۱۳۸۹ آبان ۳۰, یکشنبه

چهلمين روز پرواز مرضيه


به مناسبت چهلمين روز پرواز مرضيه

این عکس در تاریخ 30 مرداد 1368 در ( لالون ) فشم منزل خانم مرضیه - توسط علي خادم - گرفته شده.
ردیف اول از پائین، سمت راست. - شاهرخ نادری - تورج نگهبان – محمد میرنقیبی – نصرتی.
2- احمد قدکچیان – مرتضایی – اردشیر روحانی – بیژن ترقی – نعمت الله گرجی – فریدون مشیری
3- نجم آبادی – جمال وفایی – انوشیروان روحانی – ناصر مسعودی – رسولی
4- ناصر ملک مطیعی – منوچهر همایون پور – علی تجویدی – مجید محسنی – جهانگیر ملک – تقی ظهوری
5- عدنانی – حسن گلنراقی – علی تابش – جواد لشکری - ....
خانم مرضیه – فرهاد فخرالدینی – فضل الله توکل – نجمی مرتضایی. ...

Marzieh2.jpg

۱۳۸۹ آبان ۲۹, شنبه

عید قربان



عید قربان                                                         
ای ایرانی آیا میدانی که : روز عید قربان اعراب دقیقا مصادف است با 16 نوامبر 636 میلادی روز حمله آنان به سرزمین ایران و سربریدن ایرانبان(قربانی کردن) در راه الله (بت جاهلیت درون مکه) بوده است؟؟؟ به نوشته مسعودی در کتاب مروج الذهب، پیش از نبرد قادسیه (در پهلوی گد سیا، بچم تبر سیاه) در شبیخونهای تازیان به ایران، سردارانی چون مهران کشته شدند و در دو نوبت نزدیک به ده هزار سرباز ایرانی جان باختند. برعکس دروغهای امروزی (علی شریعتی و مرتضی مطهری و ناصرالدین صاحب الزمانی . . . ) مبنی بر کمتر بودن تعداد تازیان در برابر ایرانیان، مسعودی آورده که در قادسیه (ماه محرم سال ۱۴ هجری) شمار مسلمانان هشتادوهشت هزار و مشرکان [که ایرانیان باشند] شست هزار تن بود. در این نبرد سپهسالار رستم را سردارانی چون شیرآزاد (با کنیه پوران)، هرمز، بهمن جاذویه، بزرگمهر، هرمزان و نیرمران همراهی میکردند. "با آنکه شمار تازیان بیشتر بود اما صبحگاه روز بعد سواران مسلمان از شام (سوریه) برسیدند و کمک پیوسته می آمد و نیزه های سپاه، خورشید را پوشانده بود" [ترجمه ابوالقاسم پاینده، برگ ۶۷۰] سپاه کمکی عرب دستکم ششهزار تن بود. و باز برخلاف دروغهایی که از سوی معاصران شنیده و خوانده ایم، مسعودی نوشته است که سی هزار سرباز ایرانی داوطلبانه خود را با زنجیر و طناب به یکدیگر بسته بودند و "به نور و آتشکده ها قسم خورده بودند که از جا نروند تا فتح کنند یا کشته شوند. [مروج الذهب، ۶۷۵] این سی هزار دلاور همگی به همراه بهمن و رستم و بزرگمهر کشته شدند. سپهسالار رستم را وحشیانه شمشیر زدند و کالبدش را میان دست و پای استران افکندند. ده هزار گارد درفش کاویان نیز کشته شدند و این درفش که بهایش بیش از دو میلیون دینار بود به تاراج رفت. نبرد قادسیه را میتوان یکی از نبردهای مهم جهان بشمار آورد، و گزاف نیست که بگوئیم که نتیجه قادسیه نه تنها سیر تاریخی و سرنوشت ایران، بلکه خاورمیانه و جهان را تغیر داد. بدبختی های بیش از یکهزار و چهار صد ساله ایران و نیز جمهوری اسلامی از پسآمدهای آن نبرد میباشند. اگر در قادسیه ایرانیان از تازیان و دیگر هم پیمانانشان به ویژه خیانتکاران درونی شکست نمیخوردند، نه تنها امپراتوری اسلامی هرگز بوجود نمیامد، بلکه ایدئولوژی فراگیر و جهانی امروزه اسلامی که طاعونی برای بشریت شده است هم گریبانگیر جهان نمیشد.                                                    
        .................................
در فرهنگ والاگوهر ایران، هیچگاه جانوران را برای خرسندی الله یا موجودهای آسمانی کُشتار نمیکردند و بر روی فرش خون آنها به شادی و پایکوبی نمیپرداختند، زیرا اینچنین رسمی را آیین اهریمنان میپنداشتند. از اینرو ما ایرانیان «عید قربان» را جشن نمیدانیم، ونکه (بلکه) روز سوگواری و همدردی با چهارپایان زبان بسته میدانیم که کُرپانی (قربانی) یک رسم فرومایه و ددمنشانه میشوند. جشن مهرگان موشکافانه در برابر عيد قربان ایستاده است، چونکه مي بينيم كسي همچون اژیدهاک (ضحاك) از کُرپانی کردن (قرباني كردن) و رنج كشيدن آدم ها لذت مي برد و كساني چون فرانك و فريدون به کُرپاني كردن و رنج و درد كشيدن آدم ها پايان میدهند و جشن مهرگان یک شادي بُزرگ براي پايان دادن به فرهنگِ کُرپانی کردن (قرباني كردن) و درد و رنج آدم هاست. در عید قربان که مسلمانان چهارپایان سودمند را ددمنشانه برای الله کُشتار و کُرپانی میکنند، دُنباله رسمی است که آنها از دین میتراییسم رونوشت برداری کرده اند و در آن دین وجود داشته است. در گذشته کشاورزان و دهقانان آسیب فراوانی از این آیین میدیدند. زیرا پیروی از این رسم سبب کشتار گله ها و چهارپایان سودمند روستاییان میشُد، که سرمایه زندگی و ابزار کار آنها در کشتزارها و چراگاه ها بودند و این رسم آسیب اقتصادی فراوانی به آنها میزد. یکی از انگیزه هایِ خیزش اشو زرتشت در برابر بیدادگری های زمان، برچیدن این رسم ددمنشانه و فرومایه بود تا بار زندگی کشاورزان را کمتر کند و جان چهارپایان را پاس دارد. اکنون این رسم فرومایه بدست مسلمانان دنبال میشود. کُشتار چهارپایان شادی و پایکوبی بر فرش خون آنها جلوگاهِ ته دره و پایین ترین (سطح) اندیشه ای است که نه بر جان آدمی و نه جانِ چهارپایان ارزشی مینهد. 

۱۳۸۹ آبان ۲۶, چهارشنبه

ترجمه ی منشور کوروش هخامنشی

این مطلب عیناً از فیس بوک از صفحه سرمد کاشانی بدون هیچگونه تغییری(بجز تصحیح چند غلط املایی) در اینجا آورده شده است!
by Sarmad Kashani on Tuesday, November 9, 2010 at 7:34am

منشور کوروش هخامنشی

یه جایی دیدم نوشته کوروش کبیر بعد جالبیش این بود که زبان عربی رو هم به سخره گرفته بود یکی نبود به این ابله بگه احمق جان اول اون کبیر را درست کن بعد بیا زر بزن تازه همچین این منشور رو ترجمه کرده بود که گویا خودش خلقش کرده بنابر این تصمیم گرفتم متن اصلی رو بزارم تا این ابله بدونه که اینجا فیسبوکه نه مسجد ما هم یه مشت گوسفند نیستم که هر گهی خواست بخوره ما هم بگیم بع بع

به سایت ذیل رفته و متن اصلی رو بخونید فایل به صورت پی دی اف است.

http://www.mghaed.com/safar/safar25/Cyrus_Cylinder--Persian_Translation.pdf

موفق باشید
سرمد

۱۳۸۹ آبان ۲۵, سه‌شنبه

درآمد عربستان از خانه کعبه



کعبه به ديدار خدا ميرويم
او که همين جاست کجا ميرويم

حج به خدا جز به دل پاک نيست
شستن غم از دل غمناک نيست

دين که به تسبيح و سر وريش نيست
هرکه علی گفت که درويش نيست

صبح به صبح در پي مکر و فريب
شب همه شب گريه و امن يجيب؟

طبق آمار بانک جهاني در سال 2008 درآمد کشور عربستان از توريسم يا به زبان ساده از : دکان زيارت مسلمين خانه کعبه معادل مبلغ 29,865,000,000 دلار يا قريب سي ميليارد دلار بوده است.

زائرين ايراني که بصورت تمتع ويا عمره در همان سال به مکه رفته اند 1,937,000 نفر ( تقريبا2 ميليون نفر) بوده اند که مجموعا مبلغ 487,000,000 دلار يا بعبارتي قريب به مبلغ پنج ميليارد دلار درآمد تقديم اقتصاد پادشاهان عربستان کرده اند و در ميان تمام کشورهاي اسلامي مقام اول را به خود اختصاص داده اند. نظر باينکه هواپيمائي جمهوري اسلامي قدرت جابجائي اينهمه زائر را نداشته است شرکت هواپيمائي عربستان قريب به 54 درصد از زائران ايراني را به خود اختصاص داده است....طبق گزارش مقامات ديپلماتيک ايران در سال 2008 ماموران کشور عربستان بدترين و توهين آميز ترين رفتار را با زوار ايراني داشته اند و ايران از لحاظ توهين ماموران عربستان مقام اول را به خود اختصاص داده است. علماي عربستان در همان سال فتوي صادر کرده اند که ايرانيان شيعه کافر هستند.طبق يک گزارش ديپلماتيک ديگر زائران ايراني ناخواسته ترين و منفورترين خارجي ها در عربستان محسوب مي شده اند.

با حسابي سرانگشتي با پولي که ايرانيان سالانه به عربستان (دشمن شيعه ايراني) تقديم مي کنند
مي توان تعداد 170,000 مسکن روستائي احداث کرد...
ميتوان 714,286 فرصت شغلي کشاورزي يا 200,000 فرصت شغلي صنعتي براي جوانان ايجاد کرد
ميتوان10,000,000,000 متر مربع ساختمان مدرسه و ورزشي در کشور ايجاد کرد
يا ميتوان با پول حجاج دوسال يک پالايشگاه سوپر مدرن با ظرفيت 75,000بشکه احداث کرد
يا با پول پنج سال حجاج ميتوان ايران را به صادر کننده بنزين مبدل ساخت و ديگر براي واردات بنزين محتاج اعراب نبود....
اما افسوس که با پول حجاج ايراني قمارخانه هاي فرانسه توسط شاهزادگان عربستان که انحصار تجارت حج را در اختيار دارند آباد ميشود...

۱۳۸۹ آبان ۱۸, سه‌شنبه

هادی خرسندی : بگذر از نی، من حکایت میکنم


نشنو از نی


بگذر از نی، من حكايت ميكنم 
وز جدايی ها شكايت ميكنم

ناله های نی ، از آن نی زن است 
ناله های من ، همه مال من است

شرحه شرحه سينه ميخواهی
اگر  من خودم دارم ، مرو جای دگر

اين منم كه رشته هايم پنبه شد
جمعه هايم ناگهان يكشنبه شد

چند ساعت ، ساعتم افتاد عقب 
پاك قاطی شد سحر با نيمه شب

يك شبه انگار بگرفتم مرض
صبح فردايش زبانم شد عوض


آن سلام نازنينم شد «هلو
وآنچه گندم كاشتم ، روييد جو

پای تا سر شد وجودم «فوت» و«هد» 
آب من«واتر» شد و نانم«برد»

وای من! حتي پنيرم «چيز» شد
است و هستم ، ناگهانی «ايز» شد

من كه با آن لهجه و آن فارسی
آنچنان خو كرده بودم سال سی

من كه بودم آنهمه حاضر جواب
من كه بودم نكته ها را فوت آب

من كه با شيرين زبانيهای خويش
کار خود در هر كجا بردم به پيش

آخر عمری ، چو طفلي تازه سال
از سخن افتاده بودم ، لال لال

كم كمك ،‌ گاهي «هلو» ، گاهي «پيليز»
نطق كردم! خرده خرده ، ريز ريز

در گرامر همچنان سردرگمم 
مثل شاگرد كلاس دومم

گاه «گود مورنينگ» من جای سلام
از سحر تا نيمه شب دارد دوام

با در و همسايه هنگام سخن
لرزه می افتد به سر تا پای من

مي كنم با يك دو تن اهل محل
گاهگاهي يك «هلو» رد و بدل

گر هوا خوبست يا اين كه بد است 
گفتگو درباره اش صد در صد است

جز هوا ، هر گفتگويی نابجاست 
اين جماعت ، حرفشان روی هواست

بگذر از نی ، من حكايت مي كنم 
وز جدايی ها شكايت مي كنم

نی كجا اين نكته ها آموخته 
نی كجا داند نيستان سوخته

نی كجا از فتنه های شرق و غرب 
داغ بر دل دارد و تيشه به فرق

بشنو از من ، بهترين راوی منم 
راست خواهی ، هم نی و هم نی زنم

سوختند آنها نيستان مرا   
زير و رو كردند ايران مرا

كاش ميماندم در آن محنت سرا 
تا بسوزانند در آتش مرا

تا بسوزانندم و خاكسترم 
در هم آميزد به خاك كشورم

ديدی آخر هر چه رشتم پنبه شد
جمعه هايم ناگهان يكشنبه شد

      "هادی خرسندی


عکس منتشر نشده از سعید امامی



عکس منتشر نشده از سعید امامی

فرستادن به ایمیلچاپمشاهده در قالب PDF
خبرآنلاین : مرکز اسناد انقلاب اسلامی در کتاب «آسیب‌شناسی حزب مشارکت ایران اسلامی» و در بخش اسناد و تصاویر، تصاویری منتشر نشده از سعید امامی منتشر کرده است.

به گزارش خبرآنلاین، عکس اول مربوط است به جشن ازدواج سعید امامی در سال 1358 در واشنگتن که ادواردو آنیلی با کت و شلوار سفید سمت راست عکس حضور دارد و عکس سوم نیز به سخنرانی او در سال 1359 در همین شهر مربوط است.





۱۳۸۹ آبان ۱۶, یکشنبه

ایوان مدائن




 هنگام عبور از مداین و دیدن طاق کسری

                         

خاقانی

هان ای دل عبرت بین از دیده نظر کن هان
ایوان مدائن را آیینهٔ عبرت دان
یک ره ز ره دجله منزل به مدائن کن
وز دیده دوم دجله بر خاک مدائن ران
خود دجله چنان گرید صد دجلهٔ خون گویی
کز گرمی خونابش آتش چکد از مژگان
بینی که لب دجله کف چون به دهان آرد
گوئی ز تف آهش لب آبله زد چندان
از آتش حسرت بین بریان جگر دجله
خود آب شنیدستی کاتش کندش بریان
بر دجله‌ گری نونو وز دیده زکاتش ده
گرچه لب دریا هست از دجله زکات استان
گر دجله درآموزد باد لب و سوز دل
نیمی شود افسرده، نیمی شود آتش‌دان
تا سلسلهٔ ایوان بگسست مدائن را
در سلسله شد دجله، چون سلسله شد پیچان
گه‌گه به زبان اشک آواز ده ایوان را
تا بو که به گوش دل پاسخ شنوی ز ایوان
دندانهٔ هر قصری پندی دهدت نو نو
پند سر دندانه بشنو ز بن دندان
گوید که تو از خاکی، ما خاک توایم اکنون
گامی دو سه بر مانه، اشکی دو سه هم بفشان
از نوحهٔ جغد الحق مائیم به درد سر
از دیده گلابی کن، درد سر ما بنشان
آری چه عجب داری کاندر چمن گیتی
جغد است پی بلبل، نوحه است پی الحان
ما بارگه دادیم، این رفت ستم بر ما
بر قصر ستم‌کاران تا خود چه رسد خذلان
گوئی که نگون کرده است ایوان فلک‌وش را
حکم فلک گردان یا حکم فلک گردان
بر دیدهٔ من خندی کاینجا ز چه می‌گرید
خندند بر آن دیده کاینجا نشود گریان
نی زال مدائن کم از پیرزن کوفه
نه حجرهٔ تنگ این کمتر ز تنور آن
دانی چه مدائن را با کوفه برابر نه
از سینه تنوری کن وز دیده طلب طوفان
این است همان ایوان کز نقش رخ مردم
خاک در او بودی دیوار نگارستان
این است همان درگه کورا ز شهان بودی
دیلم ملک بابل، هندو شه ترکستان
این است همان صفه کز هیبت او بردی
بر شیر فلک حمله، شیر تن شادروان
پندار همان عهد است از دیدهٔ فکرت بین
در سلسلهٔ درگه، در کوکبهٔ میدان
از اسب پیاده شو، بر نطع زمین رخ نه
زیر پی پیلش بین شه مات شده نعمان
نی نی که چو نعمان بین پیل افکن شاهان را
پیلان شب و روزش گشته به پی دوران
ای بس پشه پیل افکن کافکند به شه پیلی
شطرنجی تقدیرش در ماتگه حرمان
مست است زمین زیرا خورده است بجای می
در کاس سر هرمز خون دل نوشروان
بس پند که بود آنگه بر تاج سرش پیدا
صد پند نوست اکنون در مغز سرش پنهان
کسری و ترنج زر، پرویز و به زرین
بر باد شده یکسر، با خاک شده یکسان
پرویز به هر بزمی زرین تره گستردی
کردی ز بساط زر زرین تره را بستان
پرویز کنون گم شد، زان گمشده کمتر گو
زرین تره کو برخوان؟ رو لم ترکوا برخوان
گفتی که کجار رفتند آن تاجوران اینک
ز ایشان شکم خاک است آبستن جاویدان
بس دیر همی زاید آبستن خاک آری
دشوار بود زادن، نطفه ستدن آسان
خون دل شیرین است آن می که دهد رزبن
ز آب و گل پرویز است آن خم که نهد دهقان
چندین تن جباران کاین خاک فرو خورده است
این گرسنه چشم آخر هم سیر نشد ز ایشان
از خون دل طفلان سرخاب رخ آمیزد
این زال سپید ابرو وین مام سیه پستان
خاقانی ازین درگه دریوزهٔ عبرت کن
تا از در تو زین پس دریوزه کند خاقان
امروز گر از سلطان رندی طلبد توشه
فردا ز در رندی توشه طلبد سلطان
گر زاده ره مکه تحفه است به هر شهری
تو زاد مدائن بر سبحه ز گل سلمان
این بحر بصیرت بین بی‌شربت ازو مگذر
کز شط چنین بحری لب تشنه شدن نتوان
اخوان که ز راه آیند آرند ره‌آوردی
این قطعه ره‌آورد است از بهر دل اخوان
بنگر که در این قطعه چه سحر همی راند
مهتوک مسیحا دل، دیوانهٔ عاقل جان