۱۳۹۱ فروردین ۱۱, جمعه

پرویز صیاد برای سال 1391 نیت میکند

چهارشنبه سوری2012 در استکهلم پایتخت سوئد

به BBC و VOA بخندیم


به BBC و VOA بخندیم

مرده بدم زنده شدم گریه بدم خنده شدم
دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم
مولانا
-------------------
هادی خرسندی
بیا با همدگر هی هی بخندیم
به BBC و VOA بخندیم
به رهبرهای کاسبکار غربی
از این Monday به آن Sunday بخندیم
به آقای پرزیدنت اوباما
که «Bo*» را برده هالیدی بخندیم
کنون که کار از گریه گذشته
بیا تا گریه را از پی بخندیم
اگر امروز خندیدن گناه است
به یاد روزگار «کی»** بخندیم
حضور رهبری وقتی رسیدیم
همینطوری به ریش وی بخندیم
دلم خواهد که بر هرچه ضریح است
به قم، شیراز، مشهد، ری، بخندیم
به مکه رفته و بر هرچه حاجی
که تا «مَروه» رود لی لی بخندیم
سر گلدستۀ مشرف به گنبد
به کف بگرفته جام می بخندیم
به هرچه فقه و توضیح المسائل
به همراه سه چهارتا Gay بخندیم
به هر روزی ز هر سالی که بوده
خصوصاً بیست و پنج دی بخندیم***
شکایت گرچه داریم از جدائی
دمی با معذرت از نی بخندیم
از این بدتر نگردد وضع عالم
اگر حالا نخندیم کی بخندیم؟
وگر گوئی نه بر اینها بخندم
اجازه ده که من تنها بخندم! ****
---------------------
* «بوُ» سگ خانوادۀ اوباما. میلاد 9 اکتبر 2008. نر، اخته شده. کاخ سفید آن را «سگ اول» میشناسد. – ویکیپدیای انگلیسی!
Bo (born October 9, 2008) is the pet dog of the Obama family, the First Family of the United States.[2]Bo is a neutered[8] male Portuguese Water Dog.[2] President Barack Obama and his family were given …….
** «کی» به معنی شاهنشاه و پادشاه آمده و در زمان سنگدلترین شاهان، خندیدن در ایران ممنوع نبوده.
*** بیست و پنج دی، روز تولد خودم! (شوخی کردم) نه، همینطوری منباب وزن و قافیه آوردم. بعد دیدم تصادفاً روز دو حادثۀ تاریخی! خنده دار است: «۱۳۶۷- سالروز صدور فتوای خمینی علیه کتاب آیات شیطانی/ ۱۳۸۷ -تاسیس تلویزیون فارسی بی‌بی‌سی.»
**** هموطن جان! تو هم بخند. امسال پیروزی با ماست. ممنون!

۱۳۹۱ فروردین ۸, سه‌شنبه

سجده سوراخ نما و چند جک




چندتا تهرونی
اومده بودن اصفهون گردش، توی میدون نقش جهان درشکه سوار میشن تا کمی تاب بخورن، اسب درشکه زبون بسته بهش فشار میآد و وسط راه یه صدائی ازش در میرد، تهرونیها هم برا اینکه درشکه چی رو مسخره کنن بلند بلند بهم دیگه میگن به به، بجه ها درشکه های اصفهان هم رادیو داره، پیرمرد درشکه چی خیلی خونسرد سرشو برمیگردونه و میگه: آره آمو (عمو ) ولی فقط موجی تهرونو میگیرد
يه روز به غضنفر ميگن تو كه هفتاد ساله تو تهرون زندگي مي كني چرا فارسي بلد نيستي؟
ميگه:مگه من حضرت سليمونم كه زبون هر حيووني رو بفهمم
کميته امداد رشت از يه بچه فقير سوال ميکنه توی خونتون چی کم دارين؟ میگه:هيچی. میپرسند:چرا؟ میگه:دیروز مادرم متوجه شد که خواهرم از پسر همسايمون حامله شده ؛ گفت فقط همينو کم داشتيم.
به لره میگن بیامنطقی صحبت كنیم،میگه:باشه،ولى هرچی مو بگوم!!!
ميازار موری كه دانه كش است.اين شعر نشون ميده ما ايرانيها از همون قديما کرم داشتيم همه رااذیت میکردیم!
غضنفر با لره شب چادر میزنن تو بیابون نصف شب غضنفر میگه: به اسمون نگاه کن چی میبینی؟
لره میگه یه عالمه ستاره
غضنفر میگه: چی می فهمی؟
لره میگه: ازچه ديدگاهى بگم .ستاره شناسى,الهيات, يا فلسفه,
غضنفر میگه: مردیکه خر چادرمون رو دزديدن !
به لره ميگن بزرگترين سوال زندگيت چيه؟
ميگه:برق که میره کجامیره؟
لره میره آخرت میبینه بکن بکنه میگه چه خبره ؟ میگن هرکیو تو دنیا کردی
اینجا اون تورو میکنه لره میگه خاک تو سرم خدا کنه خر عباسعلی نمرده باشه
از یه ملا بهترین خاطره شو میپرسیدن گفت :در خیابان بودم خانمی را دیدم
اسمم را پرسید گفتم عبداله ! اسمش را پرسیدم گفت سیندرلا ! گفتم از
جلو مارا ثمری هست؟ گفت استغفراله ! گفتم ازعقب چطور؟ گفت بسم اله !
نشانش دادم گفت ماشاالله ! چنان کردم که گفت اشهد وان لا اله الالله...! و مسلمان شد.
بسیجیه به شیطون میگه میشه تو دخترهارو گول بزنی بیاری من بکنم ، شیطون
میگه من بندگی خدارا نکردم دیوس! بیام کسکشی تورو بکنم!
عکس العمل یک زن به محض دیدن یک زن زیباتراز خودش اوهو جنده خانومو ببین
حوزه علمیه خطا ب به زنان متد ین در اروپا اعلام کرد :
بانوان محترم، اگاه باشند برهنه خوابیدن با کسی روی تخت ومدام فریاد زدن
ابدا عبادت محسوب نمیشود! Oh my god
این که میگن بین خودمون بمونه یعنی دقیقا باید کجامون بمونه؟؟
غضنفر از حجله میاد بیرون دست خواهر زنشو میگیره ببره داخل حجله ، پدر زنش
میگه کجا ؟ ! میگه 7میلیون خرج عروسی شده همتونو میکنم.
کنار جاده خره کیرش راست شده بود ،
مرده میزنه کنار ، میره در گوش خره یه چیزی میگه و برمیگرده .
زنش ازش میپرسه : چی بهش گفتی ؟
میگه : گفتم حاضری ماشینمو بهت بدم، کیرتو به من بدی ؟ ولی قبول نکرد!
زنه میگه :خب طلاهای منم میذاشتی روش!!!
بسیجیهداشته تو حموم جق میزد یکدفعه فرمانده ش درو بازمیکنه هول میشه میگه :
مال خودمه دوست دارم تند تند بشورمش.
غضنفر به لره میگه اینجا ماهیگیری نکن ممنوعه!!
لره میگه چرا تابلو نزدید؟؟
غضنفر میگه: نزدیم که نزدیم مادر جنده از بالای اکواریوم بیا پایین
لره برای اولین بار سوار قطار میشه به مسافر صندلی روبروش میگه: به سلامتی دارین برمیگردین
خدا اولین ترکی که آفرید نیم ساعت میخندید چون تا آفریده شد به خدا گفت: مااااااااااااااااااااااااااااماااااااااااااااااااااااااااااااااان
تو قطار پسره به نامزدش ميگه رفتيم تونل همينكه گفتم نون بده لبتو بيار جلو تا بوست كنم. از تونل اومدن بيرون پسره پرسيد چند تا نون دادي؟
دختره گفت : 4 تا . پسره گفت : من كه فقط يه دونه گرفتم . غضنفر از پشت ميگه: ديدم نونوايي خلوته منم 3 تا گر...فتم.
ترکه میره دزدی در خونه رو با زحمت زیاد باز میکنه میبینه بوی بد سیر همه جارو گرفته در کمد رو باز میکنه کلی سیر از کمد میریزه بیرون به هر جایی که سر میزنه میبینه سیر هست لابلای سیرها یک چراغ جادو پیدا میکنه همین که تمیزش میکنه غول چراغ که حالا کمی هم پیر شده بود میاد بیرون میگه
غول : در خدمت هستم
ترکه : 1 ملیون می خوام
غول : 1 میمون
ترکه : 1 ملیون
غول : 1 میدون
ترکه : نه بابا 1 ملیون ، 1 ملیون
در همین بین پیر زنه از لا بلای سیرها میاد میگه زیاد زحمت نکش این غول گوشاش سنگینه . من هم یک عمره ........
یه اصفهانیه رو به جرم قتل زن و مادر زنش داشتن محاكمه می‌كردن!
قاضی بهش می‌گه: شما مظنون به قتل همسرتون توسط ضربات چكش هستید!
یهو یكی از افراد بسیار محترم جامعه از پشت دادگاه داد می‌زنه:‌ای كثافت بی‌شرف!
دوباره قاضی می‌گه: در ضمن شما مظنون به قتل مادر زنتان با ضربات چكش هم هستید!
دوباره اون فرد محترم می‌گه:‌ای آشغال كثیف!
قاضیه این دفعه دیگه عصبانی می‌شه و می‌گه: آقای فرد محترم جامعه! می‌دونم كه به خاطر این بی‌رحمی و جنایت چقدر از این آقا بدتون میاد، اما اگه یك بار دیگه از این حرفای رکیک بزنین ناچار می‌شم كه از دادگاه اخراجتون كنم!
فرد محترم می‌گه: مساله این نیست كه ازش بدم میاد، مشكل اینه كه من ۱۵ ساله‌ كه همسایه‌ی اینام و در طی این ۱۵ سال هر وقت خواستم ازش چكش قرض بگیرم، گفته كه ما چكش نداریم!
اصفهانیه ۲۵ تومانی تو دستش عرق می كنه، می گه هرچی گریه كنی خرجت نمی كنم
بلیط‌های اصفهان از ۲۰ تومن به ۱۰ تومن كاهش پیدا می كنه، اصفهانیا اعتراض می كن. ازشون می پرسن واسه چی اعتراض كردین می گن چون قبلا كه پیاده می رفتیم ۲۰ تومن به نفعمون بود، اما حالا ۱۰ تومن به نفعمونه!
اصفهانیه به پسرش می گه وقتی می خوای با نامزدت بری سینما، داخل سینما باهاش قرار بذار، تا اون پول بلیط خودش رو خودش بده! پسره می گه: اِاِاِاِاِ، پس پول بلیط منو کی حساب کنه؟
به اصفهانیه میگن انگیزه ات چیه هی کنکور می دی؟ میگه: به خاطر ساندیس و کیک!
اصفهانی‌ها وقتی مهمان براشون میاد این طوری تعارف می کنند: لطفا این میوه‌ها را هم ملاحظه بفرمایید!
دختره کنار استخر به مادرش میگه: مامان توی شورت اون آقاهه چیه؟ مادرش میگه:احتمالاً پولاش رو اونجا می ذاره.دختر ه میگه:چه خوب،هر چی تو را بیشتر نگاه می کنه،داره پولدارترمیشه !!!!
شعار ازدواج بسيجي : توپ، تانك ، دسته بيل، دختر فقط با سيبيل
به آخونده میگن بلدی به انگلیسی شماره ها رو بگی؟
میگه: کاری نداره، وان، تو، تری، فور، فایو، نعوذبالله سکس
به بسیجیه ميگن اين شعر از كيه : سعديا مرد نكونام نميرد هرگزميگه نميدونم يه راهنمائي بكنيد.... ميگن اسم شاعر تو خود شعره ميگه : اهان فهميدم .. جواد نكونام
بسیجیه ميره دستشوئي زنونه ميگيرنش ميگن : مگه کوري نميبيني زنونست؟
ميگه من چکار کنم اينجا نوشته: زنا، نه! اونطرف هم نوشته: مردا، نه
سره سفره عقد عروس بله نمی گفته. داماد یكم فكر میكنه و با صدای بلند می گه: عمو زنجیر باف
غضنفر به دیدار رهبر انقلاب می ره و دستشو می بوسه و آقا را بغل می کنه و می گه آقا قربون قدت تو سیدی دعا کن شاه برگرده.
غضنفر شب عروسیش پشت به عروس میخوابه عروس میگه چرا اینجوری میکنی؟؟؟میگه: ازدواج کردم این کثافت کاری هارو بزارم کنار!!
آمریکا: ما به ایران گندم نمیدهیم
غضنفر: به جهنم، نون خالى میخوریم
اصفهانیه زنش دو قلو مي زاد به دکتره ميگه: دکتر ارزون حساب کن جفتشو ببرم
غضنفر اول محرم پشت ماشینش می نویسه: "خیلی از دستت دلخورم یزید
احمدی نژاد چربى خون داشته, دكتربهش ميگه: روزى ٦ كيلومتر راه برو! بعد از۳ ماه زنگ ميزنه میگه: من الان لب مرزم چه كار كنم
غضنفر یتیم خونه میزنه
روز اول جلسه اولیا و مربیان میذاره
مهريه در سال ١٣٩٠ : ١٢٤ نان سنگك طرح قديم
قزوینیه روبات میخره،فروشنده میگه:شکمش ماشین لباس شوییه،دستشم جاروبرقی،فرداش قزوینه میادمیگه:پدرسگ چرانگفتی کونش چرخ گوشتیه!!!
شعار جدید خواهران بسیجی در ٢٢بهمن: این ممه هاي مرمري هدیه به بیت رهبري . جلو و عقب تنگ و گشاد هدیه به احمدي نژاد!
سه خصلت مردان لر:
۱.ماچ درشت.
۲.گرفتن ممه تو مشت.
۳.کردن به قصد کشت.
مجری خانم اخبار ناشنوایان بدلیل اجرای حركت گفتار احمدی نژاد (اون ممه رو لولو برد) از کار بر کنار شد!
مشخصات كون گشادترين ادم روي زمين: كفشش بند نداره،شلوارش زيپ نداره پيرهنش دكمه نداره، بله درست حدس زدين اون يه آخونده!
خيلي مواظب باش.قرار بود هدف مند بكنند،اما همينطور بی‌هدف دارند ميكنند
به بسیجیه ميگن باريک الله يعني چي ؟ ميگه يعني خدا لاغر است
ترکه شب زفاف با زنش تو حجله بوده و میخواسته سر صحبت را باز کنه .به زنش میگه :شنیدم میدی .
سه تا موش آبادانی برا هم لاف میزدن ، اولی میگه من با فنر تله موش ورزش میکنم
دومی میگه مرگ موش مزه ی عرق منه .
سومی موبایلش زنگ میزنه . میگن کی بود ؟ میگه بچه ها بودن گربه آوردن بکنیم
غضنفر به نامزدش اس ام اس میده
عزیزم من تا ۱۰ دقیقه دیگه میام پیشت
اگه نیومدم اس ام اس رو دوباره بخون
اسبه زنگ ميزنه سيرك ميگه: آقا شما برای سيركتون اسب نمي خواين؟
یارو ميگه: هنرت چيه؟
اسبه ميگه: احمق نمی بینی دارم باهات حرف میزنم!؟
به یه بسیجی میگن:دو خط موازی رو تعریف کن...میگه:دو خطی که هیچوقت به هم نمیرسن مگر به دستور مقام معظم رهبری!!!!
مرد روستائی به زنش میگه باید بدی،زنه میگه آب نداریم برای غسل،مرده آروم میگه صبح زود علی رو میفرستم آب بیاره،علی از زیر پتو میگه ننه خودتو به گائیدن نده علی آب بیار نیست
حاجی با نوک پستونهای حاج خانوم بازی میکرد حاج خانوم بهش میگه داری چیکار میکنی؟میگه دارم رادیو بی بی سی میگیرم حاج خانوم میگه با این آنتنی که تو داری رادیو پیام هم نمیگیره
به یارو میگن : نماز میخونی ؟
میگه :عادت ندارم.
روزه میگیری؟
میگه : طاقت ندارم.
میگن زن صیغه میکنی ؟
میگه :آره بابا اونقدرها هم کافر نیستم
از برنارد شاو پرسيدند: از كي احساس كردی پير شدی؟
گفت: از وقتی كه به يك خانوم چشمك زدم، بعد اون خانوم از من پرسيد: آشغال رفته تو چشمتون؟!!






۱۳۹۱ فروردین ۷, دوشنبه

چند رباعی


هرچند ز داغ سوگواریم هنوز
 کشتار شدیم و بیشماریم هنوز
 روینده ز خاک هر بهاریم هنوز
ما لالهِ سرخ سربداریم هنوز

بیهوده خلاف موج پارو نزدیم
جز رو به سپیده، خلق را هو نزدیم
در ذهن زمان چهره ما نقش شده ست
 از پای درآمدیم و زانو نزدیم

 بر روی ستم گلوله ها باراندیم
 از مزرعه ها گرازها را راندیم
 تا سبز شود ز خون ما جنگل باز
 رفتیم و درون رستنی ها ماندیم

 نورستن دشت و بیشه ها رویش ماست
 نجوای نسیم و برگها گویش ماست
 وان رود خروشان که به دریا ریزد
 تصویر حضور و جلوه پویش ماست

 شب بر رخ روز تا که چادر دوزد
 رهپوی سزاست تا چراغ افروزد
 آتش فکند به خیمه تاریکی
 هرچند که خود نیزدر آتش سوزد

 آن بار امانتی که «کوچک» بگذاشت
 شد پرچم سربدار و آن را برداشت
 این نسل گمان مبر سترون شده است
فردا نگری که باز پرچم افراشت

 ما تجربه های یک سده پیکاریم
شب خسته و ما سپیده ی بیداریم
 پیروزی ما، حوالتی تاریخی ست
 در جنگل و شهر «کوچک» و «ستاریم»»
شاعر؟

خدا ناشناس


‏خبرداری ای شیخ دانا که من      خدا ناشناسم خدا ناشناس
خدایی که بی مزدومدح و ثنا       نگرددبکار کسی چاره ساز
 خدا نیست بیچاره ورنه چرا       به مدح وثنای تو دارد نیاز
 نه پنهان نه سر بسته گویم سخن    خدانیست این جانور اژدهاست 
 مرنج از من ای شیخ دانا که من    خدا ناشناسم اگر این خداست. 
سعیدی سیرجانی 




ما دزدان ایرانیم


سنگسار


دين، توهينی به شأن و مقام انسانيت است. 
هيچ فرقی نمی کند، بدون باورهای دينی، انسان‌های خوب کارهای نيک و انسان‌های بد کارهای بد انجام می دهند. 
ولی آن چيزی که انسان‌های خوب را وادار به کارهای بد می کند، باور های دينی است.

استيون واينبرگ

آنچه را که محمد به عنوان دین و آیین به پیروان خود داده و به جهانیان پیشکش نموده، اگر نام دین را بر آن نمی گذاشتند ،آدمی چنین می پنداشت که این گفتار ِ مشتی وحشیان جنگل نشین است که به شهر نشینان پیشنهاد کرده اند.

زیرا که دین نمی تواند چنین خشن و دور از انسانیت باشد.

دینی که پر از فرمان کشتن و بریدن دست و پا و ربودن و تصاحب زنان مردم باشد و یا دستور غارت دارایی و هستی مردم را بدهد دین نیست ، بلکه فرمانی برای نابودی اندیشه و روان و جسم ِ آدمی است.

من دینی این چنین بیدادگر و ستم پیشه ندیده ام.
راست است که این دین از بیابان آمده، بنابراین درخور همان بیابان نشین هاست و جایی در میان مردم متمدن ندارد و نمی تواند داشته باشد
فردریک نیچه


۱۳۹۱ فروردین ۶, یکشنبه

ميني خميني!


هادی خرسندی : مينی خمينی!


با پنبه میبرد سر، این سید ریائی
با عشوه میزند ره، هنگام رهنمائی

مینی خمینی است این، لبخند جای اخمش
با ماسک شادمانی بر چهره عزائی

همچون خمینی آمد، در فرصت مناسب
بنشست و رفت بالا، بر موج نارضائی

.....

در مدح او نوشتن، شد کار اهل تشخیص
افکارشان هوائی، خودکارشان طلائی

تبعیدی سیاسی، مدّاح حضرتش شد
دیگر نداشت طاقت تا لحظه رهائی!

این سیّد ریائی، آخوند پرفریب است
از بابت رذالت، حتماً طباطبائی!

در حوزه بین طلاب، القاب او چنین بود:
عمامه ای ی قرتی، یا ژیگولوعبائی!

تا رهبریست یارش، اغواگریست کارش
شیطان کوچک است این، از عرش کبریائی!

الفاظ خارجی را مصرف کند چو طوطی
از بس که باسواد است در کار خودنمائی

دینداریش مرام است، مؤمن به این نظام است
با لاجوردیش نیست از این نظر جدائی

بر قتل ها نظر کرد، پس انتقاد سر کرد
گوئی خوشش نیامد زین فیلم سینمائی!

گوئی سناریو را خود کرده بود تنظیم
اما نبود راضی از صحنه نهائی

با آنهمه تدابیر، لو رفته بود افسوس
کز خون اهل دانش دستش بود حنائی!

هادی تو روز اول گفتی هرآنچه باید
امّا جلو زد از تو، برنامه سیائی

۱۳۹۱ فروردین ۴, جمعه

آخرین كابینه دكتر مصدق



نشسته از راست: دكتر اخوی: وزیر اقتصاد، دكتر عالمی: وزیر كار، لطفی: وزیر دادگستری، مهندس سیف‌الله معظمی: وزیر پست و تلگراف و تلفن، مهندس زنگنه: مدیر عامل سازمان برنامه، دكتر آذر: وزیر فرهنگ 

ایستاده از راست: دكتر ملک‌اسماعیلی: معاون نخست‌وزیر، مهندس حق‌شناس: وزیر راه، دكتر غلامحسین صدیقی: وزیر كشور و نایب‌رییس نخست‌وزیر، دكتر محمد مصدق، نخست‌وزیر، مهندس طالقانی: وزیر مشاور، دكتر حسین فاطمی: وزیر امور خارجه، دكتر فرمانفرمائیان: وزیر بهداری، سرلشكر مهنا: معاون وزارت دفاع

از مصدق به بیان تصویر، نوشته سرهنگ جلیل بزرگمهر
بزرگمهر وکیل مصدق در دادگاهش پس از کودتای سال ۱۳۳۲ بود

۱۳۹۰ اسفند ۲۷, شنبه

جملات جدید پشت کامیونی

آب رادیاتور  بخور محتاج نامردان نباش!
**-.-**
آدم دیوانه را بنگی بس است 
خانه پرشیشه را سنگی بس است!
**-.-**
اتوبوس من غصه نخور،منم یه روز بزرگ میشم!(ژیان)
**-.-**
گر از عشقت نکنم گریه و زاری
به جهنم که مرا دوست نداری!
**-.-**
اگه الله کند یاری
چه اف باشد چه سوسماری!
**-.-**
اگر خواهی بمیری بی بهانه
بخور ماست و خیار و هندوانه!
**-.-**
ای بلبل اگر نالی من با تو هم آوازم
تو عشق گل داری،من عشق گل اندامی!
**-.-**
ای روزگار
با ما شدی ناسازگار!
**-.-**
بپر بالا که گیر نمیاد!
**-.-**
باغبان در را مبند من مرد گلچین نیستم
من خودم گل دارم و محتاج یک گل نیستم!
**-.-**
بحث30یا30 ممنوع!
**-.-**
بخور و بخواب کارمه
الله نگهدارمه!
**-.-**
به مادرت رحم کن کوچولو!
**-.-**
تا جام اجل نکرده ام نوش
هرگز نکنم تو را فراموش!
**-.-**
تا سگ نشوی کوچه و بازار نگردی
تا کوچه و بازار نگردی نشوی گرگ بیابان!
**-.-**
تاکسی نارنجی
از من نرنجی!
**-.-**
تجربه نام مستعاری است که بر خطاهای خود میگذاریم!
**-.-**
جهان باشد دبستان و همه مردم دبستانی
چرا باید شود طفلی ز روز امتحان غافل؟!!
**-.-**
داداش مرگ من یواش
امان از دست گلگیر ساز و نقاش!
**-.-**
درخت مکر زن صد ریشه دارد
فلک از دست زن اندیشه دارد!
**-.-**
در طواف شمع می گفت این سخن پروانه ای
سر پیچ سبقت نگیر جانا مگر دیوانه ای!
**-.-**
دلبرا دل به تو دادم که به من دل بدهی
دل ندادم که به من ساندوچ و دلمه دهی!
**-.-**
دنبالم نیا آواره میشی!
**-.-**
دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ
ای هیچ تر از هیچ تو بر هیچ مپیچ!
**-.-**
دودوتا هفتا کی به کیه!
**-.-**
رخش بی قرار!
**-.-**
رنج گل بلبل کشید و برگ گل را باد برد
رنج دخت مادر کشید و لذتش داماد برد!
**-.-**
رود می رود اما ریگذارش می ماند!
**-.-**
زندگی بدون عشق مثل ساندوچ بدون نوشابه هست!
**-.-**
زندگی بدون عشق مانند شلوار بدون کش هست!
**-.-**
ژیان عشقت مرا بیچاره بنمود
ز شهر و خانه ام آواره بنمود!
**-.-**
سر پایینی نوکرتم
سر بالایی شرمندتم(ژیان)
**-.-**
 روز و شب رانندگی در جاده ها کار من است
از خطر باکی ندارم جون خدا یار من است!
**-.-**
شکر بترازوی وزارت برکش
**-.-**
شو همره بلبل بلب هر مهوش!
(اینو برعکس هم که بخونی همین میشه)
**-.-**
عشق میکروبی است که از راه چشم وارد می شود و قلب را عاشق می کند!
**-.-**
قربان وجودی که وجودم ز وجودش بوجود آمده است!
**-.-**
کوه از بالا نشینی رتبه ای پیدا نکرد
جاده از افتادگی از کوه بالا میرود!
**-.-**
گاز دادن نشد مردی
عشق آن است که بر گردی!
**-.-**
گدایان بهر روزی طفل خود را کور می خواهند
طبیبان جملگی خلق را رنجور می خواهند!
تمام مرده شویان راضیند بر مردن مردم 
بنازم مطربان را خلق را مسرور می خواهند!
**-.-**

۱۳۹۰ اسفند ۲۱, یکشنبه

در وصف خمینی - شاهکار مسعود صدر

چهارشنبه سوري را بشناسيم, آقايان فقها، اول بشناسند، بعد اظهارنظر كنند

متأسفانه در سال هاي پس از انقلاب، كساني در مورد چهارشنبه سوري و ساير مراسم و آئين هاي باستاني اظهارنظر كرده اند كه هيچ تخصصي در اين زمينه نداشتند و تنها با توسل به اظهارنظرهاي عاميانه درباره اين آئين ها، فتواهاي فقهي و شرعي نازل كردند؛ تو گويي كه تنها رشته فقه است كه نياز به متخصص دارد و ساير حوزه و علوم و اديان بي نياز از متخصص اند و مي توان به راحتي در موردشان فتوا داد. آقايان فقها و به خصوص آخوندهاي حكومتي كه دست بوس حكومت سلطنتي بوده اند و عكس هاي آن نيز موجود است، و حالا كه جهت باد تغيير كرده، انقلابي دوآتشه از آب بيرون آمده اند، نياز نيست در مورد آئين هاي ملي و مناسك ساير اديان كه هيچ تخصصي در آن ندارند، اظهارنظر كنند، بروند همان قرآن خودشان را طوري بخوانند كه بفهمند و تعدادي احكام فقهي من درآوردي –كه بسيار نيز مضحك هستند- را جايگزين احكام قرآن سازند، بيش از آن پيشكش. اختلاس مي كنند، واردات بي رويه شكر را با رانت هاي حكومتي در دست گرفته اند و هزاران كارگر به خاطر آن بي كار شده اند، بعد براي رد گم كني، به مسئولان مي گويند، به داد مردم برسيد و به جاي اين كه از ظلم هاي حكومتي انتقاد كنند، از چهارشنبه سوري سخن مي گويند. حالا خواهيد ديد كه همين چهارشنبه سوري را نيز چون تمام چهارشنبه سوري هاي پس از جنبش سبز، مردم و به خصوص جوانان به ميدان مبارزه و اعتراض و كابوسي ديگر برايتان بدل مي كنند.
در اين ميان، در حالي كه جشن نوروز چند سالي در وضعيت كج دار و مريض قرار داشت تا تصميم گرفته شد كه با متداول شدن دعاي تحويل سال به زبان عربي و حضور در اماكن مذهبي در زمان تحويل سال، عيد نوروز مجاز شناخته شود، اما ساير آئين هاي باستاني و به ويژه چهارشنبه سوري از اين شانس برخوردار نبودند و هر كسي نيز كه تريبوني يافته و منبري به او داده اند، يك اعمال نظري كرده است! البته اين بدشانسي اتفاقي نبود و نماد آتش در چهارشنبه سوري كافي بود تا برچسب آتش پرستي بدان زده شود! كساني كه چنين ادعايي داشتند، نشان مي دادند كه نه تنها درباره فرهنگ و آئين ها و تفاوت جشن هاي ملي با مذهبي تخصص ندارند، كه حتي از دين زرتشتي نيز كوچكترين آگاهي ندارند. پيروان دين زرتشتي هرگز آتش پرست نبوده و نيستند و مناسك شان نيز به همين سبب آتش پرستي نيست و اين اظهارنظرها از آن كساني است كه يك خط مطلب مستند درباره دين و آئين هاي زرتشتي نخوانده اند و اصطلاحاً عامي خوانده مي شوند. اگر استفاده از آتش در مراسم و آتشگاه هاي زرتشتي به معني آتش پرستي است، پس استفاده از شمع در امام زاده ها نيز به معني اين است كه شيعيان شمع پرست يا آتش پرست اند! همانگونه كه شمع در امام زاده جداي از روشنايي، نماد شعله دروني انسان و حاكي از كشش عاطفي وجود اوست، آتش در نزد زرتشتيان نيز به معناي مشابه اي است و از اين روي مقدّس است. اما اگر ادعا شود كه تقدّس آتش، خود دليلي بر شرك است، بايد پرسيد كه پس تقدّس قرآن و كعبه نيز حكايت از شرك دارد!
نكته مهم تر اين كه، چهارشنبه سوري جشني مذهبي نيست و همچون نوروز جشني ملي است و جشن ها و آئين هاي ملي اساساً در عرض آئين ها و مناسك ديني و مذهبي نيستند تا با آن ها منافاتي داشته باشند؛ همچون مراسم 22 بهمن كه منافاتي با اعياد و مناسك اسلامي و شيعي ندارند و آن انقلاب نيز چنان كه رهبران اش نيز همچو مردم اذعان كردند، به همه مردم از همه اديان و مذاهب تعلق داشته و تنها به شيعيان مربوط نمي شده است. حال ضروري است تا به جشن چهارشنبه سوري از منظر تاريخي و آئيني بپردازيم.
ايران باستان سراسر جشن و آئين بود، به طوري كه هر روزي براي خود هويتي مستقل داشت كه به وقايع اساطيري و حماسي يا تاريخي عطف مي كرد. اينك بيشتر «جشن نوروز»، «جشن مهرگان» و «جشن سده» را مي شناسند، اما پيرامون جشن هاي فراموش شده مي توان از «آذرگان» در نهم آذر ماه و «شهريورگان» يا «آذر جشن» نام برد. آتش براي ايرانيان نماد روشني، پاكي، طراوت، سازندگي، زندگي و تندرستی بود، چنان كه در نزد بسياري از نحله هاي عرفاني گوناگون در سراسر جهان چنين است. آتش نزد ايرانيان جداي از معناي نمادين و تعبيرهاي عرفاني، داراي كاركردي بسيار حياتي و تأثيرگذار نيز بود. چون آريايي ها چنان كه در اوستا آمده در ايرانويچ مي زيستند؛ سرزمين نخستين آريايي ها كه در آن ده ماه از سال زمستان بود و تنها در دو ماه از سال آفتاب مي تابيد. در ونديداد سرزمين آريايي ها به نام «ائيريه» و در فارسي باستان «اريه» و در سانسكريت «آريه» آمده اند. «اير» هم نام قومي (ايراني) است و هم به معناي نجيب زاده و شريف و فردي با اصالت و با نژاد نيك است. در روايت اساطيري ديگري بيان شده فريدون پادشاهي آریایی بوده است كه سرزمين خويش را ميان سه پسر خود تقسيم كرد و آن كه به فرزندش ايرج رسيد، ايران يا ايرانويج ناميده شد. بنابراين، آتش هديه اي بود كه در تاريكي ها، هم اجاقه خيمه ها و هم ايران شهر را روشني و گرما مي بخشيد و ياد آن اساساً براي ايرانيان، چون به خاطرآوري دوران كهن ايران زمين و مردمانش بود.
آيين هاي نوروزي با «جشن سوري» كه امروزه در ميان مردم كوچه و بازار به چهارشنبه سوري معروف است، آغاز مي شود و با آيين سيزده بدر، آئين هاي نوروزي به سر انجام مي رسند. بنابراين، چهارشنبه سوري هويتي مجزا از جشن هاي نوروزي ندارد و بخشي از آن است. بر پايه پژوهش هاي انجام شده، زمان باستاني «جشن سوري» را مي توان در اين سه زمان بازجست:
۱. شب بيست و ششم از ماه اسفند، يعني در نخستين شب از پنجه كوچك.
۲. اولين شب پنجه بزرگ كه بدان «پنجه وه» نيز مي گويند و پنج روز كبيسه است و نخستين شب و روز «جشن همسپهمديم».
۳.  شب پايانی سال است كه ارجمندترين روز«جشن همسپهمديم» يعني جشن آفرينش انسان بود.
واژه «سوري» در پارسي به معني «سرخ» رفته و چنان كه پيداست، به آتش اشاره دارد. البته در فارسي «سور» به مفهوم «ميهماني» هم به كار رفته است. بر پا داشتن آتش در اين روز نيز گونه ای گرم كردن جهان و زدودن سرما و پژمردگي و بدي از تن بوده است و چون آتش مظهر پاكي و زدودن پليدي ها بوده، پريدن از روي آتش هم مي توانسته با فلسفه پاك كردن نفس صورت گرفته باشد. براي اين كه به انواع رسوم و آدابي بپردازيم كه در چهارشنبه سوري توسط ايرانيان برگزار مي شده، ابتدا مي بايست به طور كلي، تفاوت دين و مذهب با آئين ها را به شكلي حرفه اي تر بياموزيم. انواع رسوم و آدابي كه براي آئين ها برگزار مي شوند، تنها در مقطعي از زمان تعيين نمي گردند، بلكه به فراخور دوران زيست يك ملت، تغيير مي كنند و مدام چيزهايي بدان افزوده يا از آن كسر مي شود و نسبت به اين تغييرات، آئين ها برخلاف اديان و مذاهب، بسيار قابل انعطاف اند و گرچه تغييرات در مراسم ديني و مذهبي نيز وجود دارد، اما اصل بر حفظ اصالت رسوم است و از بدعت ها استقبال نمي شود، در حالي كه در آئين ها، نوآوري ها بسيار مورد استقبال قرار مي گيرند. چهارشنبه سوري نيز از اين قاعده مستثني نبوده است و علاوه بر قدمتي به اندازه آرياشهر باستان، در طول تاريخ اسلام و به خصوص وقايع مهم تاريخ شيعي نيز مناسبت هايي بدان افزوده شده است. آتش افروزي و شادماني شب چهارشنبه آخر سال به قيام مختار ثقفي نيز كه به خونخواهي حسين و فرزندانش قيام كرده بود، مربوط بود و چنان كه در روايات تاريخ رفته است: «مختار وقتي از زندان خلاصي يافت و به خونخواهي كشتگان كربلا قيام كرد، براي اين كه موافق و مخالف را از هم تميز دهد و بر كفار بتازد، دستور داد كه شيعيان بر بام خانه خود، آتش روشن كنند و اين شب مصادف با چهارشنبه آخر سال بود و از آن به بعد مرسوم شد». اهميت اين نكته زماني مشخص مي شود كه بدانيم، اساساً در ايران باستان هر روز با نامي كه به زبان پهلوي كهن مي بود، شناخته مي شد، اما لفظ چهارشنبه، عربي است و از اين روي، تغيير زمان جشن چهارشنبه سوري، بنا بر زمان قيام مختار كه به خونخواهي امام حسين بوده از آن پس تاكنون مرسوم گشته است.
علاوه بر اين همه، در چهارشنبه سوري، رسم پريدن آتش تنها يكي از رسوم است و رسوم بسياري دارد كه هيچ گونه منافاتي حتي با كج فهمي هايي كه درخصوص آن صورت مي گيرد، ندارند. آب پاشي و آب بازي، فالگوش نشيني، قاشق زني، كوزه شكني، فال كوزه، آش چهارشنبه سوري، آجيل مشگل گشا، شال اندازي و شير سنگی و بسياري آداب ديگر. همچنين در جاهايی همچون شيراز، كردستان و آذربايگان (آذرباييجان)، براي چهارشنبه سوري آداب و آيين هاي محلي با آميختگي فرهنگي افزون تري وجود دارد. برای نمونه، سفره حضرت خضر (ع) و يا آب پاشي در سعديه كه ويژه شيرازي هاست و همين طور سفره هاي رنگيني از خوراكي هاي متنوع محلي كه در كردستان و آذرباييجان براي ضيافت بر پا مي كنند و بايد بدان ها افزود، آيين هاي مختلف شادماني همگاني مردم.


دكتر كاوه احمدي علي آبادي
دكتراي فلسفه و اديان از آمريكا

۱۳۹۰ اسفند ۱۵, دوشنبه

مانکن های اسلامی



برگرفته از صفحه محمد جلالی در فیس بوک
مانکن ما نمرده ،
ممه هاشو لولو برده
لولوی باغ بالا
سرکردهء شغالا
مقنعه های رنگی
تو شهر باغ سنگی
برو توجوال دینی
که خیرشو ببینی
دین به تو روسری داد
سیلی و تو سری داد
بخور که نوش جونت
جوش بزنه زبونت
بخور که ارث ننه ته
اونی که بریدن ممه ته
شمشیر «اسلام»،بازوی شیخ غازی و سینهء مانکن ها
9 رباعی
این رباعی ها پس از دیدن تصویر مانکن های پلاستیکی زنانی سروده شد که احکام اخلاق و عفاف ملایان شامل حال آنها شده بود و تیغ بی دریغ منکر ستیز و تقوا گستر پاسداران اخلاق درنظام دینی ـ همچنانکه مشاهده می فرمایید ـ سینه هاشان را بریده بود . ـ

1
ای شیخ که روحت از بدن می ترسد
خارت زگُل و گُل از چمن می ترسد
با آنهمه مردی که ز ریشت بُرده ست
اسلام ِ تو از سینهء زن می ترسد
2
ای شیخ که سرت* از گچ و دلت* از سنگ است
پایت به وصال آدمیت لنگ است
اخلاق تو با ظلم و تجاوز در صلح
اسلام تو با سینهء زن در جنگ است
3
زینسان که ترا به دل بود کینهء زن
گویی که رسد مرگ تو زآئینه زن
وجدان تو می گدازد از شادی و مهر
اسلام تو می گریزد از سینهء زن
4
ای شیخ که در خیانتی نام آور
دکان تو مسجد است و دامت منبر
زینسان که به پستانِ زنان بدبینی
پستان نمکیده ای مگر از مادر؟
5
ای شیخ که گرگ همنشین است ترا
صد خنجر کین در آستین است تر
ننگِ تو چو داغ ، بر جبین است ترا
پستانِ زنان دشمن ِ دین است ترا ؟
6
ای شیخ ستم زاد و رذیلت بنیاد
آن روز که کودکِ تو را مادر زاد
دستت نگرفت و پا به پا راه نبرُد؟
پستان به دهان گرفتنت یاد نداد؟
7
ای شیخ که دشمنیت با زن باشد
مردی ت خود از مصدر مُردن باشد
وی پستی خویش کرده پنهان در ریش
پستان زنت چگونه دشمن باشد؟
8
ای شیخ که لذّتت به آزار بوَد
انسانیت از حضور تو خوار بوَد
پیوسته به زیر شکمت کار بوَد
عقلت در قید ِ بند ِ شلوار بوَد
9
ای شیخ ِ دغا کران ندارد کینت
جز قتل و تجاوز ندهد تسکینت
با خط خدا چه می برازد حُکمت؟
با زیر شکم چکار دارد دینت ؟