۱۳۸۹ شهریور ۷, یکشنبه

خطر و زیانهای نماز

از مارشال شکوهی

خطر و زیان نماز خواندن
از نماز خواندن فرار کنید
مرگی بنام نماز خوان

این موضوع ضرر و زیان جبران ناپذیر نماز خواندن را تمام روانشناسان دینی توضیح داده اند، اما اول از همه هگل شروع کرد،
که ایستادن در مقابل یک موجود موهوم، و یا غیر موهوم، و نفس خود را نفی کردن، و مثل شتر زانو زدن رفته رفته انسان را از شخصیت خالی می کند.
آنهم زانو زدن در مقابل چیزی بنام الله، که نه دیده می شود، و نه جسم است، و نه جامد است، و نه مرکب است، و نه در فضا جا می گیر، و نه طعم؛ رنگ و بو دارد، آخه این چه موجودی است که بشر هیچگونه لمسی و هیچگونه شناختی از او ندارد، و کوچکترین آگاهی هم از او ندارد؟

اگر ما بخواهیم که کلمه هیچ را تعریف کنیم؛ معنی کنیم، اینها همه صفات هیچ هستند، یعنی خدا هیچ است.
حضرت علی امام خودشان هم این موضوع را بصراحت گفته است که نماز خواندن برای کشتن شخصیت انسان بوده است، و برای خرد کردن غرور و کبر بوده است.

بعد ها ادی فروم آمد و از نماز خواندن یک تفسیر جانانه ای کرد، و حتی کتابی هم نوشت که بفارسی هم ترجمه شده است، و لطفا بروید و این را بخوانید که چه مصیبتی و ضررهای جبران ناپذیری گریبان گیر نماز خوان می شود.....

نماز خوان سر نماز می نشیند و اول شروع می کند تمام صفت های انسانی را که متعلق به خودش هستند سعی می کند که به خدا نسبت بدهد، و این کلمات را تکرار می کند و می گوید: "تو کریمی، تو رحیمی، تو بزرگی تو بخشنده ای تو عزیزی تو سازنده همه چیزی تو پناهی تو فلانی تو بلانی و غیره".

مدتی که گفت از این صفات خالی می شود، و سر نماز شروع می کند به گریه کردن، و گریه کردنش به این خاطر است که بلکه کمی از این صفات را که بخدا داده است بتواند از خدا پس بگیرد، اما خدا که چیزی را پس نمی دهد، و همینطور ساکت اون بالا نشسته، مثل آخوندان خودمان.

بعد ازمدتی نماز خوان به مرحله ای می رسد که به خودش فحش میدهد و خود را از مقام انسانی خود خارج می کند، و خود را بصورت حیوانات جا می زند و تبدیل می کند، و این جملات را می گوید: " ای خدا، ای خدا، من سگ سیاه امام حسین هستم، من روباه جعفر صادقم، من گربه زین العابدین بیمار هستم، من نوکر امام علی هستم، ای خدا بیا این سگ سیاه را ببخش، خدایا غلط کردم، خدایا شرمنده هستم،"

در این جاست که دیگر شخصیت نماز خوان خرد شده است و اتکا به نفس خود را از دست داده است و خالی از شخصیت و منش والای انسانی شده است، و دیگر هیج بخاری ازش بلند نمی شود که روی پای خود بایستد و احساس شخصیت بکند، و هیچگونه سازندگی هم ازش بر نمی آید، و بهمین خاطر است که هزار سال است که هیچگونه سازندگی فکری از مسلمانان دیده نشده است.

خوب دیگر چیزی برای آدم باقی نمی ماند که بگوید من منشا اثرم، من می خواهم کاری انجام بدهم، اما دیگر میسر نیست و نماز خان بصورت یک انسان مرده و خارج از شخصیت در اجتماع زندگی می کند.از نظر بدنی و سلامتی هم باز نماز خوان بیجاره در خطر است، نه خواب دارد از وحشت مرگ و جهنم، نه قرار و آسایش دارد، و تا ابد هم باید ساعت چهار و نیم صبح بیدار بشود در زمستان و تابستان، و در برف و باران هم آب تهیه کند و هی بیخودی به سر و کله اش بزند.

اگر نیم ساعت هم دیر از خواب بیدار بشود که نماز بخواند، و نمازش قضا بشود، آنموقع انگار که پدرش مرده است، یا بچه اش رفته است زیر ماشین، و مرتب هم توی سر خودش می زند، و بخودش یا دیگران فحش می دهد.

نماز خوان بدبخت و مفلوک حتی یک روز هم نمی تواند تا ساعت هفت صبح بخوابد...

عجب حکایتی است این ذلالت و نکبت و عجز و خواری؟ آنهم پنج بار در روز، مثل شتر بدین خواری و نکبت زانو زدن، و ناله کردن، و التماس و گریه کردن در مقابل الله،.این الله حقیر. این الله آنقدر حقیر و بیچاره است که محتاج نماز خواندن این انسان بدین کوچکی است در این کهکشان ها، بعد هم ادعا می کند که بسیار غنی و ثروتمند است و احتیاج به هیچ چیز و هیچ کسی هم ندارد.

حالا خوب نماز خواندن درست است اگر که آدم بنشیند و با سرفرازی و منش ولای انسانی با خدا حرف بزند، لااقل شخصیتش حفظ بشد چونکه خداوند خودش این شخصیت را به انسان داده، و چرا حالا الله در پی شکستن و خرد کردن آن است؟

در مورد گنگ بودن و یاوه بودن قرآن هم حتی همین حضرت علی خودشان گفته است که:
"انا القران کتابا ذو وجوه، یقول و یقولونا".

یعنی قرآن کتابی است دو چهره، دو دوزه، ضد و نقیض، شما یک چیزی می گوئید، و قرآن هم چیز دیگری می گوید و جواب می دهد.

پس هموطنان ایرانی از نماز خواندن شتری تازی خود داری کنید تا بتوانید سر بلند و با منش و با شخصیت عالی انسانی در اجتماع راه بروید و احساس شخصیت بکنید.

هیچ نظری موجود نیست: