"اهل کتاب
---------------
ز ادیان دور و ز اهل کتاب
همه مردمان در پی یک جواب
کجا رفت خورشید ، چرا ماهتاب
چرا رعد و برق و چه بود آن شهاب
یکی بت پرستید ، یک آفتاب
دگر از خدایی نهان کرد خطاب
یکی زد به دریا، عصا با شتاب
و دریا به پا شد ز هر دو جناب
دگر راه رفت روی دریا ی ناب
و یا آب را کرده هر دم شراب
یکی وعده ها داد پر التهاب
برابر سیاه و سفید ، پیر و شاب
دگر گفت من رفتم و در غیاب
دعا کن، دعایت شود مستجاب
چو دینی کنی این میان انتخاب
دگر داندت ، مجرم از ارتکاب
ز هر دین بس شاخه و انشعاب
به نام خدا، جان و دلها کباب
گذشت قرنها ظلم و رنج و حراب
دل مردمان پر شد از اضطراب
ز دانش غنی شد جهان بی حساب
به هر سوی دنیا توان دست یاب
ولی دین به ما گفت ، بینی سراب
فریب جهان است و همچون حباب
در ایران به پا شد یکی انقلاب
و میهن دمی مست رویا و خواب
چو بیدار شد در دل منجلاب
که سرها به دار ، بر گلو ها طناب
چو پر شد ز ظالم دلان انتساب
به جان هم افتاده مار و عقاب
یکایک چو دیدی ز پشت نقاب
همه فاسدند ، بیخ و بن ها خراب
پر از وعده ها و پر از آب و تاب
کلاه رفت سرها ، و آمد حجاب
و امروز پرسیم ز خاک و تراب
کجا رفت انصاف ، کو نان و آب
نبود پول و بی آن ایاب و ذهاب
همه گشته بی کار و در اعتصاب
چو شد جان و دل همچو سنگی مذاب
بس از این ستمها بس از این عذاب
اگر دین برای کسی شد گلاب
چه خوش زندگی بهر او شد صواب
ولی به که دین در کتاب یا که قاب
حکومت جدا باشد از این کتاب
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر