ هاي با حالي
واقعاً که قشنگه اين ويديو
مثل شهرفرنگه اين ويديو
به اميدي که پر ثمر باشد
باعث دانش بشر باشد
تا بياموزه ملت ايرون
که چه جوري بشوره از خود کون

۱۳۹۱ خرداد ۲۴, چهارشنبه

رویای شبانه(کسی در کار نیست)


                      
نیمه شب در بسترم افکند خود را یار و گفت
بوسه می خواهی بیا اکنون کسی بیدار نیست
گفتمش ای ماه آزارم مده رفتم ز دست
گفت امشب مهربانم صحبت از آزار نیست
گفتمش یاد آوری از درگه ات راندی مرا؟
گفت اینک موقع افشای این اصرار نیست
گفتمش لب را گذارم تا بچسبد بر لبت؟
گفت:آری این سخن را حاجت تکرار نیست
لب نهادم بر لبش عقل از سرم بیرون پرید
راستی در آن زمان هیچ عاقلی هشیار نیست
دست را بردم گرفتم گردن آن با وفا
گفت این شاخه نبات است جای دست یار نیست
دست بردم لحظه ای در سینه آن سیم تن
گفت می دانی که این لیمو به هر بازار نیست
گفتمش لیموی کوچک می گریزد زیر دست
گفت لیمو کوچک است و همردیف نار نیست
کم کمک دستم بلرزید و به پایین تر رسید
گفت خط سیر دست تو در این اقطار نیست
گفتمش ای آن که در لذت بدی با من شبی
این تقاضا با رضای تو ولی اجبار نیست
گفتمش خواهم بچینم من گلی از باغ تو
گفت اجماع گر پسندد پیش من هم عار نیست
گفتمش بگذار کام دل بگیرم این زمان
چونکه دیگر هیچ امید این چنین دیدار نیست
گفت باشد تا شبی دیگر رسد
در شب اول ربودن کار هر دلدار نیست
گفتمش هیچکس مخالف نیست با قانون عشق
این عمل در پیش مردم هیچ ننگ و عار نیست           
کم کمک رامم شد و خود را به من بسپرد گفت
اجتماع گر می پسندد بهر ما هم عار نیست
گرم آغوشش گرفتم تا شوم غرق نشاط
گفت میدانی که امشب هیچکس بیدار نیست
خواستم چینم گلش را گربه بر رویم پرید
جستم از خواب خوش و دیدم کسی در کار نیست
                       

۱۳۹۱ خرداد ۱۴, یکشنبه

بی احتیاجی به سکس


۱۴خرداد مرگ دجال و شیاد بزرگ



مادر بی رحم شقاوت پیشه

روی لینک کلیک کنید و شقاوت پیشگی یک مادر را ببینید!
https://www.facebook.com/photo.php?v=405232479499076&set=vb.100000369830738&type=2&theater

دکلمه نفرین نامه 2 با صدای ملحد

مینی بوس بسیج و مرد مست !



مینی بوس پر از بسیجی به سوی کمیته در حرکت بود ، یه مرد مستی که تلو تلو میخورد و منتظر تاکسی بود رو میبینن.

درجا وامیستن و مرد بیچاره رو سوار میکنن که با خودشون ببرن کمیته.

همینکه راه میافتن ، مرد مست به دور و ورش یه نیگاهی میکنه و میگه :

عقبی ها بی شرفن ، جلویی ها بی ناموسن ، سمت راستی ها بی همه چیزن و سمت چپی ها بی پدر و مادرن !

راننده مینی بوس شاکی میشه و همچین میکوبه روی ترمز که همه بسیجی ها روی همدیگه میافتند ! راننده میاد مرد مست رو از زیر دست و پای بسیجی ها میکشه بیرون و میگه ، مردک محارب ضد انقلاب ، اگه جرات داری یه بار دیگه بگو کی بی شرف و بی همه چیز و بی ناموس و بی پدر و مادره !

مسته با کمال خونسردی میگه : من از کجا بدونم ! ... با اون ترمزی که تو کردی ، همه قاطی شدند !