۱۳۸۹ بهمن ۱۰, یکشنبه

فضانوردان از قدیم تا جدید


اولین فضانورد تاریخ که با الاغ به آسمان هفتم رفت!!

یکی دیگر از فضانوردان که در حال پرواز با طناب بسوی آسمان در چندمتری 
زمین توقف کرد و روحش را فرستاد!!

اینها هم در پایین فضانوردان جدید که با وسایل پیشرفته امروزی به فضا می روند!


































۱۳۸۹ بهمن ۹, شنبه

اليزابت تيلور


اليزابت تيلور در مشهد و هواپيمايي هما
عصر ايران - اليزابت تيلور هنرپيشه سرشناس هاليوود و برنده دو جايزه اسكار يكي از معروف ترين هنر پيشه هاي انگليسي – آمريكايي است. عكس هاي زير از مجموعه اي از عكس هاي او به هنگام سفر سال 1976 (1355) اين هنر پيشه معروف آمريكايي به ايران است . اين سفر اولين و آخرين سفر تيلور به ايران بود . تيلور در اين عكس ها با لباس سنتي ايراني ديده مي شود. تيلور در آن سفر از شهرهاي تهران ، اصفهان ، مشهد ، شيراز و مجموعه تخت جمشيد ديدار كرد. او همچنين در سفر خود براي نخستين بار خط پروازي مستقيم تهران – لندن را افتتاح كرد .
اليزابت تيلور در لباس ايراني در سفر به اصفهان


تيلور با چادر در حرم رضا  در مشهد 

مراسم افتتاح نخستين خط پروازي مستقيم تهران - لندن در شركت هما - تيلور در كنار اردشير زاهدي سفير وقت ايران در آمريكا وهمسرش در هواپيماي بوئينگ 747 تازه خريداري شده از سوي شركت هما
تيلور و ناصر ملك مطيعي هنر پيشه ايراني در هتل شرايتون تهران در مراسم افتتاح نخستين خط پروازي مستقيم هما به لندن . در آن سال ايران نخستين هواپيماي مسافر بري بوئينگ 747 را از آمريكا خريداري كرده و وارد ناوگان هواپيمايي خود كرده بود كه نخستين پرواز با بوئينگ در خط پروازي تهران - لندن به كار گرفته شد .

پاسخ خامنه ای


پاسخ خامنه ای به نامه ی سرگشاده ی فرخ نگهدار فرخ جان، پسرم ای کاش در کنارم بودی!!!


ارسالی: امروز آقا مجتبی به من اطلاع داد که برایم نامه ای ارسال کرده ای، گفتم آن را پرینت (کپی) بگیرد تا بخوانم…..
فرخ جان، مثل همیشه باز هم مرا مورد لطف خود قرار دادی. من تحلیل هایت را از طریق “بی بی سی”، “صدای آمریکا” و در اینترنت دنبال می کنم. از باورمندی تو به این نظام و حال نیز به شخص خودم خوشحالم ولی من دیگر نمی توانم از مسیری که انتخاب کرده ام، برگردم. چون دست های من به خون فتنه گران آلوده شده و راه بازگشتی برایم نمانده است. با این حال گفته بودی که وجدانت گواهی نمی دهد که هرچه طائب ها خواسته اند من تن داده باشم! دست روی دلم نگذار فرخ جان چون هر کسی وجدان بیدار و آگاه تو را ندارد. 
خودت بهتر می دانی که در آن سال ها من همیشه از مشاوره ی تو و حزب توده بهره مند می شدم. من هرگز شعار “تز شکوفایی جمهوری اسلامی” را فراموش نکرده ام و اگر یادت باشد ” زمانی که توده ای ها را بازداشت کردند، من رفتم پیش امام خمینی و عمامه ام را بر زمین زدم و گفتم که اینها کودتاگر نیستند و کیانوری را نباید اعدام کنید” (۱) و باقی مسایل که خودت بهتر می دانی. من می دانم که تو با تمام وجود از نظام دفاع  می کردی و می کنی. برای مثال در آن سال ها با  شعار “پاسداران را به سلاح سنگین مسلح کنید” که بسیار شایسته و برای ما راهگشا بود. ولی خوب با این حال سیاست ایجاب می کرد که حتا شما را از میدان سیاست دور کنیم. تو فرار کردی و چه خوب شد که جان خودت را نجات دادی و اکنون هستی که مرهمی بر دردم بگذاری.
فرخ جان، ای کاش در کنارم بودی و از استعداد و راه و روش سیاسی تو در جهت ماندگاری این نظام بهره می بردم. البته هم اکنون نیز در مورد مصاحبه ها و تحلیل هایت با آقا مجتبی بحث و گفتگو می کنیم و یقین داشته باش که هر آنچه را که در لفافه به من می گویی مورد تعمق قرار می دهم و اگر در آشکار از تو و رفقای حزبی ات دفاع نمی کنم  به دلیل معذوراتی است که خودت فائق بدان هستی.
من بسیار خوشحالم که نه تنها نسبت به گذشته و اعمالت در مورد حمایت از نظام ” ابراز تأسف و شرمساری و پشیمانی نکرده ای، بلکه بسیاری از شما هنوز همان سیاست ها و رفتار پیشین را در پوشش و حجابی تازه در خارج از کشور تکرار و تبلیغ و ترویج می کنید.” (۲). این روند فعالیت تو در اپوزسیون مرا به یاد آن ضرب المثل خودمان می اندازد: برادر گوشت برادر را می خورد ولی استخوانش را دور نمی ریزد!
من از شهامت تو خوشم می آید، با وجود اینکه هر وقت از ما تعریف می کنی، حتا دوستان قدیمی ات هم به تو پرخاش می کنند ولی میدان را خالی نمی کنی. میدانی که حمایت های تو و همفکرانت در خارج کشور، کمک بزرگی به حفظ نظام می کند. شنیده ام که “اتاق فکر” تشکیل داده اید و هر طور که شده برای بقای ما تلاش می کنی هر چند که به نام “فتنه سبز” است ولی مهم نیست. همین قدر که خود و دیگران!!!!! را در گناه همه ی فجایعی که رخ می دهد با من شریک میدانی برای من کافی است. اما در حال حاضر مصلحت را در این می بینیم که این “سران فتنه” و “خواص بی بصیرت” در حاشیه بمانند، چون حفظ نظام از همه چیز مهم تر است.
اگر به سخنرانی اخیر من گوش داده باشی گفتم که الآن حکومت من یکدست شده، مشکل اختلاف سلیقه هست که آن نیز قابل حل است ولی فکر من راحت است و همه به نوعی از سیاست های من جانبداری می کنند. در نامه ات اشاره کرده بودی که خامنه ای پرستان در هر فرصتی که شما به صحنه می آیید صحنه را با شعار “گوش به فرمان توایم خامنه‌ای” می آرایند و رؤسای مقننه و قضائیه هر شبانه روز همگان را، نه به تبعیت از قانون، که به تبعیت از رهبری فرامی خوانند و در حکومت، باور غالب این است که حکم رهبر، حکم قانون دارد و باید مطاع باشد. به یقین که درست اشاره کردی و جز این هم انتظار ندارم چون بی جهت لقب “امام” به من نداده اند. خواهشی که از تو دارم این است که پس از من سعی کنی هوای آقا مجتبی را داشته باشی و همانطور که به من گوشزد می کنی ایشان را نیز دریابی. بد نیست که در گفتمان ها و نامه های آتی ات کمی وجود و حضور آقا مجتبی را مطرح کنی تا کم کم در صحنه ی سیاسی کشور مطرح شود. سعی کن همواره به گونه ای عمل کنی که فتنه گران شعارهای ساختار شکن ندهند تا باعث فروپاشی بیت من شوند. مبادا بلایی که سر “بن علی” آمد سر ما بیاید! در طول این چندین سال وجود تو و یاران همفکرت یکی از موانعی بوده که بر سر راه تشکیل یک آلترناتیو قوی در مقابل ما قرار گرفته، همینطور ادامه بدهید و همیشه مانع حرکت اپوزیسیون واقعی بر علیه ما شوید.
در ضمن نامه ی بعدی ات را نیز خواندم خیلی با احساس بود و عکس مظلومانه ای هم ضمیمه ی نامه ات کرده بودی، خوشمان آمد!
دلگیر شده ای که مبادا رفقایت از سازمانت اخراجت کنند، نترس تو باید با همان سیاستی که تاکنون داشته ای پیش بروی و در سازمان و آن دیگری “اتحاد جمهوری خواهان” بمانی و آنها را نیز همچون خودت به این باور برسانی که سرمایه ی نظام جمهوری اسلامی “اعتماد ملی” است.  پس وجود تو در هر دو لازم است و سعی کن مثل من خواص بی بصیرت را از هر دو بیرون کنی. تو و دوستانت باید پراکندگی در اپوزیسیون را هر چه بیشتر دامن بزنید، چه که اتحاد همه ی اینها حفظ نظام را به خطر می اندازد.
خودت بهتر میدانی که “نوری زاد” نمک خورد و نمکدان را شکست ولی من وقعی به نامه های او و دیگران نمی گذارم، چون اینها مهره های سوخته هستند و تو را پاک تر از همه ی اینها می دانم. اینها همه به من خیانت کردند و خواهان نابودی من و بیت من هستند و همانطور که به درستی گفتی «فردوست ها در کنار من بسیارند». در ضمن فرخ جان هیچ اشکالی ندارد که من هم آریامهر باشم، آن هم با عمامه، سلطنت …سلطنت است چه با تاج و چه با عمامه! ما که بدمان نمی آید…..
در ضمن باید اضافه کنم که علم روانشناسی ات هم قابل تحسین است و چه استادانه درباره ی خطای باصره ی خاص ایرانی و نیز علت خودکشی پسر شاه اظهار نظر کردی!
فرخ جان، پسرم می دانم که میدان را خالی نمی کنی به فرض هم اگر چنین شد بلافاصله تشیکلات دیگری از نیروهای طرفدار خودت ایجاد کن و سعی کن که همیشه در سطح اپوزیسیون مطرح باشی. چون همانطور که به درستی اشاره کردی درد همه ی ما مشترک است، چه حکومتیان و طرفداران حکومت و چه مخالفان. سفارش کردم که دور را دور مواظبت باشند که خدای ناکرده و انشاالله صدمه ای نبینی.
آنچه که در پایان برای گفتن دارم این است که شعر زیبایی را که در بالای نامه ات نوشته بودی به خودت تقدیم می کنم و التماس دعا دارم:
ای که دستت می‌رسد کاری بکن
پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار
دوستدارت
سید علی خامنه ای
ی. صفایی
۲۷ ژانویه 2011
برگرفته از آینه روز

۱۳۸۹ بهمن ۸, جمعه

هک ایمیل ها




          این متن رو حتما مطالعه کنید و برای امنیت بیشتر از هک ایمیل ها از
 مرورگر فایرفاکس استفاده کنید و در بخش add-one
 برنامه Noscript را نصب کنید و script هایی رو در
 سایت هایی فعال کنید که ۱۰۰ درصد اطمینان دارید


مرورگرهای فعلی وب راهی طولانی برای امن شدن در پیش دارند.


انتخابات ریاست جمهوری خرداد ماه ایران و حوادث بعد از
 آن، دنیای مجازی اینترنت را هم برای کاربران ایرانی
 متفاوت کرده است.

به جز فیلتر شدن تعداد زیادی سایت و وبلاگ گروه های
 مختلف هکرها از جمله هکرهای طرفدار دولت ایران تلاش می کنند
 وب سایت های مخالفان خود را مورد تعرض قرار دهند.

حمله به سایت توییتر که نقش مهمی در اطلاع رسانی رویدادهای
 بعد از انتخابات داشت شاید یکی از برجسته ترین موارد
در این زمینه بود که گفته می شود هکرهای طرفدار دولت
 ایران آن را انجام داده اند.

پیش از آن نیز سایت «موج سبز آزادی» که در زمان فعالیت خود
 یکی از سایت های اصلی معترضان به حساب می آمد، توسط
 یک گروه هکر از دست گردانندگان اصلی اش خارج شده بود.

چند روز پیش از حمله به توییتر، چند سرور که تعدادی
 زیادی سایت و وبلاگ متعلق به گروه اصلاح طلب ایرانی
 را میزبانی می کرد مورد حمله هکرها قرار گرفت
 و از دسترس خارج شد.

نکته قابل توجه در مورد تمامی این حملات در اینجا است
 که هکرها از یک نقطه ضعف مهم که کاربران اینترنت، حتی
 با دانش فنی بالا، کمتر به آن توجه می کنند برای حملات خود
 استفاده کرده اند.

حمله اکس اس اس

با استفاده از این روش که «اکس اس اس» نام دارد
 ابتدا هکرها ایمیل گردانندگان این سایتها را هک می کنند
 و با استفاده از آن با شرکتهای میزبان و کنترل کننده
 دامنه های این سایتها تماس گرفته و با ذکر اینکه
 رمز عبور خود را فراموش کرده اند، سعی
 می کنند که کنترل سرور و دامنه سایت را به دست بگیرند.

وب سایت بالاترین هم یکی از سایت هایی است که
 در اوایل سال ۲۰۰۹ با استفاده از همین روش مورد
 حمله قرار گرفت و برای مدتی از دسترس کاربران خارج شد.

هکر ها با استفاده از یک ضعف امنیتی در "جی میل"
 توانسته بودند از طریق یک حمله «اکس اس اس» به
 اکانت ایمیل مدیر وب سایت دسترسی پیدا کنند.
 هک وب سایت توییتر هم به همین روش با رخنه
 به ایمیل داخلی و تحصیل کنترل دامنه توییر انجام گرفت.

اکس اس اس چیست؟

Cross Site Scripting یا به صورت خلاصه «اکس اس اس»
 یکی از رایج ترین حملاتی است که در حال حاضر کاربران وب را
 هدف گرفته است.

در این نوع حمله با باز کردن یک صفحه اینترنتی، کلیک کردن
 روی یک لینک و یا باز کردن ایمیل، کدی به صورت مخفیانه
 روی کامپیوتر کاربر اجرا می شود که می تواند
 اطلاعات مهمی را از روی کامپیوتر کاربر سرقت کند.

ماهیت این حمله به گونه‌ای است که اغلب کاربران تصورش
 را هم نمی‌کنند که ممکن است به همین سادگی اطلاعات
 خودشان را از دست بدهند به همین دلیل این نوع حمله
 دست کم گرفته می‌شود.

برای مثال کاربر روی لینکی که توسط ایمیل برای او فرستاده شده
 کلیک می کند و یک صفحه اینترنتی را باز می کند، با انجام این کار،
هکر می تواند کوکی مربوط به ایمیل کاربر را سرقت کند
و از طریق آن وارد ایمیل کاربر بشود تا به اطلاعات او
 دسترسی پیدا کند.

این سناریو در مورد بقیه حساب های کاربری اینترنتی هم امکان پذیر است.

در حملات «اکس اس اس» فقط با مشاهده یک صفحه اینترنتی
 که کدهای حمله در آن مخفی شده‌اند کامپیوتر مورد حمله
 قرار می‌گیرد و کاربر هم از آن مطلع نمی شود.

زمانی که کاربر وارد یک حساب اینترنتی مانند ایمیل، حساب بانکی
 یا حساب‌های کم اهمیت‌تر می‌شود اطلاعاتی توسط سرورهای این
 حساب‌ها روی کامپیوتر استفاده کننده ذخیره می شود.

حملات «اکس اس اس» می‌توانند این اطلاعات را از روی کامپیوتر کاربر
 بربایند و هکر با داشتن این اطلاعات به حساب اصلی دسترسی پیدا کند.

به عنوان مثال کاربری در حال خواندن یک صفحه وب است
که به کدهای مخرب آلوده است و همزمان در 
حساب بانکی خود هم وارد شده است.

هکر می‌تواند با مخفی کردن یک کد در صفحه‌ای که توسط کاربر
 در حال خوانده شدن است از ضعف سیستم بانکی
 استفاده کرده و وارد حساب بانکی او بشود.

اطلاع کم استفاده کنندگان اینترنت و نبود ابزارهای مناسب
 برای جلوگیری از این حملات سبب شده که کاربران
به راحتی قربانی این حملات بشوند و به نظر می رسد
 که هکرهای ایرانی هم به خوبی از این روش حمله
 برای دسترسی به اطلاعات استفاده می کنند.

در مقابل حملات جدید ایمن نیستید

اغلب کاربران تصور می کنند با داشتن آنتی ویروس،
 به روز نگاه داشتن سیستم عامل و مرورگر و استفاده
 از فایروال در مقابل تمامی خطرات ایمن هستند.

اما این ابزارها در مقابله با حملات اکس اس اس موثر نیستند.
 برای همین به راحتی کاربران می توانند قربانی این نوع حمله شوند، 
حتی کاربران با دانش فنی بالا.

کارشناسان توصیه می کنند که در انتخاب مرورگر اینترنتی خود دقت زیادی داشته باشید.

به نظر می رسد که در حال حاضر مرورگر فایرفاکس بیشترین امنیت
 را برای مقابله با حملات «اکس اس اس» داشته باشد.

نصب یک افزونه به نام NoScript در مرورگر فایرفاکس هم به کاربران
 کمک می کند تا در برابر این گونه حملات ایمنی بسیار بیشتری داشته باشند.

بیشتر این حملات از طریق لینک هایی صورت می گیرد که توسط ایمیل برای
 کاربران ارسال شده است. کلیک نکردن بر روی لینک هایی که
 توسط ایمیل ارسال شده است یکی از راه‌های مقابله است.

می‌توان لینک ها را به صورت دستی در مرورگر تایپ کرد تا این
اطمینان وجود داشته باشد که به همان سایت مورد نظر هدایت می‌شوید.

گاهی اوقات بدون کلیک کردن روی یک لینک و فقط با باز کردن
 یک ایمیل، امکان سرقت اطلاعات کاربر نیز وجود دارد.

برای جلوگیری از این نوع حمله می توان ایمیل را روی
حالت Plain Text (نوشته خالی بدون (HTML قرار داد
 تا کدهای مخرب خود به خود اجرا نشوند.

کارشناسان امنیت در اینترنت توصیه می کنند که کاربران
گزینه به یاد آوری شناسه و رمز کاربری در مرورگر های خود
را غیر فعال و رمزکاربری ایمیل خود را حداقل هر ماه یک بار عوض کنند.

همچنین پیشنهاد می شود که کاربران ایمیل مجزایی برای
حساب های کاربری مهم آنلاین خود مانند سرور،
وبلاگ و حساب بانک ثبت کنند و از آن ایمیل برای
 ارتباطات روزمره استفاده نکنند.

شاید رعایت کردن خیلی از این موارد برای کاربران عادی اینترنت
 سخت باشد. ولی نباید فراموش کرد که مرورگرهای
 فعلی وب راهی طولانی برای امن شدن در پیش دارند
 و تا آن زمان برای حفظ امنیت آنلاین باید بیشتر مراقب بود.

محمود عنایت
بی بی سی

کدهای مخرب و هک شدن سایتهای معترضان ایرانی
مرورگرهای فعلی وب راهی طولانی برای امن شدن در پیش دارند.
 
انتخابات ریاست جمهوری خرداد ماه ایران و ح...

۱۳۸۹ بهمن ۷, پنجشنبه

زلزله در روانشناسی


زلزله در روانشناسی: عامل مشکلات روانی، ویروس و آلودگی است؟



شاید فکر می‌کنید علت شادی، افسردگی و یا حتی رفتارهای عجیب و غریب را باید در ژنتیک، ‌خاطرات کودکی، یا اتفاقات روزمره جستجو کرد. اما ویروس‌ها، آلودگی‌ها و بسیاری ذرات دیگر می‌توانند متهمین اصلی باشند!

‌ احساس شادمانی می‌کنید؟ غمگینید؟ بی‌حوصله شده‌اید و یا انجام هر کاری مدت‌ها زمان از شما می‌گیرد؟ فکر می‌کنید چه دلیلی دارد؟ شرایط محیطی؟ استرس؟ ارتباط با اطرافیان؟ مسائل مالی؟ یا شاید ژنتیک و تجربه‌های کودکی؟خب، در واقع همه این عوامل می‌توانند در حالت خلقی، روانی و در نتیجه رفتار شما موثر باشند.

اما ‌به جز دلایل واضحی که در شادی،‌ غم یا بی‌حوصلگی و سایر حالتهای روان‌شناختی شما موثر هستند، شاید باید به دنبال رد یک عفونت یا ویروس‌های عامل بیماری‌هایی هم باشیم که شما درکودکی به آن‌ها مبتلا نشده‌اید!

ماجرا از این قرار است:‌ تا پیش از این، دانشمندان بر این باور بودند که سیستم عصبی و مغز انسان از سیستم ایمنی بدن مجزا است و به اصطلاح دو دنیای کاملا جدا هستند. اما به گزارش نیوساینتیست، مطالعات جدید نشان می‌دهند که سیستم ایمنی و عواملی که آن را تحریک می‌کنند، می‌توانند روی خلق، ‌حافظه و توانایی یادگیری ما موثر باشند.

برخی رفتارهای غیرمعمول مثل علائم وسواس، ‌ممکن است نتیجه یک عفونت یا آلودگی باشند. حتی ممکن است سیستم ایمنی در شکل‌دهی پایه‌های شخصیت ما دست داشته باشد،‌ مثلا تعیین کند که تا چه حد فردی مضطرب یا تکانشی باشیم. خبر خوب این که کشف این ارتباط بین سیستم عصبی و سیستم ایمنی بدن، ممکن است به راه‌های درمان تازه‌ای برای اختلالاتی مانند افسردگی یا تیک منتهی شود.

این تغییر فوق‌العاده بزرگی در نوع فکر کردن به اختلالات روانی است. تا همین چند وقت پیش تصور غالب این بود که  موانع خونی مغزی،‌ سیستم عصبی را از سیستم عصبی جدا نگه می‌دارند. گفته می‌شد که سلول‌های دیواره‌های رگ‌های خون‌رسان مغزی  آن‌قدر به هم نزدیکند که اجازه نمی‌دهند پروتئین‌ها و سلول‌ها به مغز وارد بشوند. و حالا ناگهان تمام این باورها بی‌اساس از آب درآمده‌اند!

حالا معلوم شده که نه تنها آنتی‌بادی‌ها و مولکول‌های نشان‌دارشده، بلکه حتی سلول‌های ایمنی هم می‌توانند وارد مغز شوند و تاثیراتی بزرگ را به دنبال داشته باشند. عجیب‌تر این که حتی لازم نیست سلول‌های ایمنی واقعا به مغز برسند تا تاثیر خود را بگذارند. پس چه‌طور حالات روانی ما را تحت‌تاثیر قرار می‌دهند؟ خبرآنلاین
  در چهار گزارش متوالی به پاسخ این سوال پرداخته که علاقه مندان میتوانند برای دریافت پاسخ به آنجا مراجعه کنند.

۱۳۸۹ دی ۳۰, پنجشنبه

ساعت با حال

روی لینک کلید کنید و ساعت باحال را ببینید!
http://www.asriran.com/files/fa/news/1389/8/16/155486_922.swf

سرمد کاشانی



استاد عبدالشکور حَکَم

اندکی از ستمورزی و ادب ستیزی اورنگزیب

شخصیت های شهیر علمی، تصوفی، فرهنگی، اجتماعی و مذهبی در ساختار و ثبات تاریخ علمی و اجتماعی کشور و جامعه نقش واضح و  اساسی دارند، پس در این بحث کوتاه از نقش شخصیت جنجال برانگیز ابرمرد کاشی معروف به «سرمد» است که از سرش گذشته اما از گفتارش نگذشت و عزمش جرم داشت. این شاعر شوریده نزد عدهء از نویسندگان ما گمنام است، پس از مختصر ذکری ازین قربانی تعضب گفته آید بنابر قول خودش:
عمریست که افسانهء منصور کهن شد          
 من از سر نو جلو دهم دار و رسن را

از اوایل زندگی وی معلومات چندانی در دست نیست، بنابر نوشتهء دبستان مذاهب و دیگر رساله ها سرمد اصلا از یهودیان کاشان بود و اسمش گویا « دیوپد» و از طبقهء روحانی «ربی» است وی تورات را بدقت مطالعه نموده و در انجیل نیز دسترسی داشت و بعدأ اسلام آورد و اسم « سعید » برگزید و علوم اسلامی را نزد علمای عصرش نظیری ملا صدر و میر ابوالقاسم اندرسکی فرا گرفت.
رباعی ذیل در نعت رسول کریم بگفت:
ای از رخ تو شکسته خاطر گل سرخ            
باطن همه خون دل و ظاهر گلِ سرخ
زان دیر برآمدی ز یوسف که به باغ             
اول گل زرد آمد و آخــــــر گل سرخ

فرد:
هر خم و پیچی که شد از تاب زلف یارشد       
 رام شد، زنجیر شد، تسبیح شد زنهار شد

سرمد بعدأ به فلسفه رو آورد و چندی بعد غرض تجارت عازم هند گردید، در ولایت سند به مقام، تهمتم رسید و در اینجا بر هندو پسری زیبا روی بنام « ابهی چند » دلباخته و در دام عشق او گرفتار گردید. و چنان شیفتهء حسن و جمال زیبا وحرکات موزون او گردید که از مال و منال و حتی حکمت و فلسفه بلکه از عقل و تمیز دست شست و صحبت معشوق برگزید. ابتدا والد « ابهی چند» از در پرخاش پیش آمد و از تماس پسرش با «سرمد» جلوگیری میکرد، زمانیکه دانست عشق سرمد با پسرش پاک و از خیالات جسمانی منزه است، لذا آنها را بحال خودشان گذاشت، و سرمد سر در قدم های معشوق نهاده میگفت:
سرمد که ز جام عشق مستش کردند              
خواندند سر افرازش و پستش کردند
میخواست خداپرستی و هشــــیاری              
 مستش کردند و بت پرســتش کردند

فرد:
در کعبه و بتخانه سنگ او شد و چوب او شد            
 یکجا حجرالاسود، یکجا بت هندو شد

«ابهی چند» که تشنهء عرفان بود، ابتدا از سرمد، تورات و انجیل و قرآن کریم و دیگر علوم مذهبی آموخت، در ادبیات و علوم ربی سرآمد روزگارش گردید و اشعار فارسی می گفت، چنانچه بیت ذیل از تعلقات روحانی «ابهی چند» نمایندگی دارد:
هم مطیع فرخانم هم  کشیش و  رهبانم           
ربی یهودانم، کافرم، مسلمانم

سرمد چندی بعد ترک لباس کرد عازم حیدرآباد دکن گردید. ابهی چند طاقت فراق سرمد نیآورد و عقبش به راه افتاد، تا بوی رسید و در خدمت سرمد پیوست و چندباب کتاب پیدایش (genesis) را به فارسی ترجمه کرد. سرمد آنها را تصحیح نمود، بعدأ این دو به نزد شاه جهان آباد آمدند. درین شهر سرمد با شهزاده داراشکوه ولیعهد شاه جهان که به تصوف دلچسپی داشت برخورد. شهزاده که عقیده خاصی به اشخاص مجذوب الحال داشت، گرویدهء سرمد شد. سرمد نیز مصاحبت شهزاده را اختیار کرد.
شهزاده سرمد را صاحب کشف و کرامات میدانست. و نزد پدرش از وی تعریف و تمجید میکرد.  در همین حین شهرت سرمد به شاهجهان که برتخت دهلی جلوس افروز بود، رسید. چون از کشف و کرامات سرمد زیاد شنیده بود، عنایت خان «آشنا» را جهت کشف و کرامات سرمد تعین فرمود.

عنایت خان بعد از معلومات و مشاهدهء برهنگی سرمد دیگر چیزی نیافت این بیت که اشاره به وضع سرمد بود، به عرض شاه رساند:
برسرمد برهنه کرامات تهمت است             
 کشفی که ظاهر است از و کشف عورت است

(عالمگیر اورنگزیب) که در نبرد معروف «پورب» بر برادرش «داراشکوه» پیروز گردید و وی را فراری ساخت همچنان برادان دیگرش یعنی «مراد» و «شجاع» را اسیر گرفت و بعد بردهلی و آگره مسلط شد و پدرش شاهجهان و خواهرش «جهان آرا» را زندانی و تحت نظر قرار داد.
 
چندی بعد داراشکوه را با پسرش گرفتار کرد و سربرید [برخی روایات حاکیست که اورنگ زیب برادرش داراشکوه را که عالم برجسته بود، فراتر ازمرز ظلم و ستم زنده زیر پای پیل کرد. ایشور داس]. و سربریده ی داراشکوه را در ظرف زیبائی گذاشته خدمت پدرش فرستاد. همچنان سر مراد و شجاع را نیز مانند برادر ارشد شان جدا نمود و به پدرش فرستاد. حتی بر فرزندان ذکور برادران خویش نیز رحم نکرد.

اورنگ زیب که شخصیت سخت مذهبی و متعضب بود، با شعر و شاعری، موسیقی، هنر و ادبیات علاقه و دلچسپی نداشت. ملک الشعرای دربارش را رخصت کرد، شاعران دربار چون چنین دیدند هریک گوشه ای عزلت گزیدند. معروف است، روزی برهمن شاعر را به اثر یک بیت شعرش که گفته بود:
 
دلی دارم گروگان عشق که چندین بار            
به کعبه بردم و بازش برهمن آوردم


متهم به کفرگویی کرده مورد مؤخذه قرارداد.

نوازنده گان و خواننده گان و خیناگران، رقاصان را نه تنها از دربار بیرون کرد بلکه امر اکید صادر کرد که دیگر مغنیگری، مطربی و خیناگری ممنوع است.
چنانکه معروف است مغنیان، آلات و ادوات موسیقی را در تابوت نهاده با انبوه دوستداران هنر موسیقی گریان و نالان از زیر قلعه ئ دهلی روانهء قبرستان عمومی بودند. اورنگزیب پرسید این هنگامه از چه جهت است؟ یکی از درباریان جواب داد که جنازهء علم موسیقی است که گروهی جهت تدفين میبرندش. پادشاه تبسم کنان گفت: که خداوند لعنت کندش به قبرکن بگویید که گورش را عمیقتر حفر کند تا میتش دوباره زنده نشود و بیرون نیآید.

خلاصه اینکه اورنگزیب برانداختن همکاران پدر و برادرش برآمد و بعد از قلع و قمع آنها بعدأ به جان «سرمد» که پدر و برادرش به وی ارادت تام داشتند، رسید. ابتدا برهنگی وی را بهانه قرار داد که خلاف شرع است. ملا عبدالقوی را مؤظف نمود تا «سرمد» را وادار نماید که لباس بپوشد. ملای مذکور «سرمد» را مخاطب قرار داده گفت:
برهنگی و عریانی تو مملتر چه است، سرمد که مستِ بادهء عرفان بود گفت:
چه کنیم که شیطان قوی است، (که اشارهء بود به ملاقوی) و این رباعی بگفت:
خوش بالای کرده چنـــــین پست مرا             
چشــمی بدو جام برده از دست مرا
او در بغل من است و من در طلبش              
دزدی عجبی برهنه کرده است مرا

اینکه ملا قوی را (شیطان قوی است) گفته بود، باعث کدورت ملا گردید و در ضدیت با «سرمد» برآمد، لیکن برهنگی موجب قتل شده نمیتواند، پس باید در فردجرم چیزی دیگر نیز علاوه گردد. لذا بهانهء قتل رباعی ذیل را که براستی معراج را انکار ثابت است، شاهد آوردند:
آنکس که سر حقیقتش باور شد           
خرد پهن تر از سپهر پهناور شد
ملا گوید که بر فلک شد احمـــد          
 سرمد گوید، فلک به احمد در شد

پس معلوم است که طبیعت محتاط اورنگزیب بازهم کافی نیمداشت، لذا برای علمای مذهبی گفت که باید سرمد کلمهء طیبه بخواند و معلوم بود که «سرمد» عادت داشت، هرگاه کلمهء طیبه میخواند از "لا الله " پیش نمیرفت، زمانیکه علما از وی درخواست کردند که کلمهء طیبه بخواند، «سرمد» از کلمهء لا الله زیاد نگفت، و این کلمه نفی است و علما اعتراض کردند، «سرمد» گفت که تا حال من در نفی مستفرق ام  و به اثبات نرسیده ام، چون برسم، الا الله خواهم گفت، سپس علما فتوی دادند که فقط لا الله گفتن کفر است، پس اگر سرمد توبه نماید درست است، وگرنه واجب القتل خواهد بود.

سرمد توبه نکرد چنانچه روزدیگر سرمد را در نزدیک مسجد جامع دهلی بردند. میگویند که دراین روز «سرمد» خوشحال و بشاش بود. زمانیکه جلاد نزدیکش شد، سرمد خندیده گفت:
فدایت شوم، بیابیا، بهر صورتی که می آیی، من ترا خوب می شناسم. این بگفت و سر را به قربانگاه گذاشته و گفت:
سر جدا کرد از تنم شوخی که با ما یار بود               
قصه کوته کرد ورنه درد سر بسیار بود

در این حین جلاد شمشیرش را بالا برد و با شدت پائین آورد سر از تن سرمد جدا گردید.

شوری شد و از خواب عدم دیده گشودیم           
 دیدیم که باقیست شب فتنه غنودیم

گویند چون (ابهی چند) سر بریدهء سرمد را در آغوش کشید و بر زمین افتاد، چون بلندش کردند، مرده 
بود.
 ورودگاه شرقی مسجد جامع دهلی، پاییز 1991، ایشور داس


  





















در ماثرالامرا در مورد اسباب قتل سرمد می نویسد، اگر راست گفته شود، علت اصلی قتل مصاحبت داراشکوه و ارادت شاهجهان بود به سرمد، ورنه مثل «سرمد» برهنهء مجذوب و آزاد گفتگو را که مردم هر روز در کوچه و بازار میدیدند و کسی از احوالش واقف نبود، اعدام نمیکردند.
در تذکرهء دیگر آمده است:
گویند که «سرمد» با داراشکوه نیز سری میداشت و اکثر اوقات نیز بماتم عالمگیر مشغوف بود، لهذا بقتل رسید، والله اعلم بحقیقته حال

مولانا ابوالکلام آزاد نیز این نظر را تایید کرده مینویسد: "در اشیا [آسیا] همیشه سیاست مذهب آرائی است که بخون هزاران نفر، اسباب جیوپولیتکل درست کرده اند، اینها مذهب را روپوش قرارداده و چاپیده اند مردم را"

سرخوش در تذکره اش مینویسد: "یکی روز من و ناصر علی سرهندی و میرزا عبدالقادر دهلوی در نزدیک مسجد جامع دهلی نشسته و شعر خوانی داشتیم که سرمد آمد مایان را دید تبسم کنان این بیت بخواند:
  

عمریست که افسانهء منصور کهن شد           
من از سرنو جلوه دهم دارو رسن را"

چنانچه چندی بعد اعدام گردید.

در تاریخ مذهبی این عمل اورنگزیب یک موضع جابرانه و پرهیاهو بود که در تاریخ ادبی هند صورت گرفت و شخصیت «سرمد» را به مقام ارجمند ارتقاع بخشید. آثار وی بخصوص رباعیات پرلطف وی مقام بزرگ او را نمایندگی میدارند. هرگاه رباعیات او را با معاصرینش مقابله نماییم، دیده میشود که معنی آفرینی و نازک  خیالی و شیرینی کلام وی برایش مقام ارجمند در میان علما باز کرده است:

در مسلخ عشق جز نکو را نکشند                 
روبه صفتان  زشت خو را نکشند
گر عاشق صادقی ز رفتن مهراس             
 مُردار بود هر آنکه او را نکشــــــند

دریاست دلت گر تو شـنا
ور بشوی                
غواص محیــــط هفت کشور بشوی
در بحر وجود تست مــوجود همه                
 طـــغیان بکنی و خواه لنگر بــــــشوی

برسنگ مزارش این رباعی نقش است:

شاه ســـرمد بعهد عالمگــــــــ
ـــیر                
چون سفر ساخته شهــــــید سرمد این
گـــــــفت تاریخ « اکبر مسکین »                
لحد مـــــــــــرقد شهــــــید سرمد این
 1659 میلادی


و اما شاهجهان همچنان در قصرش زیر حراست فرزندش اورنگزیب مدت هفت سال را سپری و در اواخر عمر، روزی توسط دخترش جهان آرا به اورنگزیب پیام فرستاد و از وی خواست که تا اجازه دهد جهت فاتحه به مزار ارجمند بانوش به 
تاج محل برود.
جهان آرا گفت این درخواست شما را به اورنگزیب خواهم رسانید، او لحاظ شما را نکرد شاید لحاظ مادر مرحومش را داشته باشد، آنگاه نزد اورنگزیب شد، اورنگزیب گفت: امید است که برای خواهر عزیر و پدر معزرم هرگونه سهولت مهیا باشد. جهان آرا گفت البته هرگونه سهولت موجود است، غیر از آزادی!
اورنگزیب گفت: پس پدرم غرض آرزوی اصول آن آزادی شما را اینجا فرستاده است؟ جهان آرا گفت: خیر بلکه برای شما یاددهانی نمایم که فردا سالروز وفات مادر مرحوم مایان است، پدرم بخاطر فاتحه درخواست نموده تا به تاج محل برود!


اورنگزیب بعد از مکث کوتاهی گفت: البته به فاتحه رفته میتواند، اما در زیرحراست مؤظفین هیچگونه خیرات کرده نمیتواند و قبل از غروب آفتاب باید به محل بودو باشش هرچه زودتر برگردد. آیا فهمانده توانستم؟
جهان آرا گفت: آری فهمیدم و اما در هیچ تاریخ دیده شنده که پدر جهت فاتحه همسرش از فرزندش اجازه گرفته باشد! این بگفت و برخاست تا خارج گردد. اورنگزیب گفت: این جانماز و کلاه را خاص جهت پدرم درست کرده ام برایش بدهید.
سپس جهان آرا نزد پدرش شد و گفت:
پدر جان درخواست شما را اورنگزیب پذیرفته است. پدرش خاموش بود. چون نزدیک بستر پدر شد، دید که چشمانش باز است. چو تکانش داد حرکت نکرد. درین حین حکیم مؤظف سررسید، چون معاینه اش کرد، پس چشمانش را بست و گفت: انا الله و انا الله راجعون و اما جهان آرا بیگم نیز بناکامی جان سپرد و برسنگ مزارش این بیت منقوش است:
بغیر بصیره نپوشد کسی مزار مرا               
گر قبرپوش غریبان هیمن گیاهست

در پایان این نبشه چند رباعی از «سرمد» شهید به حسن ختام تقدیم است:

سرمد غم عشق بوالهوس را ندهند                

سوز دل پــــــروانه مگس را ندهـــــــند
عـــــــــمری باید که یار آید بکنار               
 این دولت سرمد همه کس را ندهــــــــند

*****
سرمد گله اخــــتصار می باید کرد               
 یک کار از این دو کار می بــــــــاید کرد
یا تن به رضای یــــــار می باید داد                
یا قطـــــــع نظر ز یار می بایــــــــد کرد

*****

سرمد تو حدیث کعـبه و دیر مکن                
 در کوچهء شک چو گمرهان سیر مــکن
در راه روی نی ز شیطان آمــــوز                
 یک قــــــــبله گزین و سجدهء غیر مکن

*****

هرگز بخدا زهد ریـــــــائی نکنم                
غیر از در مــــــــــــعرفت گدائی نکنم
شاهی کنم و ملک فراغت گـــــیرم               
پیوسته ز میـــــــــــــــخانه جدائی نکنم

*****

سلـــــــــــطان خودم، منت سلطان نکشم                 
از بهر دو نان منت دونان نکشم
نفس من سگ است و من سگــــــــــــــبانم              
 از بهر سگی منت سگبان نکشم

*****

سرمد در دین عــــــــــجب شکستی کردی               
 ایمان بخدای چشم مســــتی کردی
با عــــــــــــــجز و نیاز جمله نقد خود را               
 رفتی و نپامز بت پرســـتی کردی


پایان