۱۳۹۰ آبان ۲۳, دوشنبه

خرس رقصان

از ...

در ابراز بیزاری و تنفر از خیانت ، وقاحت و دنائت
مشتی " ولی‌ وقیح صفت " و داغ و نشان " استاد ،
دکتر ، فیلسوف..." خورده و دزد تاجران " کلام و کتاب"
حاصل تلاش و زحمات هزاران انسان دانشمند و فرهیخته.

بر معمم ، بر مکلل ، تٔف به ملاکارها
جان آزاده شده بازیچهٔ طرارها
در شگفتم از طمع ، از حرص این دریوزگان!
مانده حیران اجنبی خود هم ز بدکردارها
از مکلل تا معمم دست در دست این ددان
پای می‌‌کوبند تا سر‌ها رود بر دارها
ریش‌ها بنهاده در رهن و ز دونی پای بوس
تیز کرده تیغ‌ها بر گردن سردار ها
   "  سازگارا  "   ها  ، " کدیور "‌ ها ، "  تریتا پارسی  " 
جملگی هستند خائن بر محک ، معیار ها
شرم هرگز نی‌ کند گندم نمای جو فروش
آنکه در سر می‌‌کشد اینگونه شیخ افکار ها
کار آن نامرد و نا زن بهر جاه و مال بین!
خون مردم می‌‌خورند این شیخ و ملایار ها
این حریصان ساکن آزادی و امنیت اند
این خیانت را سبب نه ترس و نه اجبار ها
مفت و بی‌ اجرت مپندار این چنین نا مردمی !      
بر علیه " اشرفی " بگسسته اند افسار ها
این جماعت را بده مزدی چو گله پیش ران!     
        حق تا نا حق شود با فلسفه گفتار ها
عقل و هوش مردمان مغشوش گردانند و منگ
خرس رقصانند با ناز و ادا اطوار ها
هر چه خلق ایستاده تر ، بر خصم شد دشوار تر
مدعی باید عیان سازد درون انبار ها
هست ما را پرسش از این " خود فروشان عفیف " ؟
یاور خلقند یا اوباش را غمخوار‌ها ؟
 "زینهمه " استاد " ، " دکتر " ، " فیلسوف " ، " اهل علوم!!!! 
با د رحمت جاهلان را ، راهزن جمار ها
این چنین دونان بپندارند هشیارند بس
مستی صافی هزاران به از این هشیار ها
شکر ایزد را ! که زینسان " فاضلان " دوریم ، دور
 بین! " کدیور "   ‌ها بتر از تن فروشان خوار ها 
از نیازش تن فروشد ، ور نه هم، تن مال اوست
لیک اینان خدمت دیگر کشان جرار ها
پارسی "   ‌اش اسم و " ضدّ پارسی " ‌اش راه و رسم !  
پارسی را ننگ این بی‌ غیرتان ، بی‌ عآر ها!
ز همنشینی با چنین بی‌ مایگان بهتر رفیق!
 سنگ خار ا را بباید کوفتن سر بار‌ها

هیچ نظری موجود نیست: