۱۳۹۴ اردیبهشت ۱۱, جمعه

علی شریعتی







علی مزینانی، مشهور به علی شریعتی یا علی شریعتی مزینانی در ۲ آذر ۱۳۱۲ در روستای کاهک، سبزوار، خراسان زاده شد

و مرگش در ۲۹ خرداد ۱۳۵۶ در لندن بطور مشکوکی روی داد که تا بحال هیچ تحقیقی در مورد آن صورت نگرفته است. بهر حال وی سخنور، نویسنده و پژوهشگر دینی بود که سخنوری ایشان و نادانی و بیخبری مردم آن زمان ایران از اسلام و جهان به فرد بیسوادی چون علی شریعتی میدان داده بود. وی هیچ زبان خارجی نمیدانست و از طرف دولت ایران با بورس تحصیلی ۱۳۴۳ـ ۱۳۳۸ به فرانسه رفت و در رشتۀ "حاجی لوژی" در دانشکده ای که در آنزمان برای دانشجویان جهان سومی ترتیب داده شده بود که حالا دیگر وجود ندارد، وارد شد (مدرک آن دانشکده هم در فرانسه هیچ ارزشی نداشت و به هیچ دردی نمیخورد). در آن انستیتوی ویژه تنها دانشجویان افریقایی و عرب و مسلمان شرکت داشتند و چند تن از دوستان الجزیری اش برای علی شریعتی جزوۀ پایانی به زبان فرانسوی نوشتد که ترجمۀ کتاب فضایل بلخ از یک نویسندۀ افغانی بود ( کتاب متن بسیار ساده ای دارد در شرح احوال بزرگان شهر بلخ که نویسنده دربارۀ هر یک از آنان حداکثر چند صفحه ای از فقیه و محدث نوشته است) . مسئولین دانشگاه پس از بررسی رسالۀ او، به تقلب علی شریعتی پی بردند و از دادن مدرک پایانی به او خودداری کردند. او پس از تمام شدن بورسیه و زمان ویزای تحصیلی مجبور به بازگشت به ایران شد که در فرودگاه مهرآباد بخاطر پاره ای فعالیتهای ضد سلطنتی که همراه با ابوالحسن بنی صدر (با اقرار بنی صدر، این دو نفر با هم قرار گذاشته بودند که اسلام زشت خوی را بزک کنند و بخورد نسل جوان نگون بخت بدهند) و دیگر دوستانش در فرانسه انجام داده بود، دستگیر شد ولی پس از مدتی در زندان با ساواک به توافق رسید که با کمک ساواک مدرک تحصیلی وی از انستیتوی فرانسوی مربوطه توسط سفارت شاهنشاهی در فرانسه با درجۀ "پاسابل passable به معنی پاییترین درجه از پذیرش" گرفته شد و باز برای او با سفارش ساواک در دانشگاه فردوسی خراسان استخدام و درآمد درست شد (جزئیات ماجرای استخدام و مدرک علی شریعتی را رئیس دانشگاه فردوسی در آنزمان، آقای جلال متینی با جزئیات شرح داده است). وی پس از دو سالی به تهران منتقل شد و در دانشگاه تهران استخدام و با کمک و حمایت ساواک به نشر کتابها و سخنرانیها در حسینیۀ ارشاد میپرداخت تا به اصطلاح اسلام مدرن کراواتی (بگفته ابوالحسن بنی صدر " اسلام به بیان آزادی" ) را به حلقوم جوانان دانشجو بیسواد که بیشتر از دهات و شهرهای کوچک آمده بودند، بریزد و مثلا خطر کمونیزم در میان جوانان را برای رژیم شاه بکاهد که علی شریعتی هم با مهارتی خاص کار خودش را با کمک حبیب الله پیمان، فخرالدین حجازی، مهدی بازرگان و مافیای اسلامی همراه با امکانات ساواک انجام میداد و کتابها و نوار سخنرانی او و دیگران در بین جوانان پخش میشد که البته برای صحنه سازی و محبوبیت بیشتر او، گاهی هم مثلا او را دستگیر کرده و سپس رها میکردند. وی پیش از انقلاب ناگهان سر از انگلستان و شهر لندن درآورد و در آنجا بمرگی مشکوک جانسپرد که جسد وی سپس به عراق انتقال و در آنجا به خاک سپرده شد چون بر طبق روال معمول، همۀ این ناکسان "سید" هستند و میبایستی در خاک کربلا و نجف دفن شده باشند. به باور اینان، خاک ایران برای پذیرش لاشۀ این سیدان ناپاک میباشد و جای مناسبی نیست.

هیچ نظری موجود نیست: