۱۳۹۶ خرداد ۲۹, دوشنبه

حوریان بهشتی

همه حوریان بهشتی دارای بدن های سفید و دلربایی هستند (سوره صافات آیات ۴۸ و ۴۹۹ و نیزسوره  دخان آیه۵۴ و سوره طور آیه۴۰  و سوره واقعه آیه۲۲) با این همه حوری های بهشتی دوشیزه همیشگی هستند و این دوشیزه بودن هرگز زایل نمی شود. (سوره الرحمن آیه۵۶ و نیز۷۲و ۷۴و سوره واقعه آیات۳۴ تا ۳۶)
زنان حوری بهشتی، زنان پاک دامن و عفیف و با حیا هستند، از این رو همواره در خیام های خویش پنهان و مستور هستند و دیگران آنان را نمی بینند. (سوره الرحمن آیه۵۶و ۷۲و ۷۴)
این زنان، نورس و نار پستان هستند و شماری از ایشان همسر یک مرد بهشتی می‌شوند. از این رو در آیه۳۳ «کواعب اترابا» سوره نبا از دختران نورسیده همسن و سال سخن گفته شده است.
استفان واینبرگ برنده نوبل فیزیک می گوید:
ﺍﮔﺮ ﺧﺮﮔﻮﺵ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﺮﮔﻮﺷﻬﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮ
ﺍﺯ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﺑﮕﻮﯾﺪ ،
ﺍﺯ ﺑﻬﺸﺘﯽ ﺣﺮﻑ ﻣﯽ ﺯﺩ
ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﺟﺎﯾﺶ ﻣﺰﺍﺭﻉ ﻫﻮﯾﺞ ﻭ ﮐﻠﻢ ﺑﻮﺩ ...
ﺍﺯ ﺭﻭﺩ ﻫﺎﯾﯽ ﻣﯽ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻧﻬﺎ ﺁﺏ ﻫﻮﯾﺞ ﺩﺭ ﺟﺮﯾﺎﻥ ﺍﺳﺖ .
ﻧﻪ ﺧﺒﺮﯼ ﺍﺯ ﺭﻭﺑﺎﻩ ﻭ ﺷﻐﺎﻝ ﻭ ﮔﺮﮒ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻧﻪ ﺍﺯ ﺧﺒﺮﯼ ﺍﺯ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎﯼ ﺷﮑﺎﺭﭼﯽ !...
ﺗﻮﺻﯿﻒ ﺑﻬﺸﺖ ﺩﺭ ﮐﺘﺎﺏ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﻧﯿﺰ
ﺗﻮﺻﯿﻒ ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﻋﺮﺑﺴﺘﺎﻥ ﺣﺴﺮﺕ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺩاشتند.
ﺗﺎﮐﯿﺪ ﺍﯾﻦ ﮐﺘﺎﺏ ﺑﺮ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﻬﺮ ﻫﺎﯼ ﭘﺮ ﺁﺏ ﻭ ﺭﻭﺩ ﺧﺎﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﺟﺎﺭﯼ ، ﺩﺭﺧﺘﺎﻥ ﭘﺮ ﻣﯿﻮﻩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺯﯾﺮ ﺳﺎﯾﻪ ﺧﻨﮏ ﻭ ﻣﻄﺒﻮﻋﺸﺎﻥ ﺑﻬﺸﺘﯿﺎﻥ ﺑﺮ ﺗﺨﺖ ﻫﺎ ﻣﯽ ﻧﺸﯿﻨﻨﺪ ﻭ ﺩﺧﺘﺮﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﭘﺎﺩﺍﺵ ﮐﺎﺭ ﻫﺎﯼ ﺧﯿﺮ ﻣﻮﻣﻨﺎﻥ ﺍﻧﺪ !
ﺩﺭ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺑﻬﺸﺘﯿﺎﻥ ﺟﺰ ﺍﺭﺿﺎﯼ ﺷﻬﻮﺕ ﻭ ﻗﺪﻡ ﺯﺩﻥ ﺩﺭ ﺯﯾﺮ ﺳﺎﯾﻪ ﺩﺭﺧﺘﺎﻥ ﻭ ﺁﺏ ﺗﻨﯽ ﮐﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ !
ﺍﮔﺮ ﺷﺨﺼﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺳﮑﯿﻤﻮﻫﺎﯼ ﺳﺎﮐﻦ ﻗﻄﺐ ﺷﻤﺎﻝ ﺍﺩﻋﺎﯼ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮﯼ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ،
ﺣﺘﻤﺎ ﺑﺮﺍﯾﺸﺎﻥ ﺍﺯ ﺳﺮﺯﻣﯿﻨﯽ ﮔﺮﻡ ﺑﺪﻭﻥ ﻃﻮﻓﺎﻥﻫﺎﯼ ﻗﻄﺒﯽ ﻭ ﮐﻮﻻﮎ ﺑﺮﻑ ﻣﯽ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺟﺎ ﺍﺯ
 ﮔﻮﺷﺖ ﻣﺎﻫﯽ ﻫﺎﯼ ﺁﺯﺍﺩ ﻭ ﻓﮏ ﻫﺎﯼ ﺩﺭﯾﺎﯾﯽ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺑﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﻭ ﻣﻬﯿﺎﺳﺖ !
ﺑﻪ ﺭﺍﺳﺘﯽ ﺍﮔﺮ ﺑﻨﯿﺎﻧﮕﺬﺍﺭ ﺍﺳﻼﻡ ﺩﺭ ﻗﺎﺭﻩ ﺳﺮ ﺳﺒﺰ ﺍﺭﻭﭘﺎ ﯾﺎ ﺩﺭ ﺟﻨﮕﻞ ﻫﺎﯼ ﺍﻧﺒﻮﻩ ﻭ ﭘﺮﺁﺏ ﺑﻮﺩ ﭼﻪ ﻣﯿﮕﻔﺖ ؟
ﮔﺎﻫﯽ ﺩﺭﺳﺖ ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﻥ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺭﺍ ﺭﻭﺷﻦ ﻣﯿﮑﻨﺪ ...
سلمان رشدی میگوید:
شاید هیچ انسانی به اندازه «محمد» از خدا برای توجیه اعمال پلید خود مایه نگذاشته باشد. کنیـز یا همان برده جنسی گرفت، زنبارگی پیشه کرد، چند همسری برای مردان را باب و با کودک "۹ ساله" همبستر شد! خون غیر مسلمان را حلال دانست و زنان شان را غنیمت شمرد. به دزدی و راه زنی پرداخت و برای پیشبرد اهداف پلید و شوم خود وعده های دروغین داد، به جنگ و خونریزی همت بست و تخم کینه بین پیروان و دیگران کاشت و جالب اینکه همه اینها را به نام "الله" کرد!

۱۳۹۶ خرداد ۲۷, شنبه

کردها ایرانی نیستند

بهزاد خوشحالی






نخست: به این کد ژنتیکی توجه کنید:

این کد نشان می دهد که کردها ایرانی نیستند و از آریایی ها منشعب نشده اند. بر اساس یافته های “مرکز جهانی تحقیقات ژنتیک” و همچنین “انستیتو ماکس پلانک”، کردها نه ایرانی هستند و نه از آریایی ها منشعب شده اند. به باور این پژوهشگران، محال است کردها ایرانی یا آریایی باشند.

دو: “پروفسور آرنا ویلنا” در پژوهش مشترک خود با “پروفسور علی اکبر امیر زرگر” عضو “دپارتمان ایمونولوژی دانشگاه تهران”، با بررسی ژنتیکی 70 نمونه از کردها ثابت کرده اند خاستگاه کردها شرق مدیترانه است. پژوهشی که در ایران هرگز اجازه ی چاپ و نشر پیدا نکرد.

سه: دانشگاه تکزاس در پژوهش های خود نشان می دهد کردها نه ایرانی هستند نه آریایی. این انستیتو با بررسی کدهای ژنتیک گروه های اتنیکی خاورمیانه، بیشترین تشابه کردها را با یهودی ها و ارمنی ها می داند.. یافته های پژوهش نشان می دهند که قرابت ژنتیک کردها و یهودی ها بیش از یهودی ها و عرب ها، و همچنین کردها و دیگر همسایگان قومی آنها (یعنی فارس ها، عرب ها و ترک ها) است.

چهار: “مرکز جهانی تحقیقات ژنتیک شناسان جمعیتی” در یافته های خود نشان می دهد خاستگاه کردها در شمال هلال حاصلخیز است.

پنج: “دیوید کوماس”، “آریلا اوپنهایم”، “آلموت نبل” و همچنین “مارینا فائرمن” با اشاره به یافته های خود، خاستگاه کردها را جنوب شرقی آناتولی، شمال بین النهرین و منطقه ی زاگرس می دانند.

شش: بررسی DNA و کروموزوم Y کردها نشان می دهند که 60% شناسه ی ژنتیک j1و J2غالب است که این نسبت تنها در کردهای ساکن زاگرس مرکزی وجود دارد و آنها را از سایر اقوام ساکن جغرافیای ایران متمایز می سازد.

هفت: یک نتیجه گیری قابل تامل دیگر در حوزه ی ژنتیک جمعیت نشان می دهد که منشاء کردها نمی تواند هندواروپایی باشد چون وجود و ترکیب ژنتیک آنها بدون تردید، هزاران سال پیش از ساختار ژنتیکی اثبات شده ی هندواروپایی ها قدمت دارد.

هشت: یافته های مشترک پژوهشگران مرکز جهانی مطالعات ژنتیک جمعیت نشان می دهند ساختار ژنتیکی کردها از بیش از 11000 سال پیش در شمال هلال حاصلخیز و چندین هزار سال پیش از وجود هندواروپایی ها در این منطقه قابل اثبات است.

همچنین هیچ دلیل قابل اثباتی در حوزه ی زبان شناسی وجود ندارد که بتوان بر اساس آن، کردها را ایرانی دانست.

نه: پژوهشگران ارشد مرکز جهانی پژوهش های ژنتیک جمعیت از جمله “پروفسور ریچارد ویلمز” در “مرکز بیوسنتر تارتو” با قاطعیت این فرضیه را رد کرده اند که آریایی ها بنیانگذاران تمدن در این منطقه بوده اند چون به لحاظ تاریخی نسبت به ساکنان بومی یعنی کردها متاخرتر بوده اند.

ده: پژوهش های مرکز جهانی ژنتیک جمعیت، موضوع دیگری را هم نشان می دهند:

تمام کسانی که به زبان کردی سخن می گویند یک ساختار مشترک ژنتیکی دارند. “پروفسور گرنوت. ال.وینتفور” رییس “مرکز تحقیقات ایران شناسی” در” مرکز پژوهش های شرق نزدیک” در “دانشگاه آن.آربور” ایالات متحده ی آمریکا نشان می دهد ترکیب کردها به لحاظ زبان شناختی و ژنتیک این گونه است:

-کردهای شمال (کرمانجی)

-کردهای مرکز

-کردهای ساکن جنوب شرقی حوزه ی جغرافیایی کردستان بزرگ شامل:

– لک ها

-لرها

-بختیاری ها

-بویراحمدی ها

-کهکیلویه

-زازاها در شمال کردستان

-گورانی شامل:

-هورامی

-کرمانشاهی

-باجلانی(در شرق موصل)
توضیح:

1.این یافته ها نشان می دهند که تاریخ تحریف شده ی ملت کرد، از نو باید نوشته شود.

2.سهل انگاری ما کردها در بی توجهی به پژوهش های علمی و همچنین تلاش های نظام سلطه برای ایرانی نشان دادن کردها، مهمترین دلایل برای پذیرش این جعلیات تاریخی بوده اند.

3.نتایج کامل پژوهش های انجام شده در چند ماه آینده به طور کامل در دسترس علاقه مندان قرار خواهد گرفت.
منابع:

Y-chromosome and mtDNA in Iraq, Al-Zaheri N, Semino, Benuzzi G, 2002

Neolithic Transition ant the Genetics of Populations in Europe, Princeton university press, 1984

Population Genethics Relationships betwwen Mediterranean Populations by HLA distribution and a historic perspective. Tissue Antigens. 2002

Die Herkunft der Kurden,Ferdinand Hennerbichler, Peterlang,2012

منبع وبلاگ بهزاد خوشحالی

۱۳۹۶ خرداد ۱۷, چهارشنبه

به مناسبت سالمرگ خمینی دجال



آنچه در زیر میخوانید را از  آقای فرامرز طاهری تقاضا کردم و ایشان لطف نموده برایم ارسال کردند.
در همینجا از ایشان سپاسگزاری میکنم.
علی بی ستاره

=======

تاکنون بیوگرافی های متعددی در مورد خمینی و نَسَب او منتشر گردیده، که در تمام آنها با کمی تغییرات یادآوری می گردد که جد خمینی از چهره های انگلیسی بوده که بعد از آمدن به هندوستان مسلمان شده و با مادر خمینی ازدواج نموده.

Williamson در سال 1872 میلادی در شهر بریستول چشم به جهان گشود. جوانی پرشور که ضوابط برایش چنان ناخوشایند بود که در سن 13 سالگی مدرسه را ترک و بمعنای واقعی کلمه دل به دریا زده و با کشتی به ایالات متحده رفت. او در سانتیاگو از کشتی پیاده، و به کالیفرنیا نزد عمه اش رفت، و در مزرعه متعلق به فامیل اش شروع به کار کرد. پس از مدتی وی با خرید یک الاغ و یک کلت در جستجوی طلا بسوی صحرای نوادا شتافت. در سال 1889 پس از شکست پروژه کشف طلا و از دست دادن همه داراییهایش به سانفرانسیسکو رفت و با یک کشتی باری بطرف فرانسه حرکت کرد، و پس از مدت کوتاهی از طریق کانال پاناما دوباره با کالیفرنیا بازگشت. سرمایه گذاری او بر روی یک شرکت راه آهن و مشت زن آماتوری شکست خورد و وی ناچارا خاک امریکا را ترک نمود. در سال 1890 میلادی ویلیامسون پس از مدتی زندگی در بمبئی هندوستان، که گفته می شود که او در آنزمان با مادر خمینی آشنا شده، به عدن و خلیج پارس که مستعمره ی انگلیس بود رفت. و از آنجا به دیگر کشورهای عربی کناره خلیج پارس سفر نموده و عاقبت در الزبیر عراق اقامت گزید. درطی این دوران او درعربستان، عراق و کویت به جنگنده صحرا، بازرگان شتر، تاجر مروارید در خلیج پارس و راهنمای کاروان درعمان مشهور شد. برای جذب در جامعه عربی، لباس محلی می پوشید، و پس از ختنه و برگزیدن نام فاضل عبدالله به اسلام گروید. او را فردی بشدت رادیکال اسلامی توصیف کرده اند. دو بار ازدواج کرد که حاصلش سیزده فرزند بود. بخاطر حج و سازماندهی آن بعد از اقامت در زبیر بنام محل استقرارش شهر الزبیر عراق به نام حاج الزبیر شناخته میشد. ویلیامسون برای ارتش انگلیس در مستعمره هند اسب عربی صادر می کرد، واز هند کالاهای مورد نیاز شهر الزبیر و عراق را وارد می نمود. و جالب تر از همه اینکه حاج فاضل عبدالله الزبیر، و ویلیامسون سابق، دست آخر نماینده کمپانی نفت انگلیس و ایران شد و بهمراه خانواده اش در ایران مستقر گردید. پیش از استقرار در ایران، حاج الزبیر با زنی هندی از کشمیر ازدواج میکند. حاصل این ازدواج دو فرزند بود به نام های خانوادگی هندی زاده و پسندیده. فرزند سوم به نجف و سپس به قم رفته و شاگرد آیت الله بروجردی (بروجرد عربی بروگرد است. یادم هست مادر بزرگم همواره نام آن شهر را بروگرد میخواند) میشود. این شخص تحت قوانین عهد رضا شاه نام شهرستان محل اسکانش خمین را برای نام فامیل برمی گزیند. Williamson در هنگام جنگ جهانی و تبعید رضا شاه در ایران زندگی میکند و حافظ المنافع نفتی انگلیس در کشور است. رمز و راز آمدن حاج Williamson بهمراه ایل و خانواده اش به ایران و استقرار در میهنمان را باید در ویلیام ناکس دارسی و اشتهای انگلیس به نفت ایران جستجو کرد. آنچه که تاکنون درباره نقش Williamson پدر بزرگ انگلیسی خمینی تاکنون پنهان مانده بود، به کار گماردن او در تیم ویلیام ناکس دارسی William Knox D’Arcy و گروه اکشتاف نفتی انگلیس است. George Lees نفر دوم از سمت راست حاج William نفر نخست از سمت راست در کمپانی اکتشاف نفتی D’Arcy ( مراجعه شود به New Arabian Studies, جلد دوم، برگ ۵۳ ) چند تن حضور داشتند. دو جغرافی دان Georg Martin Lees و Kenneth Washington Gray دو گیاه شناس Joseph Fernandez و یک هندی، حاجی William Richard Williamson که از سوی Arnold Wilson کمیسر مدنی انگلیس، اجیر شد. Arnold Wilson نظامی انگلیسی بود تا ۱۹۲۰ کمیسر مدنی بریتانیا در بغداد بود. وی پیش از این مأمور اداره سیاسی استعمار انگلیس در هندوستان بود. خمینی با و بدون ریش سرلشکر حسن پاکروان ( رئیس رکن دو ارتش، معاون کل و دومین رئیس سازمان امنیت و اطلاعات کشور) که اطلاعاتی از تبار خمینی و حاج الزبیر داشت و خمینی اعدام نشدنش را مدیون او بود، اعدام شد. همچنین سید محمدکاظم شریعتمداری مخالف اصل ولایت فقیه، که با مرجع خواندن خمینی در سال ۱۳۴۲ مانع اعدام او شد، در اقدامی بی سابقه در فقه آخوندی، از مرجعیت خلع گردید. آیت‌الله شریعتمداری تا پایان عمر در حصر خانگی ماند. • شرکت نفت ایران و انگلیس، (به انگلیسی: Anglo-Iranian Oil Company) شرکت نفتی ایرانی-بریتانیایی بود، که در پی اکتشاف میدان نفتی در شهر مسجدسلیمان، در جنوب ایران، با هدف استخراج نفت خام، در تاریخ ۱۴ آوریل ۱۹۰۹ توسط شرکت نفت برمه تاسیس شد. قرارداد دارسی یا امتیازنامه دارسی قراردادی است که ویلیام ناکس دارسی در سال ۱۹۰۱ با دولت ایران امضا کرد تا به اکتشاف و استخراج نفت در ایران بپردازد. • پسری جوان , مو مشکی , زیبا و مغرور از اهالی بریستول بنام «ریچارد ویلیامسون» در سن 13 سالگی از خانه گریخت و به خدمۀ یک کشتی که در خط استرالیا کار میکرد پیوست، گرچه قبل از اینکه کشتی به آنجا برسد از آن فرار کرد و تا سن 20 سالگی که او در شهر عدن در جنوب یمن، به نیروی پلیس منطقه پیوست از او خبری در دست نیست. زیبائی او بزودی چشم سلطان فاضل بن علی، حاکم لاهیح را گرفت و او را تشویق کرد که همکاری با پلیس را رها کند و با وی زندگی کند. بعد ها ریچارد او را برای زندگی با شیخ دیگری رها کرد. این شخص یوسف ابراهیم نام داشت و یکی از خویشاوندان الصباح که امروزه حکمران کویت است، بوده. در باره خلیج فارس و شبه جزیره عربستان در آن زمان باید به چند نکته توجه داشت.کشورهائی در آن منطقه مانند لبنان، عراق، اردن، سوریه، عربستان سعودی و....... در آن زمان اصلاً به عنوان یک حکومت وجود نداشتند. بلکه این کشورها حدود 70 سال پیش توسط بریتانیا و فرانسه وقتی منطقه را تقسیم بندی میکردند بوجود آمد. ایران یا بگونه ای که در آن موقع نامیده می شد، پرشیا در فاصله زمانی اندکی تحت کنترل قزاق های روسی در شمال و انگلیسها در جنوب در آمد. گرچه ایران ظاهراً تحت سلطنت سلسله قاجار بود، ولی حاکمان از کار کشور بی خبر بودند. ارتش بریتانیا نیز تحت سرپرستی سرهنگ دوم «سایکس» ( که بعداً بعنوان سِر پرسی سایکس ) نامیده شد در شیراز مستقر بودند. اما از نظر سیاسی تحت کنترل« سِر آرنولد ویلسون» در خرمشهر بودند که در آن موقع معمره نامیده می شد.که البته آقای «الکینکتون» از مسجد سلیمان و«دکتر یانگ» که مقیم اهواز بود با او همکاری داشتند. هر سه این افراد در خوزستان مقیم بودند که بعدها سناتور موسوی از آنجا نمایندگی مجلس را پیدا کرد. «سرهنگ تی- ای- لارنس» که بعدها ملقب به لارنس عربستان شد از شهر بصره در بین النهرین یا عراق و خرمشهر در این برهه از زمان آنان را سرپرستی میکرد. نفت در سرزمینها نفت خیز در حالی توسط انگلیس استخراج می شد که اعراب و ایرانیان نه تکنولوژی مربوط به استخراج و توسعۀ آنرا داشتند و نه حتی ارزش بالای چنین متاعی را می دانستند، البته با همکاری کمپانی «انگلو ایرانین» که برای اینکار بوجود آمده بود نفت ایران را از استان های جنوبی ایران بیرون کشیده و صادر می شد. در طرف دیگر خلیج فارس کشور کویت هنوز تشکیل نشده بود بریتانیا بعنوان یک بازی کننده اصلی سرزمینهای نفت خیزباید منطقه را هم از نظر سیاسی و هم از نظرمتخصصین کنترل میکرد. در 1924 «حاجی عبداله ویلیا مسون» بعنوان یک مأمور سیاسی به این کمپانی پیوست. او در سال1937 در65 سالگی تحت همین نام بازنشسته شد. قبلاً در منطقه کویت فعلی او به دین اسلام گرویده بود و نام عبدالله را بر خود انتخاب کرده بود.در آن زمان اسم فامیل هنوز مرسوم نبود بلکه مردم را بعنوان پسر پسر فلان کس میشناختند که غالباً کسب و کار آنها را نیز جزو نشان ها می آوردند به مدت 14 سال او در میان عربهای بدوی شبه جزیره عربستان زندگی کرد. از1895 تا 1898 او بعنوان زائر به مکه رفت و در آنجا لقب واقعی حاجی را گرفت و ضمناً نام اولین حامی خود «فاضل» را برای فامیلی خود برگزید و به آن لغت «زبیری» را اضافه کرد که موجب شناسائی او بشود؛ بدین ترتیب ریچارد ویلیام ویلیامسون تبدیل شد به حاجی عبدالله فاضل زبیری. در اثناء خدمتش در بریتیش پترولیوم در خلیج فارس حاجی عبدالله برای مرخصی مرتباً به کشمیر میرفت.تا کمی از گرمای بیرحم خلیج فاصله بگیرد. تا کنون در این مدت حداقل 7 مرتبه با زنان عرب و هندی تحت رسوم اسلامی ازدواج کرده بود. صاحب 13 بچه که 7 نفر از آنان پسر و بقیه دختر بودند شده بود. اغلب این بچه ها خیلی زود در کوچکی مردند، سیر و سیاحت مکرر و ازدواج با زنان هندی و نام حاجی عبدالله فاضل زبیری احتمالأ بعدها موجب شایعه داشتن پدر کشمیری برای خمینی شد. مسلماً باور نکردنی بود که شخصی چون حاجی عبداله، با موهای تیره که مسلمانی معتقد و بسیارفناتیک بود و با شور و هیجان بچه های خودش را مطابق تعالیم این دین و با فرهنگ عرب بار می آورد بتواند یک خارجی مخصوصاً انگلیسی باشد. او اصرار ورزید که چهار پسر او که زنده مانده بودند به مدرسه دینی نجف در عراق بروند و تحت تعالیم آیت الله یزدی (اهل یزد) و شیرازی ( اهل شیراز) قرار بگیرند دو نفر از این فرزندان بنام هندی زاده( متولد هند) و پسندیده (کسی که مورد قبول واقع شده ورضایت بخش است) بقدری خوب تحصیل کردند که خود آیت الله شدند. سومین نفر که پسری شرور بود در نجف نتوانست پیشرفتی در تحصیل داشته باشد، لذا به شهر مذهبی ایران، قم رفت. در آنجا تحت نظر آیت الله بروجردی تعلیم گرفت. در زمان رضا شاه که داشتن نام فامیلی را اجباری اعلام کردند، او نام شهر محل اقامت خود خمین را انتخاب کرد و در نتیجه نامش شد خمینی. چهارمین پسر که از تحصیلات مذهبی متنفر بود به کویت رفت و دو عدد پمپ بنزین باز کرد و نام خود را «حاجی علی ویلیامسون» گذاشت یعنی نام پدری خود، گرچه مشخص نیست که او هرگز واقعاً به مکه رفته وحاجی شده باشد. اما این مسئله بخودی خود میتواند اثباتی باشد که از طریق این برادر خمینی با جاجی ویلیامسون مربوط است. وگرنه چرا باید برادر خمینی لقب ویلیامسون را برای خود انتخاب کند. بچه های این پدر (آقا حاجی عبدالله ویلیامسون در بریتیش پترولیوم)توسط رضا شاه بهمراهی سه مامور دیگر بریتیش پترولیوم بجرم فعالیتهای سیاسی ضد ایرانی از ایران رانده شدند لذا به برادر دیگر خود در کویت پیوستند. در اینجا او مسئولیت تقسیم بندی نفت را برای کمپانی انگلو ایرانین بعهده گرفت. بعلت اقامت طولانی در دنیای عرب و پذیرفتن مذهب اسلام او توانست قرار دادی را فراهم آورد که نفت کویت بصورت50-50 بین آمریکا و کمپانی انگلو ایرانین تقسیم شود وهمچنین در 1932 انحصار پژوهش بر نفت ابوظبی را برای بریتانیا بدست آورد. عدم سواد کافی او موجب شد که انگلستان ناگزیز «آرچی اچ تی چزم» را برای عقد قرار داد با ابوظبی بفرستد و همچنین با نفوذ سیاسی که حاجی عبدالله داشت توانستند رقبای دیگر مانند سرگرد «فرانک هولمز» و «شیخ حسین» و«محمد یاسین» را کنار زده و قرارداد انحصاری بدست آورند. بطوریکه چزم گفته است پدر خمینی را بخوبی میشناخته است. در 1979 خمینی میخواست انتقام رانده شدن پدرش را از ایران بگیرد و فلسفه خرافاتی خود یعنی ولایت فقیه را از اسلام بر ایرانی تحمیل کند که داشت در زیر فشار اقتصادی بعلت تعدی کمپانی های خارجی خرد میشد زیرا این کمپانی های نفتی برای ایران تعیین تکلیف میکردند که چه مقدار نفت استخراج کند و چه مقدار از آن با چه بهائی نصیب ایران شود. خمینی که خود و فامیلش سابقه مذهبی داشتند با اتکاء بر این سابقه دست به یک شورش از طریق مساجد بر ضد سلطنت ایران زد و موجب فرمان حکومت نظامی شد که عاقبت هم او دستگیر و به اعدام توسط آویختن از چوبه دار محکوم گردید و نتیجتأ موجب شد به او لقب کذب آیت الله داده شود تا از مرگ بگریزد. بعد از اینکه بگونه ای رسمی از ایران به ترکیه تبعید شد، سر از عراق در آورد.جائی که او تذکره ای درباره فلسفه رفتاراجتماعی اسلامی نوشت که از نظر مقیاس های مذهبی آنقدر دچار آشفتگی و بی مفهوم بود که بعداً در زمان حکومتش تا توانستند آنها را خریداری کرده و معدوم نمودند.(مضحک ترین آنها به زبان عربی بود و بعد هم نسخه ای تمیز تر از آنرا به زبان فارسی چاپ کردند) بعضی زبان شناسان که بعدأ سخنرانی های او را در سالهای1979 و 1980 مورد مطالعه قرار دادند معتقدند که لغات فارسی مورد استفاده او بیش از 200 لغت نبوده و لذا نه تنها خون ایرانی در او نبود، بلکه زبان ایرانی را هم بلد نبوده است. تعداد ایرانیهائی که در زمان او و اخلافش در 25 سال گذشته بعلت حکومتی که او برقرار کرده است مرده اند به صدها هزار نفر میرسد، و اگر کشته شدگان جنگ هشت ساله ایران و عراق را نیز به آن اضافه کنیم، به بالاتر ازیک میلیون می رسد. این انگلیسی ایرانی با فلسفه مذهب عربی سنتی خود ابداً محبتی به ایران و ایرانی نداشته است. در ابتدای 1979 در هواپیمای «ایران ایر» که خمینی را از پاریس به تهران برمیگردانید در حالیکه دوربینهای خبری از او فیلم برداری میکردند یک خبر نگار پرسید "چه احساسی از بازگشت به ایران دارید ؟" و او پاسخ داد "هیچ!"، این سؤال تکرار شد اما جواب هم تکرار شد "هیچ!" آلن پیترز نام مستعار شخصیتی است که این مقاله را نوشته او سالها در مسائل امنیتی و سیاسی ایران بوده واین گزارش توسط ایشان کپی رایت 2004 را داراست.
نوشته آلن پیترز