۱۳۹۵ آذر ۲۰, شنبه

سید عبدالحسین دستغیب






سید عبدالحسین دستغیب شیرازی (زادهٔ ۱۸ آذر ۱۲۹۲و درگذشتهٔ ۲۰ آذر ۱۳۶۰ در شیراز)، معروف به شهید دستغیب، رئیس حوزه علمیهٔ فارس، نماینده خمینی در استان فارس و امام جمعه شیراز و نمایندهٔ استان فارس در مجلس خبرگان قانون اساسی بود. وی فرزند سید محمدتقی، برادرسید محمد مهدی و دایی سید علی محمدوسید علی اصغر دستغیب بود.

میگویند که نسبش با ۳۲ واسطه به «زید ابن علی» فرزند علی بن الحسین می‌رسد!!!!!!!!!!!!!!

۲۴ کتاب( رساله ها و كتابهای مستهجن ) از او در دست است که پر است از مزخرفات و خزعبلاتی مانند کتابهای دیگر آخوندها از جمله باقر مجلسی است و هیچکدام نه بدرد جامعه میخورد و نه کوچکترین راه حلی برای مشکلات جامعه در آنها ارائه شده و فقط برای مغز شویی و به انحطاط کشیدن جوانان است.




او یکی از مهره های جنايتكار رژيم كه روزانه در ريختن خون بی گناهان در شيراز و ديگر نقاط ايران دست داشت و مسئول بسياری از اعدام ها و شكنجه ها در آن ايام به شمار ميرفت و آخوند فوق العاده مرتجع و فاسدی بود.

تنها بخش کوچکی از كارنامه ی او به شرح زير است:

– مسئول جنايتهای بيشمار در مورد زندانيان مجاهد و مبارز

– مسئول سركوب و كشتار وحشيانه هموطنان جنگ زده و بيخانمان در شيراز

– صادر كننده حكم شنيعترين تجاوزها، شكنجه ها و مُثله كردن فرزندان مجاهد و مبارز مردم فارس به دستور مستقيم او و خمينی جلاد

– مسئول سركوب وحشيانه جنگ زدگان معترض در صحن حرم شاهچراغ

وی سر انجام در ۲۰ آذر سال ۱۳۶۰ توسط یک دختر ۲۱ ساله ی قهرمان ایرانی بنام گوهر ادب آواز که از اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران بود هنگامیکه با تعدادی از محافظان و پاسدارهای جنایتکارش در حال حرکت به سمت محل برگزاری نمایش جمعه بازار بودند در ساعت ۱۱:۲۵ طی یک عملیات متهورانه ی انتحاری همگی تکه و پاره و به درک واصل شدند.




دستغیب در یکی از کتابهایش نوشته بود که کسی که هنگام مرگ بدنش تکه پاره شود به بهشت نخواهد رفت ولی بعد از کشته شدنش و تکه و پاره شدن بدنش،رژیم خونخوار و جنایتکار خمینی آن کتاب را از کتابفرشی ها و کتابخانه ها برداشتند تا در دسترس مردم نباشد!




❊❊❊❊❊




و امّا بعد از مردنش وقتی که جنازه های تکه پاره را جمع آوری کردند و تکه های هر نفر را بقل هم گذاشتند تا لاشه ها را بخاک بسپارند متوجه شدند که آلت تناسلی چندتا از جنازه ها از جمله جنازه دستغیب نیست!

بهر صورت جنازه ها را بخاک سپرده و سپس عده ای از پاسداران و بسیجی ها مشغول جستجو در محل وقوع عملیات شدند و نهایتاً چندتا آلت تناسلی در روی پشت بامهای اطراف محل عملیات پیدا کردند!

برای شناسایی آلت تناسلی دستغیب مجبور شدند که همه ی آنها را یکی یکی نزد همسر دستغیب ببرند.

اولی را در یک سینی طلا گذاشته نزد او بردند و ایشان هم آنرا برداشت و با آه و افسوس و چشمان اشک آلود گفت:الهی قربون قّدِش برم، این مال اون پاسدار نگهبان دم در بود!

دومی را که دید گفت: الهی دردش تو سرم بخوره، این مال اون بسیجیه هست که باغچه ها را آب می داد!

سومی را گفت: وای الهی درد و بلاش تو سرم بخوره این ما پسر مشد حسن بقال سر کوچه هستش!

.................................

خلاصه بدین ترتیب تعداد شانزده تا از آلتهای تناسلی را شناسایی کرد تا اینکه هفدهمی متعلق به حضرت آقا بود، آنرا برداشت و گفت: خاک تو اون سرش بکنن، هم اون روزش هم مث همین الانش والاسیده و بی بخار بود!

پاسداران که از این همه هوش و ذکاوت همسر بیوه شده آیت الله مات و مبهوت بودند، آلتهای تناسلی یکی یکی علامت زده و مشخص کردند و سپس آنها را در تابوت گذاشته و بهمراه انبوهی از اُمّت حزب الله تا گورستان تشییع کردند.شعار هایی هم که در حین تشییع میدادند از این قرار بود:




گلهای پر پر از کجا آمده؟

از سفر کربُبلا آمده!

و شعار دیگری از اینقرار بود:

گلهای پرپر شده

هدیه به رهبر شده!

وقتی به گورستان رسیدند آلتهای تناسلی را که با برچسب صاحبانش مشخص شده بود به گورکن دادند تا هر کدام را در گور مربوطه قرار دهد و گورکن هم با دسته بیل در هر گور سوراخی تا ته آن ایجاد میکرد و آلت تناسلی مربوطه را در آن می انداخت و سوراخ را پر می کرد!

از شانس بد دستغیب وقتی که گورکن آلت تناسلی را در داخل سوراخ انداخت یکراست رفت توی دهن آیت الله...!!!

شب هنگام که شب اوّل قبر بود، نکیر و منکر وارد قبرها میشدند و هنگامیکه وارد قبر دستغیب شدند، نکیر که اول وارد شده بود حیرت زده از منکر پرسید،

اِ اِ اِ... این کیر تو دهن دیگه کیه؟!




اسلو ۱۰ دسامبر ۲۰۱۶

علی بی ستاره

هیچ نظری موجود نیست: