۱۳۹۲ مهر ۱۴, یکشنبه

اصفهانیه میره پیش آخوند...

اصفهانیه میره پیش آخونده بهش میگد:من زمانی جنگی ایران آ عراق به یه عراقی پناه دادم تو خونم اِز نظری شرعی اشکالی دارد؟
آخونده بهش میگه نه اشکالی نداره به یه بی پناه، پناه دادی جَخ ثوابم دارد.
اصفهانیه میگه آخه روزی 10 تومن اِزِش اِسِدَم اشکال نداره؟
آخونده میگه نه بهش پناه دادی دیگه اشکالی نداره!
اصفهانیه میگه حَجاقا حالا یعنی به نظردون بش بگم جنگ تموم شدس؟؟؟؟؟

۱۳۹۲ مهر ۱, دوشنبه

پیشوای آزادی


آن زمان که بنهادم سر به پای آزادی
دست خود ز جان شستم از برای آزادی
تا مگر بدست آرم دامن وصالش را
می روم به پای سر در قفای آزادی
با عوامل تکفیر صنف ارتجاعی باز
حمله می کند دایم بر بنای آزادی
در محیط طوفانزای،ماهرانه در جنگ است
ناخدای استبداد با خدای آزادی
شیخ از آن کند اصرار بر خرابی احرار
چون بقای خود بیند در فنای آزادی
دامن محبت را گر ز خون کنی رنگین
می توان ترا گفتن پیشوای آزادی

فرخی زجان و دل میکند در این محفل
دل نثار استقلال ، جان فدای آزادی

روزی که آخوند آمد


ﺍﺗﺎﻕ ﻧﯽ ﻧﯽ ﺧﻮﺑﻪ

یارﻭ ﻣﯿﺮﻩ ﻣﻬﻤﻮﻧﯽ ، ﺷﺐ ﻣﻮﻗﻊ ﺧﻮﺍﺏ ﺻﺎﺣﺐ ﺧﻮﻧﻪ 
ﺑﻬﺶ ﻣﯿﮕﻪ :
ﺟﺎﺗﻮ ﮐﺠﺎ ﺑﻨﺪﺍﺯﻡ؟ ﺗﻮ ﺍﺗﺎﻕ ﻧﯽ ﻧﯽ ﺧﻮﺑﻪ؟
ﯾﺎﺭﻭ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺵ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﮐﯽ ﺣﻮﺻﻠﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﺑﭽﻪ ﺩﺍﺭﻩ .
ﺑﻌﺪ ﺑﻪ ﺻﺎﺣﺐ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﯿﮕﻪ :
ﻧﻪ ﻣﻤﻨﻮﻥ ﻫﻤﯿﻨﺠﺎ ﺗﻮ ﺣﺎﻝ ﺧﻮﺑﻪ !
...
ﺻﺒﺢ ﭘﺎ ﻣﯿﺸﻪ ﺑﺮﻩ ﺩﺳﺘﺸﻮﯾﯽ ﯾﻬﻮ ﯾﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﺧﻮﺷﮕﻞ
ﺑﺎ ﻟﺒﺎﺱ ﺧﻮﺍﺏ ﻣﯿﺒﯿﻨﻪ ... ﻣﯿﮕﻪ :
ﺷﻤﺎ ﺩﺧﺘﺮ ﻓﻼﻧﯽ ﻫﺴﺘﯽ ؟ ﺍﺳﻤﺘﻮﻥ ﭼﯿﻪ؟
ﺩﺧﺘﺮﻩ ﻣﯿﮕﻪ : ﻧﯽ ﻧﯽ . ﺍﺳﻢ ﺷﻤﺎ ﭼﯿﻪ؟
ﻣﯿﮕﻪ : ﻣﻦ! ... ﺧﺮ,ﮔﺎﻭ, ﺍﻻﻍ, ﻧﻔﻬﻢ, بی شعور!

۱۳۹۲ شهریور ۲۰, چهارشنبه

خواص میوه ها و سبزیجات

.
ضد اسهال
بهبود كاركرد ريه
ممانعت از انسداد عروق
مراقبت از مفاصل
حفاظت از قلب
سيب
تقويت بينايي
ممانعت از ابتلا به آلزايمر
كنترل فشار خون
كند كننده روند پيري
ضد سرطان
زرد آلو
تقويت قلب
تثبيت قند خون
كاهنده كلسترول
مانع آسيب هاي كبدي
هضم غذا
كنگر فرنگي
جلوگيري از سكته
كنترل فشار خون
كاهنده كلسترول
نرم كننده پوست
دشمن ديابت
آووكادو
تقويت استخوانها
كنترل فشار خون
درمان سرفه
ضد اسهال
تقويت قلب
موز
كاهنده كلسترول
ضد سرطان
درمان هموروييد
تثبيت قند خون
ضد يبوست
حبوبات
تقويت استخوانها
محافظ قلب
ضد سرطان
كاهش وزن
كنترل فشار خون
چغندر
تثبيت قند خون
افزايش حافظه
محافظ قلب
ضد يبوست
ضدسرطان
زغال اخته
ضد سرطان
محافظ قلب
تقويت بينايي
كنترل فشار خون
تقويت استخوانها
كلم بروكلي
كاهش وزن
محافظ قلب
ضد يبوست
درمان هموروييد
ضد سرطان
كلم
كاهنده كلسترول
ضد سرطان
كنترل فشار خون
تقويت سيستم ايمني
تقويت بينايي
طالبي
ضد يبوست
ضد سرطان
محافظ قلب
كاهش وزن
تقويت بينايي
هويج
تقويت استخوانها
بهبود كوفتگي و كبود شدگي
ضد سرطان سينه
محافظت در برابر امراض قلبي
جلوگيري از سرطان پروستات
گل كلم
درمان بي خوابي
كند كننده روند پيري
ضد سرطان
محافظت در برابر آلزايمر
محافظ قلب
گيلاس
كاهنده كلسترول
ضد سرطان
محافظ قلب
كنترل فشار خون
كاهش وزن
بلوط – شاه بلوط
پاك كننده سينوسها (درمان سينوزيت)
ضد سرطان
تسكين گلو درد
تقويت سيستم ايمني
كمك به هضم غذا
فلفل كوبيده
كاهنده كلسترول
ضد سرطان
جلوگيري از سكته
كنترل فشار خون
كاهش وزن
انجير
حفاظت از قلب
ضد سرطان
افزايش حافظه
كمك به سيستم ايمني
محافظت از قلب
ماهي
محافظ قلب
كمك به سلامت ذهن
دشمن ديابت
افزايش ايمني بدن
كمك به هضم غذا
تخم كتان
ضد سرطان
كشنده باكتريها
كنترل فشار خون
ضد بيماريهاي قارچي
(كشنده قارچها)
كاهنده كلسترول
سير
جلوگيري از سكته
ضد سرطان پروستات
كاهش وزن
كاهنده كلسترول
جلوگيري از سكته قلبي
گريپ فروت
ضد سرطان
افزاينده گردش خون
دفع سنگ كليه
محافظ قلب
تقويت بينايي
انگور
جلوگيري از سكته
كاهش وزن
محافظ قلب
كشنده باكتريها
ضد سرطان
چاي سبز
حفاظت در برابر زخم معده
افزاينده انرژي
كمك به هضم غذا
ضد آلرژي
التيام دهنده زخم ها
عسل
كنترل فشار خون
نرم كننده پوست
محافظ قلب
جبران كمبود ويتامين C
ضد سرطان
ليمو ترش (شيرازي)
كنترل فشار خون
نرم كننده پوست
محافظ قلب
جبران كمبود ويتامين C
ضد سرطان
ليمو ترش
تنظيم غده تيروييد
كمك به هضم غذا
افزايش حافظه
محافظ در برابر آلزايمر
ضد سرطان
انبه
كشنده باكتريها
ضد سرطان
كاهنده كلسترول
تقويت استخوانها
كنترل فشار خون
قارچ
دشمن ديابت
جلوگيري از يبوست
ضد سرطان
نرم كننده پوست
كاهنده كلسترول
جو دوسر
ضد سرطان
دشمن ديابت
كاهش وزن
نرم كننده پوست
محافظ قلب
روغن زيتون

۱۳۹۲ شهریور ۳, یکشنبه

وکیل پولدار!

مسئولین یک مؤسسه خیریه متوجه شدند که وکیل پولداری در شهرشان زندگی می‌کند و تا کنون حتی یک ریال هم به خیریه کمک نکرده است. پس یکی از افرادشان را نزد اوفرستادند..
مسئول خیریه: آقای وکیل ما در مورد شما تحقیق کردیم و متوجه شدیم که الحمدالله از درآمد بسیار خوبی برخوردارید ولی تا کنون هیچ کمکی به خیریه نکرده‌اید.
نمی‌خواهید در این امر خیر شرکت کنید؟
وکیل: آیا شما در تحقیقاتی که در مورد من کردید متوجه شدید که
مادرم بعد از یک بیماری طولانی سه ساله، هفته پیش درگذشت و در طول آن سه سال، حقوق بازنشستگی‌اش کفاف مخارج سنگین درمانش را نمی‌کرد؟
مسئول خیریه: (با کمی شرمندگی) نه، نمی‌دانستم. خیلی تسلیت می‌گویم. 

وکیل: دیدید زود قضاوت کردید؟
وکیل: آیا در تحقیقاتی که در مورد من کردید فهمیدید که برادرم در جنگ هر دو پایش را از دست داده و دیگر نمی‌تواند کار کند و زن و 5 بچه دارد و سالهاست که خانه نشین است و نمی‌تواند از پس مخارج زندگیش برآید؟
مسئول خیریه: (با شرمندگی بیشتر) نه . نمی‌دانستم. چه گرفتاری بزرگی ...

وکیل: دیدید زود قضاوت کردید؟
وکیل: آیا در تحقیقاتتان متوجه شدید که خواهرم سالهاست که در یک بیمارستان روانی است و چون بیمه نیست در تنگنای شدیدی برای تأمین هزینه‌های درمانش قرار دارد؟
مسئول خیریه که کاملاً شرمنده شده بود گفت: ببخشید. نمی‌دانستم اینهمه گرفتاری دارید ...
وکیل: دیدید زود قضاوت کردید؟
وکیل: خوب عزیزم! حالا وقتی من به اینها که از نزدیکانم هستند حتاّ یک ریال هم کمک نکرده‌ام شما چطور انتظار دارید به خیریه شما کمک کنم؟!
دیدید!باز هم زود قضاوت کردید؟

۱۳۹۲ مرداد ۴, جمعه

فیلم مستند "لحظه های آخر" تجاوز به دختران باکره پیش از اعدام

خواجه چشم چران و زن باز


آورده اند خواجه ای چشم چران و زن باز ،زنی زیبا در خیابان بدید وچونان همیشه قصد کرد تیکه ای بر او بیاندازد تا خود و دوستان به و جد آیند...
نزد زن شد و بگفتا: تو و همسر من به زیبایی یکسان باشید،
میل داریم تورا هم کام گیریم تا بدانیم کدام بهترید!
زن بگفتا: نیاز به این کار نباشد،از شوی من پرسش کنی
او خواهد گفت که من بهترم یا زن تو...

۱۳۹۲ تیر ۱۳, پنجشنبه

بيانيه جمعي از زندانيان سياسي ازبند رسته زندانهاي خميني در مورد ياوه گوييهاي ايرج مصداقي(از سایت آفتابکاران)

تاریخ درج مقاله -1392:04:02

بيانيه جمعي از زندانيان سياسي ازبند رسته زندانهاي خميني در مورد ياوه گوييهاي ايرج مصداقي



ما جمعي از زندانيان سياسي از بند رسته سياهچالهاي رژيم خميني بدين وسيله اعلام ميکنيم؛
1 - ما اقدام اخير ايرج مصداقي که تحت عنوان گزارش (٩٢) انتشار يافته و چيزي جز گردآوري سلسله اتهامات و اكاذيب رژيم و اطلاعات آخوندي عليه مقاومت نيست را به شديدترين وجه محکوم ميکنيم .
2 - ما معتقديم چنين اقدامي برخلاف راه و اهداف همه ي خونين کفنان و جانباختگان تابستان (٦٧) و تمامي شهيدان و شكنجه شدگان و مقاومت كنندگان در برابر رژيم بوده و آنرا در راستاي اهداف وزارت اطلاعات رژيم آخوندي و مزدوري براي آن ميدانيم.
3 - سر بريدن مقاومت خونين مردم ايرا ن در پاي ديکتاتوري وحشي آخوندي را به شدت محکوم کرده و آنرا انجام وظیفه در امتداد چشمک و چراغي آشکار به رژيم ولايت ميدانيم.
4 - ما سوء استفاده از خون, شرف و هويت کسانيکه تا لحظه ي مرگ آشتي ناپذير مانده و سرفرازانه بر طنابهاي دار بوسه زدند را جهت برآوردن اميال شخصي که توسط ايرج مصداقي سالهاست انجام مي گيرد را به عنوان اقدامي ناشايست ، ضد ملي و ضد اخلاقي محکوم مي كنيم
5 - توهين به كليه ارزشهاي مقاومت مردم ايران از شهيدان و زندگان ، فقط برازنده ي اعوان و انصار رژيم آخوندي ميباشد ،اين عملي بي شرمانه وگستاخانه است واين کينه توزي را دقيقا از جنس کينه پاسداران دانسته و آنرا محکوم ميکنيم.
6 - افشاي هركسي اعم از زنداني يا غير زنداني با هر ادعايي که دارد ولي اکنون در راستاي منافع رژيم قدم بر ميدارد را وظيفه مبرم هر زنداني سياسي و هر انسان با شرفي ميدانيم و سکوت در مقابل اين وادادگي را محکوم ميکنيم
توضيح
از آنجا که موقع تنظيم اين بيانيه به همه زندانيان دسترسي نداشتيم لذا از کليه زندانياني که مايلند اين بيانيه را امضا کنند خوا هشمنديم اسم خود و نام زنداني که در آن زنداني بوده اند را به آدرس زير ارسال کنند تا در اسر ع وقت اقدام شود
aftabkaran@ymail.com


۱- نسرین آذری (زندان اوین) ۲- احمد آسیا بانی‌ (زندان وکیل آباد مشهد ) ۳ - فرزانه آخوند زاده (زندان اوین ) ۴- منیژه اژد رزاده (زندان تبریز ) ۵ - فرهاد اکبری (زندان رشت) ۶ - رمضان اکبری (زندانها ی گو هردشت - قزل حصار - بابل ) ۶ - ابوالفضل اخباری (زندان وکیل آباد مشهد ) ۷ - جمشید ادهمی (زندان اوین) ۸ - محمود امین الرعایا (زندان مشهد) ۹- علی‌ نقی‌ امیری (زندان اوین ۲ رژیم شاه و شیخ) ۱۰ - بابک امانی ( زندان ارومیه ) ۱۱ - مصطفی الهیاری(زندان های ؛اوین - قزل حصار - گو هردشت ) ۱۲ - علی‌ امانی (زندان‌های ؛ سلماس - خوی - ارومیه ) ۱۳ - شهلا ابراهیمی (زندان اوین ) ۱۴ - احمد ابراهیمی (زندان‌های ؛ اوین - گو هردشت - زندان ساحلی قام ) ۱۵ - همدم امامی (زندانها ی اوین - قزل حصار) ۱۶ - بهمن اسماعیلی (زندان اوین) ۱۷ - اصغر بشاوردی ( زندان عادل آباد شیراز) ۱۸ -نعمت اله بودش( زندان‌های اهواز - کرمانشاه ) ۱۹ - رضا باغچه دوست (زندان اوین) ۲۰ - محمد علی‌ برزگر زاده (زندان‌های اوین - تبریز ) ۲۱ - اکبر بریزانی (زندان‌های اوین - قزل حصار ) ۲۲ - محمد بوستانی (زندان شیراز ) ۲۳ - رضا برگ بید ی ( زندان رشت ) ۲۴ - خسرو پرورده ( زندان اوین ) ۲۵ - علی‌ اصغر پهلوان لؤ ( زندان وکیل آباد مشهد ) ۲۶ - مریم پرورده (زندان اوین ) ۲۷ - بهادر پرویزی ( زندان عادل آباد شیراز ) ۲۸ - سیاوش پیشه ور (زندان‌های ، اوین - گو هردشت - قزل حصار ) ۲۹ - اسداله پناهی مهر(زندان ارومیه ) ۳۰ - محمد حسین توتونچیان ( زندان های مشهد - اوین - گو هردشت - قزل حصار - خورین ورامین ) ۳۱ - مرتضی توتونچیان ( زندان های وکیل آباد مشهد - اوین - همدان ) ۳۲ - سعید توتونچیان ( زندان‌های وکیل آباد مشهد - اوین ) ۳۳ - احسان توتونچیان (زندان‌های وکیل آباد مشهد - اوین ) ۳۴ - علیرضا تبریزی ( زندان تبریز ) ۳۵ - الهه تازه (زندان بابلسر ) ۳۶ - صدرالدین تام (زندان عادل آباد شیراز ) ۳۷ - جهانشاه جهانشاهی ( زندان عادل آباد شیراز ) ۳۸ - معصومه جوشقانی ( زندان‌های اوین - قزل حصار ) ۳۹ - عسگر جدی ( زندان عادل آباد شیراز ) ۴۰ - مهری حسینی‌ ( زندان‌های اوین - خوی - کمیته مشترک ) ۴۱ - حسین حسینی‌ (زندان‌های اوین -همدان ) ۴۲ - منیره حسینی‌ ( زندان‌های اوین - قزل حصار ) ۴۳ -علی‌ حیدری ( زندان اوین ) ۴۴ - اکرم حسینی‌ ( زندان قزل حصار ) ۴۵ - عزت حبیب نژاد ( زندان وکیل آباد مشهد ) ۴۶ بهمن حسن‌زاده ( زندان‌های اوین - گو هردشت - قزل حصار ) ۴۷ - نادر خوشدل ( زندان اوین -زندانی ۲ رژیم شاه و شیخ ) ۴۸ - کمال خشنود ( زندان‌های اوین - قزل حصار - گو هردشت - کاخ ) ۴۹ - محمد خدا بنده لوئی (زندان‌های اوین - قزل حصار - گو هردشت - کمیته مشترک ) ۵۰ - فرامرز خازنی ( زندان‌های اوین -قزل حصار - گو هردشت - توحید ۳۰۰۰- زندان سلماس - خوی ) ۵۱ - حمید خلاق ( زندان‌های اوین - قزل حصار - گو هردشت ) ۵۲ - حمید خرازی داد بخش ( زندان تبریز ) ۵۳ - فریبا دشتی (زندان‌های سپاه- عادل آباد شیراز ) ۵۴ - رضا رحمانی ( زندان کارون اهواز) ۵۵ - حسن ریوندی ( زندان‌های الداغی سبزوار - سپاه مشهد - وکیل آباد مشهد ) ۵۶ - فرید‌ رضا ئیان ( زندان عادل آباد شیراز ) ۵۷ - مهدی رضوی ( زندان وکیل آباد مشهد ) ۵۸ -هوشنگ روزبهانی ( زندان اوین - غزل حصار ) ۵۹ - قباد رضا زده ( زندان‌های اوین - قزل حصار ) ۶۰ - شهروز رستگار ( زندان قصر ) ۶۱ - محمد زراعی ( زندان اوین ) ۶۲ - سیامک سعید پور ( زندان‌های اوین - قزل حصار - گو هردشت ) ۶۳ - مهدی ساجدی ( زندان تبریز ) ۶۴ - سونا سنجری ( زندان اوین ) ۶۵ - عبدالعلی سنجابی ( زندان‌های دیزل آباد کرمانشاه - اوین - جمشیدیه ) ۶۶ - سید محمد سیدی ( زندان‌های اوین - قزل حصار - گو هردشت ) ۶۷ - یوسف شعبانی ( زندان مشکین شهر ) ۶۸ - جواد شفأیی ( زندان‌های اوین - قزل حصار ) ۶۹ - رضا شکری ( زندان رودسر ) ۷۰ - حمید شریعت پناهی ( زندان‌های وین - گو هردشت - قزل حصار ) ۷۱ - منصور شیرازی (زندان شیراز عادل آباد شیراز ) ۷۲ - هرمز صفایئ ( زندان‌های آمل - قائم شهر - ساری) ۷۳ - رضا جدیری صابر ( زندان‌های اوین - قزل حصار تبریز - میانه ) ۷۴ - محمود طوسی ( زندان‌های اوین - گو هردشت - قزل حصار ) ۷۵ - بهناز عطار زده ( زندان‌های اوین - قزل حصار ) ۷۵ - محسن عبدالهی ( زندان دیزل آباد کرمان شاه ) ۷۶ - علی‌ رضا فلاحی ( زندان‌های اوین - دیزل آباد کرمان شاه ) ۷۷ - شهرام فرید‌ ( زندان‌های اوین - قزل حصار ) ۷۸ - معصومه فرزین پور ( زندان ارومیه ) ۷۹ - بیژن فتح نانی ( زندان‌های اوین - قزل حصار ) ۸۰ - مهرداد فراهانی ( زندان اوین ) ۸۱ - ابوالفتح فرزنده جوّ ( زندان گو هردشت ) ۸۲ - بتول فقاهتی ( زندان‌های زنجان - تبریز ) ۸۳ - منصوره فرمانبر ( زندان‌های اوین - قزل حصار ) ۸۴ - محبوبه قاضی ( زندا‌های اوین - قزل حصار ) ۸۵ - محمد قرأیی ( زندان وکیل آباد مشهد ) ۸۶ - مصطفی قره ا غلا نی‌ (زندان ارومیه ) ۸۷ - مهرداد کاووسی ( زندان‌های اوین - قزل حصار ) ۸۸ - محمد کاشفی ( زندان‌های ارومیه - تبریز - خرم آباد - پیرانشهر ) ۸۹ - امیر کارگر (زندان‌های فسا - عادل آباد شیراز - نی‌ ریز ) ۹۰ - جمیله گلی ( زندان انزلی ) ۹۱ - فریبا گندمی ( زندان اوین ) ۹۲ - مرتضی گودرزی ( زندان‌های اراک - اوین - قزل حصار ) ۹۳ - لعیا گو هر ی ( زندان‌های اوین - قزل حصار واحد مسکونی ) ۹۴ - حسین لکزیان ( زندان‌های جمشیدیه تهران - وکیل آباد مشهد ) ۹۵ - یدی لرستانی ( زندان لرستان ) ۹۶ - سعید مقصودی ( زندان وکیل آباد مشهد ) ۹۷ - رمضان موسوی ( زندان‌های اوین - قزل حصار - ساری ) ۹۸ - مریم مجاهد نیا ( زندان‌های دیزل آباد کرمانشاه - زندان نسا ) ۹۹ - پروانه معدن چی ( زندان‌های اوین - گو هر دشت - قزل حصارواحد مسکونی ) ۱۰۰ - زهرا سادات معینی (زندان‌های وکیل آباد مشهد - اوین ) ۱۰۱ - سیما مرادی ( زندان ساری ) ۱۰۲ - فریبر ز ممتحن ( زندان‌های اوین - قزل حصار ) ۱۰۳ - محمد رضا ما سا لی ( زندان‌های اوین - قزل حصار ) ۱۰۴ - عزت مظفری (زندان اوین ) ۱۰۵ - علی‌ محمدی ( زندان‌های ارومیه - سلماس - خوی ) ۱۰۶ - محمد مسگری ( زندان اوین ) ۱۰۷ - شعله مسگری ( زندان اوین ) ۱۰۸ - کریم مرادی ( زندان شیراز - عادل آباد ) ۱۰۹ - اسماعیل مشفقی کاخکی ( زندان وکیل آباد مشهد ) ۱۱۰ - بهروز مولا یی (زندان اوین ) ۱۱۱- محمود موسوی ( زندان های اوین - قزل حصار ) ۱۱۲ - هاشم محمدیان ( زندان های اوین - قزل حصار ) ۱۱۳ - فروزان نسائی (زندان کارون ) ۱۱۴ - شیلا نینوایی ( زندان‌های اوین - قزل حصار - کمیته مشترک -چا بهار ) ۱۱۵ - داوود ناصری ( زندان اوین ) ۱۱۶ - مسعود ناصری (زندان اوین ) ۱۱۷ - منیژه ناصری ( زندان اوین ) ۱۱۸ - حسین نیکزاد ( زندان اوین ) ۱۱۹ رضا نوایی ( زندان اوین ) ۱۲۰ - محمد مهدی نوری ( زندان شاهرود ) ۱۲۱ - بهنام وفاسرشت ( زندان اوین ) ۱۲۲ - محمد هشیار امامی ( زندان وکیل آباد مشهد ) ۱۲۳ - فریبا هادیخانلو ( زندان‌های اوین - توحید ۳۰۰۰ - چا بهار ) ۱۲۴ - فریندخت هادیخانلو ( زندان‌های اوین - توحید ۳۰۰۰ ) ۱۲۵ - شمس هادی ( زندان اهواز ) ۱۲۶ - علی‌ رضا یعقوبی ( زندان اوین - زندان رشت ) ۱۲۷ - محمد یوسفی ( زندان شیراز ) ۱۲۸ - جهانگیر اقدامی ( زندان دستگرد اصفهان )

۱۲۹_۱۳۰
اینجانب فریدون ژورک و همسرم خانم مرجان اززندانیان
دهه شصت دراوین بامحکوم کردن حرکت خیانت بار ایرج مصداقی
نامه ارسالی شمارا با افتخار امضا میکنیم
مرجان وژورک


سری دوم امضاها
۱۳۱ - اسد احمدی(زندن صومعه سارا )۱۳۲- فریبا الف ( زندان اوین از ایران ) ۱۳۳ -حسین بصیرت (زندان بروجرد )۱۳۴ - بابک بابکی ( زندانها ی جمشیدیه - اوین - قزل حصار - گو هردشت ) ۱۳۵ - مهرداد تیمورزادگان ( زندانها ی اوین - قزل حصار -گو هردشت ) ۱۳۶ مصیب جلالی‌ ( زندانها ی اوین - کمیته مرکزی )۱۳۷ - زهرا اسدپور گرجي ( مادر جوشن)( زندان‌ گو هردشت )۱۳۸ - فرشته جوشن ( زندان گوهردشت ) ۱۳۹ - فاطمه جوشن ( زندان گوهردشت ) ۱۴۰ - علی‌ ذولفقاری ( زندانها ی اوین - گو هردشت - رشت ) ۱۴۱ - زهره ریاحی ( چریک فدایی - زندان اصفهان ) ۱۴۲ - علی‌ رضوی ( زندانها ی اوین - قزل حصار ) ۱۴۳ - علی‌ رئیسی (زندان دستگرد اصفهان ) ۱۴۴ - بهروز زمانیان ( زندانها ی جمشیدیه - اوین - قزل حصار ) ۱۴۵ - مادر زاهد ( زندانها ی کرد کوی - بندرگز ) ۱۴۶ - محمد رضا زاهد ( زندان‌های کرد کوی - بندرگز ) ۱۴۷ - بهزاد زاهد ( زندانها ی کرد کوی - بندرگز ) ۱۴۸ - نرگس شایسته (اعظم قوامی) (زندانها ی سپاه کرج - اوین - قزل حصار ) ۱۴۹ - مهرداد شیرینی‌ ( چریک فدایی زندان سپاه -شهربانی سابق ) ۱۵۰ - خسرو ضیائی ( زندان‌های اوین - گو هردشت - قزل حصار - همدان )
۱۵۱ - عبدالله عبداللهی ( زندان‌ها ی اوین - قزل حصار - گو هردشت ) ۱۵۲ - علی‌ عبدلحسین پور ( زندان انزلی ) ۱۵۳ - حسین فتحی (زندان‌های اوین - قزل حصار - گو هر دشت ) ۱۵۴ -راضيه قدرتي ( زندان‌ها ی اوین - رشت ) ۱۵۵ - کامران گرامی نژاد ( زندان های اوین - قزل حصار ) ۱۵۶ - محمد محبی ( زندان دیزل آباد کرماشاه ) ۱۵۷ - ثریا میرزا بیگی ( زندان دیزل آباد کرمانشاه ) ۱۵۸ امیر هوشنگ مشهدی ( زندان های اوین - گو هردشت - قزل حصار - ارومیه ) ۱۵۹ - شیرین نریمان ( زندان‌های اوین - قزل حصار ) ۱۶۰ - کیومرث نوری ( زندا‌های اوین - قزل حصار - گو هردشت - کمیته مشترک ) ۱۶۱ - علی‌ هاشمی ( زندانهاي اوين ، گوهردشت و قزل حصار )

سری سوم امضاها




۱۶۲ - نزهت ادب آواز ( زندان‌های سپاه - عادل آباد شیراز ) ۱۶۳ فریدون انوشه ( زندان اهواز ) ۱۶۴- حسین اقبالی ( زندان کارون اهواز ) ۱۶۵ - مسعود ابراهیم زاده ( زندان قائم شهر ) ۱۶۶ خندان بخشی ( زندان اوین - قزل حصار ) ۱۶۷ - لاله بخشی (زندان اوین ) ۱۶۸ - محمد حسن توکّل ( زندان گلپایگان ) ۱۶۹- بابک تبریزی (زندان تبریز) ۱۷۰ - یحیی جلالی (زندان کاخ - اوین - قزل حصار) ۱۷۱ - جواد جمشیدی ( زندان نکا مازندران ) ۱۷۲ ۱۷۳-منوچهر جنتی (زندان اوین ) ۱۷۴ سید عباس حسینی‌ (زندان های اوین - قزل حصار )
۱۷۴ - مجید خشنود ( زندان‌های اوین - قزل حصار ) ۱۷۵- مادر سونا دادگر ( زندان‌های اوین - قزل حصار ) ۱۷۶- فتاح سبحانی ( زندانها ی اوین - کهریزک - زندانی سیاسی بعد از انتخابات ۸۸ ) ۷ ۱۷ یحیی گلچشمه گنبد، زندان‌های ( گرگان بهشهر. قزلحصار و گوهردشت) ۱۷۸ - صادق سیستانی ( زندان‌های گرگان - اوین ) ۱۷۹ - صمد سلیمانیان (زندان کارون اهواز) ۱۸۰- صادق شجاعی (زندان دستگرد اصفهان ) ۱۸۱ - اکبر صفر ی ( زندان های اوین, دستگرد اصفهان ) ۱۸۲ - شکور غفوری ( زندانها ی اوین - گو هر دشت قزلحصار ) ۱۸۳- مجید لشکری ( زندان عادل آباد شیراز ) ۱۸۴ - شکوفه مجد (زندانها ی وکیل آباد - نیشابور ) ۱۸۵ - اسما عیل میر شاهی ( زندان زهدان ) ۱۸۶ - روح الله- مشار زاده مهرابی ( زندان‌های کرمان - راور - عادل آباد شیراز ) ۱۸۷ - زهره معا لمی ( زندان اوین ) ۱۸۸ - میر مهران مومنی ( زندان تنکابن )۱۸۹ - منصوره موسوی ( زندان دستگرد اصفهان ) ۱۹۰ - سید رحمان موسوی ( زندان‌های اوین - قزل حصار ) ۱۹۱ - نسرین نسأ یی ( زندان کارون اهواز ) ۱۹۲ - مهدی نوری ( زندان اصفهان ) ۱۹۳ حسین نیاکان ( زندان‌های اوین - قزل حصار - سمنان) ۴ ۱۹ - حبیب وجدانی ( زندان‌های بندر عباس - قزل حصار )


سری چهارم امضاها


سلام
دوست عزیز، نمیدانم همان بزرگواری هستید که چند ماه لطف آشنایی با او را در سالن شش آموزشگاه ، هنوز در خاطر دارم یا نه. در هر حال در صورت امکان امضای مرا تنها با نام محمد مرقوم بفرمایید. خواهش دیگر آنکه به دلایل که مجال بیان کردنشان نیست لازم میبینم که ایمیل مرا پس از دریافت ذخیره و پاک نمایید. تا همینجا هم به ای م ن ی نامه ی ارسال شده مطئن نیستم. جدای از این و آنکه با حساسیتی از طرف ر ژ ی م نسبت به سوابقم و مسایل پس از ز ن د ا ن احساس می کنم، لازم به ذکر است که در داخل کشور به سر می برم، با این وجود چنانچه ضروری می بینید در معرفی دقیقتر بنده مجازید، اختیار با خودتان. با آرزوی پایداری
ارادتمند
۱۹۵ محمد
۱۹۶ - سیاوش احمدی مقدم ( زندان اوین) ۱۹۷ - مسعود ارسلانی ( زندان های اصفهان - بندر عباس ) ۱۹۸- اصغر اسماعیل زاده ( زندان فومن ) ۱۹۹ - داریوش ایلدری ( زندانهای اوین - گو هر دشت - قزل حصار ) ۲۰۰ - سید جلال بهشتی ( زندان تربت حیدریه ) ۲۰۱ - امیر برج خا نی‌ ( زندان‌های اوین - قزل حصار - گو هر دشت ) ۲۰۲ - سیمین بورچی ( زندان های اوین - قزل حصار ) ۲۰۳ - سعید پولادی ( زندان تبریز ) ۲۰۴ - فرید جاویدان ( زندان بندر عباس ) ۲۰۵ - فریده خلیفه ( زندان اوین ) ۲۰۶ - غلامعلی رضا پور میهن ( زندان تبریز ) ۲۰۷ - رضا زرد چینی‌ ( زندان های کمیته مشترک - اوین- قزل حصار ) ۲۰۸ - منوچهر ز ر چین ( زندان کمیته مشترک ) ۲۰۹ - میترا صیدی ساما نی‌ ( زندان گو هآعر دشت ) ۲۱۰ - بهروز شهر یاری ( زندان‌های کمیته مشترک - قصر - اوین ) ۲۱۱ - حسین صادقی ( زندان‌های قزل حصار - گو هر دشت ) ۲۱۲ - عباس طاهری ( زندان‌های کمیته مشترک - اوین - قزل حصار ) ۲۱۳ - احمد طاهری ( زندان‌های اوین - قزل حصار ) ۲۱۴ - اسماعیل علی‌ محمدی ( زندان‌های سپاه میانه - تبریز ) ۲۱۵ - محسن عبداللهی ( زندان کرمانشاه ) ۲۱۶ - بهروز فرخی ( زندان‌های سپاه -اندیمشک -یونسکو دزفول ) ۲۱۷ - عباس کربلایی ( زندان ابهر ) ۲۱۸- حسین کاظمی ( زندان های جمشیدیه تهران - اوین ) ۲۱۹ - اکرم ملفوظی خیابانی ( زندان‌های تبریز - باز داشت گاه سپاه ) ۲۲۰ - بتول ماجانی ( زندان‌های اوین- گو هر دشت - قزل حصار ) ۲۲۱ - بهروز نوری نیک‌ ( زندان اوین ) ۲۲۲ - داریوش هاشمی‌ ( زندان اوین ) ۲۲۳ - سعید هوشدا ر ( زندان‌های رشت - گو هر دشت - کرج )



لیست سری پنجم امضا ها

۲۲۳ - مصطفی احمدی (زندان‌های اوین - گو هر دشت ) ۲۲۴ ربابه برایی (زندان عادل آباد شیراز - زندان سپاه شیراز ۹) ۲۲۵ - محمد باغبان ( زندان‌های اوین - قزل حصار ) ۲۲۶ - محمد باقر ترک زبان ( زندان دیزل آباد کرمانشاه ) ۲۲۷ - جمال خشنود ( زندان‌های کمیته مشترک - اوین - قزل حصار ) ۲۲۸ - عباس رضائی ( زندان اوین ) ۲۲۹ - حسن زندگانی ( زندان اوین - زندان مراغه ) ۲۳۰ - کامران سقاه ( زندان‌های آباده - کرمانشاه ) ۲۳۱ - رویا سپهرداد ( زندان‌های سپاه - عادل آباد شیراز ) ۲۳۲ - علی‌ سربازان ( زندان اوین ) ۲۳۳ - زری شایسته ( زندان وکیل آباد مشهد ) ۲۳۴ - محمود شرفی (زندان های سپاه بناب - مراغه - تبریز ) ۲۳۵ - فرهاد شریعتی (زندان اوین ) ۲۳۶ - علی‌ صدیقی ( زندان‌های اوین - گو هر دشت قزل حصار ) ۲۳۷ - پرویز صادق نژاد ( زندان کارون اهواز ) ۲۳۸ - نادر عباسی ( زندان تبریز ) ۲۳۹ - احمد فراهانی ( زندان‌های اوین - گو هر دشت ) ۲۴۰ - علی‌ فلاحی ( زندان‌های اوین - دیزل آباد کرمانشاه ) ۲۴۱ - صدیقه قدس ( زندان سمنان ) ۲۴۲ رضا قائمی ( زندان های سپاه عشرت آباد - سپاه تهران - زندان ساحلی قم ) ۲۴۳ - ( مسعود .... از ایران ( زندان‌های اوین قزل حصار - گو هر دشت ) ۲۴۴ - پرهام ملیحی ( زندان های عشرت آباد - ضدّ اطلاعات سپاه - اوین - قزل حصار - گو هر دشت ) ۲۴۵ - عبداله ناصری ( زندان‌های اوین - گوهر دشت -قزل حصار) ۲۴۶ فاطمه نما( زندان كارون اهواز) ۷ ۲۴ حجت الله بهبهانى( زندان،زندانهاى قزلحصار و ماهشهر،)

۱۳۹۲ تیر ۷, جمعه

زن-اسلام-ایران-جهان






از همان آغاز پیدایش انسان در کره زمین رابطه جنسی مرد و زن بر اساس قانون طبیعت بود.

با آغاز شهرنشینی و شکل گرفتن چهارچوب های زندگی اجتماعی
کم کم قانون طبیعت در ایــــن رابطه مهار شد و قانون های انسانی
این رابطه را تعریف کرد.
این قانون های انسانی در جامعه های مختلف بر اساس شرایط و
ویژگــی های آن جامعه همیشه دگرگون شده و تغییر میکرد. مثلن
جنگی میشد و مردان زیادی کشته می شدند و چون آمــار زنهای
اجتماع بالا میرفت مردان این امکان را می یافتند کــــــــه با زنهای
بیشتری رابطه جنسی داشته باشند. و یا بیماری می آمد و زنها به خاطر توان بدنی کمتر تلفات بیشتر میدادند و تعداد مردها بیشتر میشد.

اینجا یک نقطه بسیار مهم نهفته است و آن اینکه از همان روزهای اول مردان به خاطر قدرت فیزیکی بالا به نوعی حس مالکیت بر زنان پیدا کرده بودند که این حس مالکیت با شهرنشینی کم کم تبدیل به لایه های تعصب و تشکیل خانواده شد.
تا پیش از تشکیل خانواده چه در اجتماعی که منجر به شهرنشینی شد و یا تجمع های جنگلی و ... وقتی جامعه زنان کم میشد، یک زن در آن جامعه مجبور بود نیازهای جنسی تعداد زیاد مردان را تامین کند.

با شهرنشینی و خانه سازی که تقریبن با اراده مردان انجام گرفت و مردها باهم کنار آمدند تا در کنار هم زندگی کنند و این قدرت فیزیکی مردان بود که آن اجتماع را در برابر هجوم های دیگر انسان ها و حیوان ها حفاظت میکرد، خود به خود و اتوماتیک وار سیستم مالکیت مرد بر زن را وارد این اجتماع ها کرد.

در این اجتماع ها در دوره های اول سبک جنگل ادامه یافت. بدین گونه که یک مرد بر اساس آذوقه غذایی و قدرت بدنی که داشت زنهایی را در اختیار میگرفت و از آنها بهره جنسی میبرد. با وارد شدن کشاورزی و دامداری و آغاز استعمار زمین و حیوان های دیگر توسط انسان، از زن ها برده گونه در این کارها استفاده شد. مردها الزام و اجباری در نگهداری آن زنها نداشتند و بعد از مدتی بنا به دلیل هایی مانند ناتوانی در تهیه آذوقه زن ها را رها میکردند و آن زنهای رها شده در جامعه توسط مرد دیگری تصاحب میشدند.
و بیشتر این زنها وقتی به دوران پیری میرسیدند و جذابیت جنسی نداشتند کسی آنها را صاحب نمیشد و یا از گرسنگی میمردند و یا توسط حیوان های وحشی خورده میشدند.


در دوره های اول تصاحب زنها به همان سبک دوران غارنشینی و زندگی جنگلی دنبال میشد. یعنی مردها به دزدی زن ها میرفتند.(1) با شکل گیری شهرنشینی که ملزم به شکل گیری پایه های قانون شد دزدیدن زنها توسط مردان به خارج از آن اجتماع منتقل شد. یعنی مردان به الزام و احترام و یا ترس و ... مردهای دیگر آن اجتماع به مجموعه زن ها و دخترهای مردهای دیگر دستبرد نزدند.(2)
و هتا به مرور زمان بین شهرها و قبیله های مختلف قراردادهایی بسته شد که به همدیگر شبیخون برای دزدیدن زنها و دخترها نزنند.


ادامه این چرخه آغاز خرید و فروش زنها را رقم زد؛

وقتی شبیخون از بین رفت تعداد زنها و دخترهای یک مرد زیادتر شد.
مردانی که کم کم قدرت شکار و توانائی بدنی را از دست میدادند به این فکر افتادند به جای رها کردن زنها، آنها را در قبال آذوقه غذایی در اختیار مردان دیگر قرار دهند. و بدین سان نخستین داد و ستد زن در تاریخ شکل گرفت.(3)


رشد شعور انسانی و شکل گیری مفهوم "احساس" در انسان ها باعث پایه گیری شکل خانواده شد. کم کم عاطفه ها به فرزند از حالت غریضی گذشت و تعریف انسانی پیدا کرد. رشد شعور، خلاء روحی را در انسان به وجود آورد و عشق و مهر و عاطفه در انسان به وجود آمد. و با شکل گیری مفهوم خانواده کم کم رابطه جنسی درون خانوادگی در جامعه ها حالت منفی پیدا کرد.
با پیدا شدن مفهوم خانواده داد و ستد زن به شکل معامله پایاپای درآمد! بدینگونه که مردی دخترش را به مرد دیگری میداد و در قبالش دختر او را تصاحب میکرد و یا برای پسرش اینکار را میکرد. دخترش را به پسر مردی میداد و دختر آن مرد را به پسرش میگرفت.
شکل گیری خواستگاری هم به اینگونه بود که وقتی دزدی زنها و دخترها از بین رفت، پسران جوان که به بلوغ میرسیدند برای در اختیار گرفتن زنها و دخترها به حالت معامله آذوقه و شکار و ... داده و آن زنها را صاحب میشدند. _قیمت ها هم متفاوت بود! جوان و پیر و زیبا و ... _ با اینحال مردانی گهگداری باز شبیخون به قبیله ها میزدند و یا از گروه هایی که هنوز در جنگلها بودند میدزدیدند و ... .

این روند ادامه یافت و با به وجود آمدن حکومت های شهری که آغاز جنگهای انسانی را رقم زد، دستگیری و اسارت زن ها و دخترهای شهر و یا قبیله مغلوب فرم جدیدی از تصاحب زن ها را رقم زد.



کم کم اندیشمندانی در جامعه ها به وجود آمدند و در پی کاستن زشتی ها و وحشی گریهای جامعه برآمدند و زیباتر اینکه جامعه ها از همدیگر اقتباس میکردند.(4)

_عده ای ما را متهم میکنند به غلو کردن در مورد فرهنگ ایران باستان! در حالیکه اینگونه نیست و واقعیت فرهنگ ایران باستان یک حقیقت است!_



در جامعه ایرانی با شکل گیری بافت های اجتماعی اندیشمندان ایرانی فرم داد و ستد زنها و یا بهتر بگوئیم دخترها را به تعریف انسانی درآوردند.
نخستین لایه های ازدواج در فرهنگ ایرانی پیش از دوران میترائیسم شکل گرفت. خواستن دختر از پدرش به داخل خانواده کشیده شد_خواستگاری_ و تعریف شیربها به آئین میترائیسم برمیگردد که در آن وقتی مردی دختری را از خانواده اش میخواست و قبول میشد هدیه ای گرانبها لای دستمالی پیچیده و به مادر دختر تقدیم میکرد. و هزینه جشن خانه دختر را میداد و عروس را به خانه میبرد. قانون هایی در جامعه شکل میگرفت که مردها ملزم به رعایت آنها در قبال زن ها بودند. مثلن وقتی زنی توسط همسرش اذیت میشد از طرف پدر و برادر زن بازخواست میشد و دیگر اینگونه نبود که دختری از خانواده برود و سرنوشت آن دختر برای خانواده مهم نباشد.
با اینحال هنوز چند همسری و تصاحب زن ها و دخترهای قبیله ها و شهرهای دیگر همچنان ادامه داشت.


اولین تعریف سنددار که در ادبیات فارسی برای ازدواج شکل گرفته "زناشوئی" است که در پندهای زرتشت به کار رفته است.
برخلاف تصور عمومی "زنا" یک واژه ایرانی است که وارد ادبیات عربی شده است. زنا هم خانواده از فعل "زننده" است هم ردیف "گیرا - رسا- پویا-رها و ..." زناشوئی یعنی شستن حالت زنندگی و چندشی. بیشک در آن دوران مجرد ماندن و تصاحب زن ها و دختر ها بدون چهارچوب تعریفی جامعه تعریف زشتی داشته است که این واژه برایش ساخته شده است.(5)


و اینگونه با رشد جامعه ها چهارچوب های انسانی تری برای زن ها و دخترها تعیین میشد. هرچند در همه جامعه ها زن زیر سیطره مردان بود و این مردان بودند که همیشه با حس مالکیت بر زنها برخورد میکردند.


شکل گیری جامعه ها و پیشرفت فرم دیگری را هم تعریف کرد و آن پیدایش واژه ناموس و تعصب بود که با در حصار قرار گرفتن رابطه جنسی در چهارچوب خانه ها و کامل شدن پوشش قسمت های شهوتی بدن به وجود آمد. قبل از آن رابطه های جنسی چون در جمع انجام میشد و حریمی برای آن نبود، هیچ زشتی برایش تعریف نمیشد. همین موضوع باعث شد روز به روز زن با میل مرد، بیشتر در حصار شخصی قرار بگیرد.



اما همه این قانون ها باز زیر سایه قانون طبیعت تعریف شدند. آمار مردن مردها در شکار و یا جنگها بالا بود و این آمار زنهای جامعه را بالا میبرد. به خصوص در برهه هایی که جنگ بزرگی در میگرفت. مردها این امکان را پیدا میکردند تا زنهای بیشتری در اختیار داشته باشند. اما در حالت برعکس حس مالکیت مردها این امکان را به زنها نمیداد تا آنها در اختیار چند مرد باشند.


مسئله مهم اینکه در بین مردمانی که به قاعده شهری در نیامده بودند و هنوز در جنگلها و کوه ها و بیابان ها زندگی میکردند هنوز به دور از آئین ساخته شده انسانی و به فرم اولیه به صورت وحشیانه زنها و دخترها را میدزدیدند و دقیقن به شکل انسان آغاز تاریخ مدتی آنها را داشتند و سپس رها میکردند و ... . در بسیاری از این قبیله ها و دسته ها چهارچوب ناموس و تعصب و خانواده شکل نگرفته بود و اگر چهارچوبی بود بسیار ابتدائی و گنگ بود.

در ایران پیش از اسلام هم در جاهای مختلف این گروه ها و قبیله ها وجود داشتند. اما از آنجا که ایران بافت شهری و حکومتی گرفته بود این گروه ها در عمق جنگل ها و ارتفاعات و ... و جاهایی که حکومت دسترسی به آنها نداشت زندگی میکردند و تعدادشان خیلی کم بود.


اما در عربستان آن دوران فقط این شهر مکه بود که به خاطر تجارت مکه فرم شهری به خود گرفته بود و البته چند شهر کوچک دیگر که همه این شهرها فرهنگی متناسب با قوم های آن شهر داشتند.
بیشتر مردمان عربستان آنروز بادیه نشین بودند و صحرا و منبع غذایی سوسمار و شترهایی که داشتند و ... .
این عربهای بادیه نشین فارغ از کمترین قانون در صحرای عربستان زندگی میکردند و گروهی از آنها دخترها را زنده به گور میکردند، آنهم نه به خاطر مسائل جنسی، بلکه کمبود مواد غذایی و اینکه پسران را بزرگ کنند تا در شکار و هجوم به مردمان ساکن شده شهری و روستائی نیروی بیشتری داشته باشند.
گروهی به مانند جامعه های نخستین انسانی بی هیچ قید و بندی بعد از مردن پدرشان، زن های او را تصاحب میکردند و ... .


وقتی محمد تازی به مدینه آمد و کم کم بدنه اسلام شکل گرفت و این گروه ها به اسلام پیوستند هنوز به آئین قومی و قبیله ای و بادیه نشینی خود ادامه میدادند. از طرفی محمد تازی نمیتوانست این گروه ها را براند، چون قدرت اسلام کم میشد و از طرفی توان کنترل آنها را نداشت. از این روی با استناد به آیه های الله تلاش کرد فرم جامعه عرب را متعادل کند.


محمد نمیتوانست بگوید در حمله ها نباید به زنها تجاوز کنید. چون این جزئی از فرهنگ بدنه اجتماع تازی بود که برای دزدیدن زنها به قبیله های دیگر شبیخون میزد. و یا نمیتوانست برده داری را قدغن کند چون جزئی از چرخه اقتصاد مکه بود که برده ها از آنجا به جاهای مختلف ترانسفر میشدند.


محمد تازی تنها کاری که توانست بکند این بود که خشنی آئین برده داری را بردارد و سفارش به نیکی در مورد برده ها بکند. و یا جامعه بی بند و بار تازی را که زن ها را میدزدید و 10 زن یکجا در چادری به سکس میپرداخت را به نکاح شرعی بخواند و بگوید مزد آنها را بدهید و با آنها سکس کنید._استناد به قرآن_

و قانون های دیگری که برای تعادل کشیدن جامعه عرب وضع کرد از جمله اجازه داشتن 4 زن و کنیز و ... با شرایط آنروز عرب، که مردان تازی به خاطر گرمای عربستان و کار نکردن شهوت بالائی داشتند و نیاز جنسی آنها با یک زن برطرف نمیشد. و همچنین با کشت و کشتاری که در جامعه عربستان بود و همیشه قبیله ها باهم در جنگ بودند و اسلام هم یکی دیگر از پایه های جنگ شد، آمار جامعه زنان از مردان بیشتر بود و برای این زنان هم نیاز جنسی و مسکن و ... باید تامین میشد.


همه این موردها دست به دست هم داد تا قوانین ضد زن اسلام که در آن دوران برای جامعه وحشی تازی واقعن شاهکار بزرگی بود شکل بگیرد.
منتها شومبختی این ماجرا اینجاست که محمد تازی با سند زدن آن قوانین به نام الله و معرفی کردن الله به عنوان آفریدگار جهان و تغییرناپذیر خواندن گفته های الله، آن قوانین ضد انسانی را سندیت دائمی بخشید و با هجوم تازی ها به سرزمینهای دیگر و مسلمان کردن آن جامعه ها و اجرای این قانون های ضد زن و ضد انسانی و ... در آن سرزمین ها، روند طبیعی شکل گیری حق و جایگاه زن در جامعه ها را متوقف کرد.


در واقع محمدتازی جامعه جهانی را قربانی متعادل کردن جامعه تازی 1400 سال پیش کرد و کشورهایی که به زور مسلمان شدند به تاوان
این تعادل مجبور به زندگی در قانون فرهنگی عربستان 1400 سال پیش شدند.

و این خیانت بزرگ محمد تازی در حق انسان ها و جهان است. اگر محمد آئین اسلام را نمی آورد بیشک با گذشت زمان عربستان هم چهارچوبهای خودش را می یافت.



آرشیو
_با این تعریف به راحتی میشود گفت زن ها از همان اول قربانی مردها بوده اند._






_____
1_نحوه به دست آوردن و تصاحب زنها توسط مردها قبل از به وجود آمدن شهرنشینی و در زمان زندگی جنگلی دزدیدن زنها و دخترها بود. یعنی یک مردی که در غاری زندگی میکرد در جنگل وقتی زن یا دختر تنهائی میدید او را به زور با خود به غار می آورد و یا شبها به غارهای دیگر و یا یک گروه انسانی که در جنگل زندگی میکردند شبیخون میزد و مثلن دختری را میدزدید و فرار میکرد. اجتماعی که در آن غارها با زاده شدن بچه ها شکل میگرفت زیر فرمان مستقیم آن مرد اداره میشد و آن مرد مالک همه آن زن ها و دخترهایی بود که زاده میشدند. _یعنی دخترهای خودش_
سیستم رابطه جنسی در آن غارها هم به اینگونه بود که با بزرگ شدن دخترهای خودش آن مرد با آنها رابطه جنسی برقرار میکرد. در این میان پسرهایی که زاده میشدند و بزرگ میشدند هم نیاز جنسی خودشان را از آن اجتماع برطرف میکردند. اما موردی که در این میان ایجاد مشکل میکرد حس مالکیت مرد بر زن هایی بود که با آنها رابطه جنسی داشت و دوست نداشت مرد دیگری با این زنها رابطه داشته باشد. بر همین اصل با بزرگ شدن و توانمند شدن پسرها برای تصاحب جنسی زنان بین همدیگر و پدرشان اختلاف به وجود می آمد و پایان این ماجرا به کشته شدن طرفین و یا فرار یک یا چندین کسان منجر میشد. یا مثلن مرد آن اجتماع در شکار کشته میشد و پسری که از بقیه پسرها قدرتمندتر بود اختیار آن جامعه را در دست میگرفت و صاحب زن ها و دخترها میشد که در واقع مادر و خواهرهای خودش بودند.


2_ شاید عمده ترین دلیلش این بود که فردای آنروز ماجرا مشخص میشد و جنگ و دعوا بین اینها شکل میگرفت و کشته شدن و ... .


3_کاهش یافتن دزدی زنها و دخترها در اجتماع ها باعث شد تعداد زن ها و دخترهایی که در اختیار مرد رئیس بودند افزایش پیدا بکند و از طرفی پسرهایی که بزرگ میشدند و نیاز جنسی داشتند و دسترسی به دخترها و زنها محدود شده بود.
تا این دوره هنوز مفهوم خانواده شکل واقعی به خود نگرفته بود و یکی از راهکارها تقسیم زنها و دخترها بین مردهای جمع یا خانواده خودی بود.


4_تشکیل خانواده و احساس مسئولیت در مردان برای حفاظت از زنها در دوران پیری آنها فرهنگی بود که توسط اندیشمندان در جامعه ها فرهنگ سازی میشد. کم کم ازدواج و تشکیل خانواده مفهوم پیدا کرد، اما جامعه ها فرمی برای آن نتوانستند پیدا کنند و با پیدایش مذهب ها ازدواج تعریف شد.




5_در مورد حقوق زن در جامعه ایرانی سند خاصی در دست نیست. اما با استناد به پندهای زرتشت که از قدیمی ترین سندهای ایران است میشود فهمید زنها در جامعه ایرانی صاحب اختیار بودند. آنجائی که زرتشت به دخترش پوروچیستا میگوید؛ "من از روي پاکي و راستي و نيک منشي، جاماسپ را جهت همسري تو برگزيدم. پس اکنون برو و در اين باره بيانديش و خردت را راهنما قرار بده و اگر پذیرفتی مراسم عروسی را برپادار."

۱۳۹۲ خرداد ۲۸, سه‌شنبه

گوزیدن ممنوع!


در گذشته های دور پادشاهی بیگانه بر سرزمین مادری مسلط شد. او بد خواه و در عین حال زیرک بود. و وزیری داشت از خودش بسی بد خواه تر و زیرک تر. به او امر کرد که راهی بیاب تا بر روح و جان این مردمان مسلط شوم بدون آنکه بفهمند و اعتراضی بکنند. وزیر تفکری کرد و طوماری بنبشت و به جارچیان داد تا در سراسر شهرها و دیهات ها بخوانند. قوانین جدید اعتقاد به دین قدیم و سواد آموزی را غیر قانونی اعلام کرد. و مالیاتها را به سه برابر افزایش داد. شب زفاف عروس از آن شاه بود و ارزش جان مردمان به اندازه چهارپایان کشورهمسایه که موطن اصلی شاه بود اعلام شد. هر گونه اعتراض و مخالفت با این قوانین مجازات مرگ داشت و در نهایت طبق این قوانین گوزیدن هم ممنوع اعلام شد.

پادشاه گفت: ای وزیر این همه فشار آنان را به شورش وا خواهد . وزیر گفت: نگران نباشید اعلیحضرت. به بند گوزیدن دقت نفرمودید. همان سوپاپ اطمینانیست که انرژی اعتراضشان را خالی کنند. و چنین شد که وزیر گفت. مردم لب به اعتراض گشودند که این ظلمی آشکار است. این طبیعی است که پادشاه بخواهد مردم را به دین خودش در آورد و یا سواد خواندن آنان را بگیرد. همچنین افزایش مالیات همیشه مطلوب شاهان بوده و مالکیت در شب زفاف هم رسمی قدیمیست. و بی ارزش بودن جان ما در مقابل جان مردمان همسایه هم از وطن پرستی شاه است اما دیگر منع گوزیدن خیلی زور است. و تازه مگر پادشاه می تواند در تمام مستراح های این سرزمین نگهبان بگمارد. آنان که باسواد تر بودند داد سخن دادند که تازه جانم خالی نمودن باد روده برای سلامت مفید است و هیچ قبحی در آن نیست. و اینان متحجرانی بیش نیستند که سرشان را در تنبان خلایق فرو می کنند. با کلی کیف به خاطر این تفسیر علمی و کلمه متحجر سر تکان می دادند و خودشان را روشنفکر می نامیدند. وگفتند تازه مگر خود شاه نمی گوزد. جک های بسیاری ساختند در مورد شاه که از فرط نگوزیدن ترکیده, یا برای کنترل بر روده اش چوب پنبه به ماتحتش فرو کرده, یا مثل سگ بو کشان دماغش را به سوراخ کون مردم می چسباند واینها را برای هم اس ام اس کردند و کلی خندیدند.نگهبانان حکومت در سراسر سرزمین پخش شدند تا اجرای قوانین را تضمین کنند. هر از چند گاهی بی خبر به مستراح ها یورش می بردند و افراد گوزو را دستگیر می کردند و به منکرات می بردند. اما مردم همچنان به گوزیدن در خفا ادامه می دادند و این صداهای بویناک روده شان را اعتراضی عظیم به حکومت می دانستند. مردم به صحراها می رفتند و می گوزیدند. درکوچه های شهر نگاهی به این ور و آنور می انداختند و پیفی می دادند. حتی مهمانی های زیر زمینی می گرفتند لوبیا می خوردند و گروپ گوز راه می نداختند. بعد از مدتی دیگر کسی آن ماجرای منع سواد و دین اجباری وکاپیتولاسیون و عروس دزدی و مالیات را به خاطر نیاورد و همگان سعی کردند از این آخرین حق بدیهی خوشان دفاع کنند. و در همین احوال پادشاه و وزیرش در قصر قهقهه سر می دادند که چه زیرکانه مردمان را در بخارات اسیدی خودشان غرق کرده و همگان را گوزو کرده اند.

۱۳۹۲ خرداد ۱۹, یکشنبه

نامزد اصفهانی یک تهرانی



 داستان واقعی (سان هیستوری)یک دختر اصفهانی که نامزد یک پسر تهرانی شده بود!!!!
یک پسر تهرانی یک دختر اصفهانی را نامزد میکند،اولین روزی که باهم برای گردش به خیابان می روند در حین قدم زدن از جلوی یک مغازه پارچه فروشی که رد می شدند دختره نا خود آگاه نگاهی به ویترین مغازه می اندازد،
نامزدش بلافاصله میگوید: ببین عزیزم،اگه چیت میت بخوای میتونم،امّا اگه مِتقال پِتقال بخوای بودجم تقاضا نمی کنه!!!!
چند دقیقه بعد دوباره از جلو یک آجیل فروشی که رد میشدند و دختره نگاهی به ویترین آجیل فروشی انداخت و بدون اینکه حرفی بزند،
دوباره نامزدش گفت: ببین عزیزم اگه آفتاب گردون، مافتاب گردون بخوای میتونم ولی اگه پسته مسته یا بادوم مادوم بخوای بودجم تقاضا نمی کنه!!!
 بعد از چند دقیقه که از جلوی یک کافه قنادی رد میشدند و دوباره دختره نا خواسته چشمش به ویترین قنادیه افتاد،
باز نامزد تهرانیش گفت:ببین عزیزم،اگه آب نبات،ماب نبات بخوای میتونم یه کاریش بکنم ولی اگه نون خامه ای و گز ،مَز یا سوهان موهان بخوای،بودجم تقاضا نمی کنه!!!!!
خلاصه چندماهی به همین منوال گذشت تا اینکه ازدواج کردند و شب اوّل وقتی که به حجله رفتند شازده دوماد اومد دست به طرف سینه های دختر که روی تختخواب نشسته بود ببرد که نا گهان دختر اصفهانی با تغیّر دست پسرک را عقب زد و گفت:
ببین عزیزم اگه چُس مُس بِخَی میتونم ،
امّا اگه ...ُس مُس بِخَی بودجم تقاضا نمی کنه!!!!!!!!!

۱۳۹۲ خرداد ۸, چهارشنبه

مک دونالد اسلامی


اولین مک دونالد اسلامی در قم افتتاح شد!!
دقت کنید:
۱- با آرم مک دونالد نوشته شده ملا برگر.
۲- روی عمامه نوشته شده ایران.
۳- رنگ کاهو، گوجه و سُس که سه رنگ پرچم ایرانه اما ترتیبش رعایت نشده.
۴- اون گاوی هم که لای نون برگر هست که میشناسید !!؟
۵- و از همه مهمتر پرچم آمریکاست، ببینید کجا فرود آمده...!




۱۳۹۲ خرداد ۱, چهارشنبه

ختنه


انگور

بی دانه

بی دانه

شاهانی

صاحبی

عسگری

فخری

لعل حسینی

مراغه ای

نباتی

کشمشی

یاقوتی
ابی



خلیلی

روچه


مثقالی

مسکه

ملائی

مهدی خانی

کندری

گزنه ای
الوان

دم خروسی

رازقی شیرازی

ریش بابا

شاماما

شانی

شاهرودی

شصت عروسان

لوغن

الفی سیاه
گوهر

یزدانی
مادر و بچه

نارا

چیرکنگ بستک