۱۳۹۲ اردیبهشت ۹, دوشنبه

ژیان

ماشینی که شما را یاد باجناقتان می اندازد !
یک خودروی جمع و جور، ارزان و کم دردسر که با تمام ضعف هایش، آن قدر دوست داشتنی بود که کسی از داشتنش خاطره بدی یادش نمانده باشد. یک «ژیان» بود و کلی قابلیت منحصر به فرد. از کوچک و کم جا بودنش گرفته تا کمک فنرهای عجیب و غریب و موتور دوسیلندره و سیستم خنک کننده و بخاری سرخودی که هوای گرم موتور را می فرستاد داخل اتاق تا سرنشینانش را در روزهای سرد، گرم کند.از همه جالب تر و خاطره انگیزتر، دنده اش بود که به جای بالا و پایین شدن، جلو و عقب می رفت. در یک مسیر افقی و وسط مسیر راهش را پیدا می کرد و دنده به دنده می شد. دهه شصتی ها ژیان را با «قرقی» معروف سریال چاق و لاغر می شناسند. ژیانی که بدون راننده حرکت و توقف می کرد و یک خودروی هوشمند بود. شاید اصلا به خاطر همین ویژگی‌ها باشد که یک ماشین نسبتا ضعیف، ارزان و کوچک، هنوز لبخند شیرینی روی لبان کسانی می نشاند که یادی از ژیان کرده باشند.


ژیان از کجا آمد؟
کارخانه سیتروئن در فرانسه، جایی بود که در سال ۱۹۶۷ برای اولین بار، این خودرو را به بازار عرضه کرد.خودرویی که ما به نام ژیان می‌شناسیم، نامش «Dyane» است. دایان را بر پایه شاسی و پیشرانه خودروی نسل قبلش یعنی «CV۲» ساخته بودند. شاید بهتر آن‌که بگوییم او یک مدل تغییر چهره از نسل قبل است. دایان یا همان ژیان، حاصل تلاش شرکت سیتروئن برای رقابت با غول رقیب هم‌وطنش یعنی کمپانی خودروسازی«رنو» بود. شرکتی که رنو ۴(مدل قبلی رنو ۵) را تولید کرده بود و دایان قرار بود رقیب آن باشد.


دایان با موتورهای ۴۳۵ و ۶۰۲ سی‌سی دو سیلندر تخت هواخنک به بازار آمد. خودرویی که در نوع ۶۰۲ سی سی اش حدود ۳۵ اسب بخار نیرو تولید می کرد و جالب این که با همین قدرت اندک سرعتش به ۱۱۸ کیلومتر در ساعت هم می‌رسید.آن هم به واسطه وزن بسیار کم خودرو.فقط ۵۷۰ کیلوگرم. مصرف دایان هم حیرت انگیز بود. تنها 4 لیتر در هر۱۰۰ کیلومتر. باک دایان ظرفیت ۳۰ لیتر بنزین را داشت. جعبه‌دنده چهار حالته دایان با آن فرم خاص تعویض فشاری و ترمز دستی‌ که چرخ‌های جلو را قفل می‌کرد هم از جمله ویژگی های جالب دایان بود.



سیستم تعلیق دایان، هنر سازندگانش را کامل می کرد.سیستمی که هنوز هم یکی از عجایب مهندسی مکانیک به شمار می رود.فنرهای مستقل برای هر چرخ که به بازوهایی ضربدری متصل بودند، بهترین جاذب ضربه و دافع فشار کابین شدند. قابلیتی که حتی شرکت عظیمی مثل مرسدس بنز را به تکاپو انداخت. با دست‌کاری در یک شفت مرکزی، می‌شد ارتفاع خودرو را به دلخواه کم و زیاد کرد. به همه این ها اضافه کنید مرکز ثقل پایین دایان را که باعث شده بود تا حتی در صورت چرخش‌های شدید، واژگونی یا همان چپ‌‌شدگی رخ ندهد.
دایانی که ژیان شد
سال ۱۳۴۷ وقتی اولین محموله خودروهای دایان فرانسوی به ایران رسید، ایرانی ها نام دایان فرانسوی را «ژیان» گذاشتند. لقبی که معمولا و در حکایت های ایرانی ، لقب شیرها بود و به معنای خشمگین و درنده. ژیان اما بر خلاف ظاهر ترسناکش قلبی مهربان داشت و همین دوست داشتنی ترش می کرد.
اما ژیان‌های ایرانی همه Dyane نبودند.ژیان هایی که برای مونتازبه ایران آمده بودند چند نوع بودند. نام اصلی مدل پیکاپ Méhari و مدل واگن در اصل سیتروئن Acadiane بود.



ژیان های ایرانی حتی کولر هم داشت.با سیستمی شبیه کولرهای آبی خانگی. پوشال‌هایی پشت داشبورد تعبیه شده بودند که با ریختن آب یا قرار دادن گونی یخ با عبور جریان هوا، باعث وزیدن باد خنک ملایمی می‌شد.برای روزهای سرد سال هم ژیان یک همراه وفادار بود. بخاری داشت. یک بخاری که البته گرمایش همان هوای گرم داخل موتور بود.ژیان ویژگی های منحصر به فرد دیگری هم داشت. یک هندل در جلو ماشین که در مواقعی که استارت کار نمی کرد می شد با چرخاندن آن به صورت دستی موتور ماشین را روشن کردارتفاع چراغهای جلو را تنظیم کرد.به همه این ها اضافه کنید سقف جمع شونده برزنتی و قابلیت درآوردن صندلی های ژیان و استفاده به عنوان نیمکت در پیک نیک ها و سفرهای تفریحی.


با همه این ویژگی ها می شد حدس زد ژیان به راحتی جایش را به سرعت در میان ایرانی ها باز می کند.طوری که تا سال ۱۳۵۹ که تولید ژیان هم زمان با ماههای آغاز جنگ تحمیلی و به دلیل فشار اقتصادی ارز بری متوقف شد، حدود یک میلیون و ۴۴۴ هزار و ۵۸۳ دایان، ۲۵۳ هزار و ۳۹۳ آکادین و ۱۴۴ هزار و ۹۵۳ دستگاه مهاری ایران تولید و فروخته شد


۱۳۹۲ اردیبهشت ۵, پنجشنبه

عاشق شدن رضا شاه در بهشت!

وقتی که رضا شاه در بهشت عاشق میشود!!
یك آقاى اهل دلى ، بعد از اینکه به رحمت خدا!! رفت راهى بهشت شد ، وقتیكه مى خواست وارد بهشت بشود ، متوجه شد كه یك آقاى پیر مرد سپید مویى ، دم دروازه ى بهشت نشسته است و شباهت غریبى به رضا شاه دارد .

با خودش گفت : این آقا چقدر شبیه رضا شاه است !

فرشته گفت : خود رضا شاه است

پرسید : مى توانم چند كلمه اى با او حرف بزنم

فرشته گفت : چرا كه نه ؟

آقاى اهل دل ، خودش را به رضا شاه رساند و سلامى كرد و گفت :

ببخشید كه مزاحم تان میشوم قربان ! شما توى بهشت چیكار

 میكنید ؟

رضا شاه گفت : والله ! ما تا همین چند سال پیش توى جهنم بودیم ، اما از بس ملت ایران گفته اند ' خدا پدر شاه را بیامرزد ' به امر الهى ما را به بهشت آورده اند .

آقاى اهل دل پرسید : خب ، چرا دم در نشسته اید ؟

رضا شاه گفت : والله ! از خدا كه پنهان نیست ، از شما چه پنهان ، بیست سال پیش وقتیكه ما وارد بهشت شدیم ، یك دل نه صد دل عاشق یكى از فرشتگان بهشتى شدیم ، اما قانون بهشت این است كه بدون ازدواج نمى توان به وصال هیچ فرشته اى رسید .

حالا بیست سال است كه من اینجا ، دم در ، نشسته ام ، و هیچ آخوندى وارد بهشت نمى شود كه صیغه ى عقد مان را جارى كند

اهل دل داشت می رفت که یهو چیزی یادش آمد به فرشته گفت یک سوال دیگر بپرسم ؟

فرشته گفت بپرس ، از رضا شاه پرسید : چه چیز برایت تاَمل برانگیز تر بوده است؟

رضا شاه گفت : وقتی ماَمور انگلیسی مرا به جزیره موریس تبعید میکرد در راه از من پرسید نگرانی ؟
به او گفتم :
من نگران تبعیدم نیستم چون جایی را ساختم (دانشگاه تهران ) که مردم ایران با دانش و علوم خود مانع سلطه استعمار شما بشن ...

بعد ماَمور انگلیسی گفت :

ما هم نگران ساخت دانشگاه شما نیستیم چون ما هم در قم حوزه ای ساخته ایم که هر چه ببافید آنها رشته می کنند

رضا شاه گفت هر روز به آن فکر می کنم

۱۳۹۲ اردیبهشت ۱, یکشنبه

در مملکت ما همگان در پی سکسند

در مملکت ما همگان در پی سکسند
از پیر و جوان خرد و کلان در پی سکسند

له له زده با دیدن عکس رخ یک زن
در کوچه و پسکوچه روان در پی سکسند

مشدی حسن و خواجه نقی با دو سه زن باز
دنبال زنان دگران در پی سکسند

سر تا سر قم گشته همه مرکز فحشا
هر گوشه و هر کوی و کران در پی سکسند

آیات عظام عاشق پایین تنه هایند
با ریش حنا بسته شان در پی سکسند

انبوه احادیث بجز زیر شکم نیست
از چشم و دهان تا به زبان در پی سکسند

دور حرم شاه خراسان به شب و روز
طلاب جوان صیغه کنان در پی سکسند

با دختر ده ساله به شب زیر لحافند
هنگام نماز و به اذان در پی سکسند

ناموس و شرف گشته همه واژن زنها
رمال و دعا خوان و فلان در پی سکسند

آیات خدا بر لب و با یارب و یارب
با بیضه اسلام دوان در پی سکسند

مردی همه شد آلت مردانه و مردان
پر توش و توان با دل و جان در پی سکسند

در مملکت ما همگان در پی سکسند
هر کوی و کران خرد و کلان در پی سکسند ......

سرزمین واژه های وارونه

اینجا سرزمین واژه های وارونه است:
جایی که گنج, "جنگ" می شود
درمان, "نامرد" می شود
قهقه , "هق هق" می شود
اما دزد همان "دزد" است
... درد همان "درد"
و گرگ همان گرگ...

چه خوش است حال مرغی

چه خوش است حال مرغی که قفس ندیده باشد

چه نکــوتر آنکـه مرغ‍‍ــی ز قفـــس پریده باشد

پـر و بـــال مــا بریدند و در قفـــس گـــشـودند

چه رهـــا چه بسته مرغی که پرش بریده باشد

مــن از آن یکی گـــزیدم که بجــز یکـی ندیدم

که میـــان جمــله خوبان به صفت گزیده باشد

عجب از حـــبیـبم آید کـــــه مـــلول می نماید

نکنــــد که از رقیـــبان ســــخنی شــنیده باشد

اگر از کـــسی رســـیده است به ما بدی بماند

به کـــسی مبـــاد از ما که بــدی رسـیده باشد

صادق سرمد

قرآن و آیه پیربابا!

یکی بود و دوتا نبود. سه تا رفیق بودند. ابراهیم و موسی و آن سومی هم پیربابا . جز ساعات خواب و خلوت و خلا، همه جا با هم بودند. روزی از روزهای ماه رمضان به مسجد محل رفته بودند. تعدادی آخوند مشغول ختم قرآن بودند. نوبت آخوند ملاعلی رسیده بود که آیه ای را خواند که نام «موسی و ابراهیم» در آن وارد شده بود. پس از ختم جلسه و هنگام خروج از مسجد، موسی و ابراهیم بدون توجه به پیربابا راه خویش گرفتند رفتند. پیربابا بر سرعت خویش افزود تا به آنان بپیوندد اما با اعتراض آنان روبرو شد که: « نام ما در قرآن وارد شده و در شأن ما نیست که با تو رفت آمد داشته باشیم»ـ
پیربابا، نگران و دلخور به خانه ملاعلی رفت و پرسید: «این نامها از کجا وارد قرآن شده است؟»ـ
__ اینها نام پیامبران پیشین میباشد.
__ آیا پیامبری بنام پیربابا نداریم که نامش در قرآن ذکر شده باشد؟
__ نه
__ آیا میشود در جلسه بعدی قرآن نام پیربابا را در یک گوشه ای از آیات بگنجانی؟
__ اعوذبالله، این کار کفر است و گناه و کفاره فراوان دارد.
پیربابا پیشنهاد داد که کفاره اش را هرچقدر باشد من میدهم. ملاعلی پنج گوسفند را به عنوان کفاره تعیین کرد. پیربابا اضافه کرد که مقداری هم کشک و پنیر اضافه میدهم به شرط اینکه هر وقت من اشاره کردم آیه مورد نظر را تلاوت بکنید. ملاعلی قبول کرد و پیربابا رفت که کفاره را فراهم کند.
روز موعود فرا رسید و موسی و ابراهیم در قسمتی دیگر از مسجد و دور از پیربابا نشسته بودند. پیربابا چشمکی به ملاعلی زد و منتظر ماند. او نیز آیه آخر را اینطور تمام کرد: «…...و پیربابا کلباً کبیراً*.» آخوند دیگری که روبروی ملاعلی نشسته بود نیم خیز شد تا لب به اعتراض بگشاید، اما ملاعلی انگشت سکوت بر روی بینی گذاشت و ادامه داد: « خمس غنم و کشکاً و پنیراً. نصفاً لک و نصفاً لی والله خیر الرازقین**».
.............................
* پیربابا سگ بزرگی است
** یعنی، پنج گوسفند و کشک و پنیر در کار است. نصفش مال تو و نصفش مال من، حرف نزن که خدا بهترین روزی رسان است


مامان من ایدز دارم

پسره زنگ میزنه خونشون و میگه:
مامان من ایدز دارم!
مامانه :جونه هرکی دوست داری نیا خونه لامصب بد بختمون میکنی.
پسره : چرا آخه واسه چی؟
مامانه :اگه بیای خونه ، زنت ازت ایدز میگیره
بعد زنت به داداشت انتقال میده
داداشت به پیشخدمته خونه انتقال میده
پیشخدمت به بابات انتقال میده
بابات به خواهره من انتقال میده
خواهرم به شوهرش انتقال میده
شوهرش به من انتقال میده
من به باغبون انتقال میدم
باغبون به خواهرت انتقال میده
و خواهرت هم به کلّ شهر انتقال میده
نیا پسرم نیا ، محض رضای خدا نیا . :|

۱۳۹۲ فروردین ۲۸, چهارشنبه

نادرشاه: هر آخوند را...


کلکسیون عکسهای رنگارنگ


ابوالفضل

آجیل

خر اگزوز دار

دکتر کافی

سفره هفت سین



پسته خندان، پسته گریان



فاجعه انسانی


شهرهای ایران در یک شیر!


مرد بی استخوان


دوربین مخفی رُژ لب


king fisher


بهترین دین کدام است(شعر)

از پدر پرسید روزی یک پسر
بهترین دین‌ها کدامند ‌ای پدر
گفت من با دین ندارم هیچ کار
پیش من دین‌ها ندارند اعتبار
چون که در بردم ز هر دین جدید 

اختلاف بیشتر آمد پدید
کینه‌ها و دشمنی بسیار شد
جنگ‌های مذهبی‌ تکرار شد
خون مردم، ریخت بروی زمین
بار‌ها و بار‌ها، با نام دین
نه مسلمان و نه ترسا، نه جهود 

سر ،به حکم عقل می‌‌آرم فرود
عقل می‌‌گوید که عیش بیکران
هست در همزیستی‌ با دیگران
دین ولی‌ گوید که خون کافران
گر بریزی اجر دارد بیکران
دیگر اندیشان هم آخر آدم اند
دین، چرا گوید که مهدور الدم اند
من بدین علت ندارم دین و کیش
تا نریزم خون هم نوعان خویش
تو هم‌ ای فرزند تنها از خرد
پیروی کن، تا به مینویت برد
با تمام مردم روی زمین
دوستی کن بهترین دینست این


صندلی اجكت

آیا میدانید به همراه يك صندلی اجكت(صندلی نجات خلبان هواپیمای جنگنده) چه چيزهايی وجود دارد؟

1- غذا به اندازه ی سه روز.

2- شكلات.

3-يك كلت.

4-يك كلت منور.

5- يك قايق بادی مخصوص دراپ در آب.

6-يك قلاب ماهی گيری.

7-يك دستگاه شبيه كباب پز برای طبخ غذا.

8-يك پودر مخصوص كه اگر خلبان در آب فرود آید با ريختن آن پودر كوسه ها دور می شوند.

9-بسته ی كمك های اوليه.

10-چاقوی معروف و بسيار تيز MC 1 كه حتی قادر به بريدن مفتول فلزی می باشد.

11-آينه برای علامت دادن در روز.

12-يك تشك بادی كه اگر خلبان بالای جنگل فرود آید.اين تشک اطراف بدن او را می پوشاند تا به خلبان آسيبی نرسد.

13-قرص تصفيه آب

معروف ترين شركت سازنده ی صندلی اجكت شركت Martin Backer می باشد.






۱۳۹۲ فروردین ۲۵, یکشنبه

مشاعره زن و مرد

شاعر زن گفت :
به نام خدایی که زن آفرید
حکیمانه امثال ِ من آفرید
خدایی که اول تو را از گل
و بعداً مرا از خشت آفرید!

برای من انواع گیسو و موی
برای تو قدری چمن آفرید!

مرا شکل طاووس کرد و تو را
شبیه بز و کرگدن آفرید!

به نام خدایی که اعجاز کرد
مرا مثل آهو ختن آفرید

تو را روز اول به همراه من
رها در بهشت عدن آفرید

ولی بعداً آمد و از روی لطف
مرا بی کس و بی وطن آفرید

خدایی که زیر سبیل شما
بلندگو به جای دهن آفرید!

وزیر و وکیل و رئیس ات نمود
مرا خانه داری خفن! آفرید

برای تو یک عالمه کِیْسِ خوب
شراره، پری، نسترن آفرید

برای من اما فقط یک نفر
براد پیت من را حَسَنْ آفرید!

برایم لباس عروسی کشید
و عمری مرا در کفن آفرید

شـاعر مـــرد پاسخ داد:

به ‌نام خداوند مردآفرین
که بر حسن صنعش هزار آفرین

خدایی که از گِل مرا خلق کرد
چنین عاقل و بالغ و نازنین

خدایی که مردی چو من آفرید
و شد نام وی احسن‌الخالقین

پس از آفرینش به من هدیه داد
مکانی درون بهشت برین

خدایی که از بس مرا خوب ساخت
ندارم نیازی به لاک، همچنین

رژ و ریمل و خط چشم و کرم
تو زیبایی‌ام را طبیعی ببین

دماغ و فک و گونه‌ام کار اوست
نه کار پزشک و پروتز، همین!

نداده مرا عشوه و مکر و ناز
نداده دم مشک من اشک و فین!

مرا ساده و بی‌ریا آفرید
جدا از حسادت و بی‌خشم و کین

زنی از همین سادگی سود برد
به من گفت از آن سیب قرمز بچین

من ساده چیدم از آن تک‌ درخت
و دادم به او سیب چون انگبین

چو وارد نبودم به دوز و کلک
من افتادم از آسمان بر زمین

و البته در این مرا پند بود
که ای مرد پاکیزه و مه‌جبین


تو حرف زنان را از آن گوش گیر
و بیرون بده حرفشان را از این


که زن از همان بدو پیدایشت
نشسته مداوم تو را در کمین!

جغرافیای خانم ها و آقایان!





جغرافياى خانم ها

خانم ها در سن ۱۸ تا ۲۱ سالگى ، مانند آفريقا يا استراليا هستند

نيمه كشف شده، وحشى، با زيبايى هاى افسون كننده ى طبيعی

در سن 21 تا ۳۰ سالگى، مثل امريكا يا ژاپن هستند:

كاملا كشف شده، بسيار توسعه يافته، آماده براى معامله، مخصوصا معامله با پول نقد يا اتومبيل .

در سن 30 تا ۳۵ سالگى، مانند هند يا اسپانيا هستند:

بسيار داغ، آسوده خاطر و آرام، و آگاه به زيبايى هاى خود.

بين سن 35 تا ۴۰ سالگى، مانند فرانسه يا آرژانتين هستند:

بدين معنا كه اگر چه ممكن است در جريان جنگ نيمه ويران شده باشند، اما هنوز جاهاى بسيارى براى تماشا دارند .

در سن 40 تا ۵۰ سالگى، مثل يوگسلاوى يا عراق هستند:

جنگ را باخته اند. هنوز گرفتار اشتباهات پيشين اند. و به باز سازى كامل نياز دارند بين 50 تا ۶۰ سالگى، مانند روسيه يا كانادا هستند:

بسيار پهناور، آرام و مرز ها بدون مرزبان، اما سرماى زياد، خلايق را از آنان ميرماند.

در سن 60 تا ۷۰ سالگى، مانند انگلستان يا مغولستان اند:

با يك گذشته ى درخشان و بدون آينده .

بعد از ۷۰ سالگى، شبيه آلبانى يا افغانستان اند:

همگان ميدانند كه در كجايند، اما هيچكس به سراغ شان نمى رود.

جغرافياى آقایان

از 18 تا 50 سال مثل ايران :

راهنما و حلال مشکلات دنيا ولي در كار خود مانده .

بعد از 50 سالگى، شبيه عربستان هستند:

همگان فقط به خاطر مال و ثروت به آنها احترام می گذارند

کلک رشتی به اصفهانی ها

زرنگ تر از اصفهانی ها 
چند شب پیش در میان مریض ها منشی ام وارد شد گفت یک آقایی که ماهی بزرگی در دست دارد آمده است و می خواهد شما را ملاقات کند.
یک مرد میانسال شمالی با یک لهجه غلیظ وارد شد و در حالی که یک ماهی حدودا ده کیلویی دریک کیسه نایلون بزرگ در دستش بود و شروع کرد به تشکر کردن که من عموی فلان کس هستم و شما جان او را نجات دادی و خلاصه این ماهی تحفه ناقابلی است و ...
هر چه فکر کردم "فلان کس" را به یاد نیاوردم ولی ماهی را گرفتم و از او تشکر کردم.
شب ماهی را به خانه بردم و زنم شروع به غرغر کرد که من ماهی پاک نمی کنم ! خودم تا نصف شب نشستم و ماهی را تمیز کردم و قطعه قطعه نموده و در فریزر گذاشتم.
فردا عصر وارد مطب که شدم دیدم همان مرد ایستاده است و بسیار مضطرب است.
تا مرا دید به طرفم دوید و گفت آقای دکتر دستم به دامنت...ماهی را پس بده...من باید این ماهی را به فلان دکتر بدهم اشتباهی به شما دادم...چرا شما به من نگفتی که آن دکتر نیستی و برادرزاده مرا نمی شناسی؟
من که در سالن و جلوی سایر بیماران یکه خورده بودم با دستپاچگی گفتم که ماهی ات الآن در فریزر خانه ماست.
او هم با ناراحتی گفت: پس پولش را بدهید تا برای دکترش یک ماهی دیگر بخرم.
و من با شرمساری هفتاد هزار تومان به او پرداختم.
چند روز بعد متوجه شدم که ماجرای مشابهی برای تعدادی از همکارانم رخ داده است و ظاهرا آن مرد یک وانت ماهی به اصفهان آورده و به پزشکان اصفهانی انداخته است!
به این میگن کلک رشتی !!!!!!!!

چطور، بهتر زندگی کنم؟

پرسیدم..... ،
چطور ، بهتر زندگی کنم ؟
با كمی مكث جواب داد :
گذشته ات را بدون هیچ تأسفی بپذیر ،
با اعتماد ، زمان حالت را بگذران ،
وبدون ترس برای آینده آماده شو .
ایمان را نگهدار وترس را به گوشه ای انداز .
شک هایت را باور نکن ،
وهیچگاه به باورهایت شک نکن .
زندگی شگفت انگیز است ، در صورتیكه بدانی چطور زندگی کنی .
پرسیدم ،
آخر .... ،
و او بدون اینكه متوجه سؤالم شود ، ادامه داد :
مهم این نیست که قشنگ باشی ... ،
قشنگ این است که مهم باشی ! حتی برای یک نفر .
كوچك باش و عاشق ... كه عشق ، خود میداند آئین بزرگ كردنت را ..
بگذارعشق خاصیت تو باشد ، نه رابطه خاص تو با کسی .
موفقیت پیش رفتن است نه به نقطه ی پایان رسیدن ..
داشتم به سخنانش فكر میكردم كه نفسی تازه كرد وادامه داد ...
هر روز صبح در آفریقا ، آهویی از خواب بیدار میشود و برای زندگی كردن و امرار معاش در صحرا میچراید ،
آهو میداند كه باید از شیر سریعتر بدود ، در غیر اینصورت طعمه شیر خواهد شد ،
شیر نیز برای زندگی و امرار معاش در صحرا میگردد ، كه میداند باید از آهو سریعتر بدود ، تا گرسنه نماند ..
مهم این نیست كه تو شیر باشی یا آهو ... ،
مهم اینست كه با طلوع آفتاب از خواب بر خیزی و برای زندگیت ، با تمام توان و با تمام وجود شروع به دویدن كنی ..
به خوبی پرسشم را پاسخ گفته بود ولی میخواستم باز هم ادامه دهد و باز هم به ... ،
كه چین از چروك پیشانیش باز كرد و با نگاهی به من اضافه كرد :
زلال باش .... ،‌ زلال باش .... ،
فرقی نمی كند كه گودال كوچك آبی باشی ، یا دریای بیكران ،
زلال كه باشی ، آسمان در تو پیداست
دو چيز را هميشه فراموش كن:
خوبی كه به كسی می كنی
بدی كه كسی به تو می كند
دنيا دو روز است:
يك روز با تو و يك روز عليه تو
روزی كه با توست مغرور مشو و روزی كه عليه توست مايوس نشو. چرا كه هر دو پايان پذيرند.




۱۳۹۲ فروردین ۲۱, چهارشنبه

بزرگترین ناو هواپیما بر دنیا!

بزرگترین ناو هواپیما بر دنیا در سال 1960 به آب انداخته شد.
این ناوEnterprise نام دارد و هنوز مشغول خدمت است.

این ناوها پیچیده ترین ماشین ساخته شده به دست بشر میباشد و ارتفاعی برابر یک ساختمان 20 طبقه را دارد.
طول یک ناو هواپیما بر به 350 متر میرسد.
جدیدترین ناو هواپیما بر آمریکا تا 270 فروند جنگنده را در خود جای میدهد.



سرعت این ناوها حدود 65 کیلومتر (Knots 35) در ساعت میباشد.
ناو هواپیما بر Nemitz آمریکا 110000 تن وزن دارد وقدرت موتور ناو نیمیتز در حدود 260000 اسب بخار است!
ناوهای هواپیمابر میتوانند تا 15 سال بدون توقف به حرکت ادامه دهند
و سوختگیری یک ناو هواپیما بر حدود 3 سال زمان میبرد!
موتور این غول های دریایی با راکتورهای اتمی کار میکند.
مساحت عرشه بزرگترین ناو آمریکا در حدود 2 هکتار میباشد.
در ناو هواپیما بر نیمیتز 6290 افسر خدمت میکنند.
          



در داخل شکم هر ناوی به مانند یک شهر میباشد.
و در زیر هر ناو مانند هر شهر دارای خیابان و کوچه و آدرس پستی میباشد.
بعضی از افسران ممکن است خوابگاه خود را گم کنند و به دنبال آدرس آن بگردند.
در زیر هر ناو رستوران و سینما و کافی شاپ و فروشگاههای طلا و جواهر فروشی وجود دارد.
ناو نیمیتز در حد شهر بزرگی چون هامبورگ آلمان برق مصرف میکند.
بزرگترین آشپزخانه دنیا درون ناو نیمیتز آمریکا قرار دارد.
و در این آشپزخانه هر روز بیش از 13000 عدد تخم مرغ و حدود 4 تن استیک مصرف میشود!
بد نیست بدانید که سردخانه این ناو جهت مصرف غذای 2 ماه کل پرسنل ناو مواد غذایی در خود ذخیره میکند.




ناو نیمیتز دارای یک بیمارستان 55 تختخوابه میباشد که جراحی های قلب و مغز را هم انجام میدهد.
در این ناو اداره پست و روزنامه و سالن بیلیارد و سینما و استخر و کتابخانه و شبکه تلویزیونی وجود دارد.
بیشتر این افسران در طول خدمت خود در ناو هواپیمابر همدیگر را نمیبینند و نمیشناسند.
افسران هر بخش لباس مخصوص به خود با رنگ ویژه همان قسمت را به تن دارند.
ورود هر افسر به بخش دیگر ممنوع بوده و چنانچه تخلف کنند به سختی مجازات و زندانی میشوند.






دژبانهای قسمت مخصوص راکتور اتمی و موشکهای اتمی اجازه شلیک مستقیم به افراد غریبه را دارند.
افسران بخش های زیرین ممکن است تا ماه ها رنگ خورشید و آسمان را به چشم نبینند.
افسران روزهای یکشنبه به مغازه ها و فروشگاها میروند و حقوق خود را خرج میکنند.
سخترین دیسیپلین و مقررات نظامی در ناوهای هواپیمابر اجرا میشود.






بزرگترین خطری که این ناو ها را تهدید میکند حمله نظامی نیست، بلکه آتش سوزی داخلی است.
 به دلیل حمل هزاران تن مهمات و میلیونها لیتر سوخت هواپیما همواره خطر آتش سوزی داخلی وجود دارد.
عرشه پرواز پرخطرترین قسمت ناو میباشد و بالاترین حقوق را افسران این قسمت دریافت میکنند.
سیستم پرتاپ هواپیماها از روی عرشه «کاتاپولت» نام دارد و با بخار آب کار میکند.
«کاتاپولت» سرعت یک جنگنده 20 تنی را در عرض 2 ثانیه به 270 کیلومتر در ساعت میرساند.
سراسر بدنه ناو با زره ای از نوعی آلیاژ فولادی پوشیده شده و اجازه نفوذ
هیچ اژدری را نمیدهد.




















در ضمن اگر اژدری در ناو نفوذ کند بدلیل ساختار سلولی ناو آسیبی به قسمتهای دیگر نمیرسد و ناو غرق نمیشود.
 یک ناو بوسیله 2 رزمناو و 3 ناوچه اسکورت میشود و عملا آسیب ناپذیر میباشد.
آمریکا دارای 13 ناو هواپیمابر اتمی میباشد و هر ناو سالانه در حدود 1 میلیارد دلار هزینه نگهداری دارد.
اتحاد جماهیر شوروی در آنزمان فقط توانست 1 ناو هواپیما بر درست کند و نام آن کوزنتسوف میباشد.نامگذاری ناو های آمریکایی به نام رییس جمهورهای پیشین این کشور میباشد.
















در پایان بد نیست بدانیم که طبق قوانین دریایی و بین المللی ناوهای هواپیما بر جزو خاک همان کشور تلقی میشوند!



۱۳۹۲ فروردین ۱۸, یکشنبه

ز یاران آنقَدَر بد دیده ام

ز یاران آنقَدَر بد دیده ام کز یار می ترسم
به بیکاری چنان خو کرده ام کز کار می ترسم
شاپوییها خطرناکند و ترسیدن از آن واجب
ولی با این خطرناکی من از دستار می ترسم
نه از مار و نه از کژدم نه زین پیمان شکن مردم
از آن شاهنشه بی دین خلق آزار می ترسم
نمی ترسم نه از مار و نه از شیطان نه از جادو
غم خود را به یکسو هشته از غمخوار می ترسم
چو بی اصرار کار از دست مردم بر نمی آید
چه کار آید ز دست من  که از اصرار می ترسم
فراوان گفتنیها هست و باید گفتنش امّا
چه سازم دور دور دیگرست از دار می ترسم
«ایرج میرزا»

۱۳۹۲ فروردین ۱۴, چهارشنبه

فاحشه دیروز، عفیفهء امروز




ژانت جکسون (خواهر مایکل جکسون) در پی مراسم ازدواجی 20 میلیون دلاری با یک بیلیونر قطری، به دین مبین اسلام مشرف شد !!!
طبق خبرهای منتشر شده، فقط مبلغ 3 میلیون دلار بابت بلیط هواپیما برای 500 نفر از مهمانان از سراسر دنیا هزینه شده است و به هر یک از مهمانان یک ساعت رولکس 10 هزار دلاری بابت تشکر از حضور در این مراشم اهدا گردیده است.
شایان ذکر است که قسمت عظیمی از اقتصاد قطر بر میدان گازی پارس جنوبی می چرخد که مابین ایران و قطر مشترک است .
میدان گازی پارس جنوبی، بزرگترین میدان گازی جهان است، که در خلیج فارس و در آبهای سرزمینی ایران و قطر واقع شده‌است. این میدان گازی بین ایران و قطر مشترک است اما به دلیل مدیریت ناصحیح و عدم توانایی ایران در رقابت برای استخراج، این قطر است که به راحتی سهم ایران را نیز استخراج کرده و به فروش می رساند
داستان پارس جنوبی داستان امروز و دیروز نیست. داستان 11 سال عقب ماندگی ایران و درعین حال برداشت حریصانه قطر از این میدان غنی است که تنها به بحث گاز نیز محدود نمی‌شود.
امروز آمار رسمی از سازمان بازرسی کل کشور دیده می‌شود که حاکی از برداشت 13 درصدی بیشتر از لایه نفتی این میدان توسط قطر است.

۱۳۹۲ فروردین ۱۲, دوشنبه

قرآن چگونه جمع آوری شد؟ (قسمت اول)


نویسنده: ناشناس
اسلام و قرآن:
گرد آوری قرآن به شکل امروزی به تدريج و به دست افراد و گروه های مختلف صورت گرفته است.
بسياری را عقيده بر آن است که كه جمع و ترتيب سوره ها پس از وفات محمد براى نخستين بار به دست على سپس زيد بن ثابت و ديگر ياران محمد انجام گرفت.
نظر شيعه بر آن است که على نخستين كسى بود كه پس از وفات محمد به جمع آوری قرآن مشغول گرديد. می گويند که او مدت شش ماه در منزل نشست و اين كار را به انجام رساند.
ابن نديم گويد: «اولين مصحفى كه گرد آورى شد مصحف على بود و اين مصحف نزد آل جعفر بود». سپس مى گويد: «مصحفى را ديدم نزد ابو يعلى حمزه حسنى كه با خط على بود و چند صفحه از آن افتاده بود و فرزندان حسن بن على آن را به ميراث گرفته بودند» .محمد بن سيرين از عكرمه نقل میكند:«در ابتداى خلافت ابو بكر،على در خانه نشست و قرآن را جمع آورى كرد». گويد: «از عكرمه پرسيدم: آيا ترتيب و نظم آن مانند ديگر مصاحف بود؟ آيا رعايت ترتيب نزول درآن شده بود؟ گفت:اگر جن و انس گرد آيند و بخواهند مانند على قرآن را گرد آورند،نخواهند توانست».
ابن سيرين مى گويد:«هر چه دنبال كردم تا بر آن مصحف دستيابم، ميّسرم نگرديد». ابن جزى كلبى گويد:«اگر مصحف على يافت می شد، هر آينه در آن علم فراوان يافت مى گرديد». شيعان مدعی هستند که اين قرآن اکنون در دست امام زمان است و در اين قرآن از محمد و آل او به کرات ياد شده است .
سليم بن قيس هلالى(متوفاى 90) كه از ياران خاص علی بود، از سلمان فارسی نقل می کند که موقعى كه على بى مهرى مردم را نسبت به خود احساس كرد، در خانه نشست و از خانه بيرون نيامد تا آن كه قرآن راكاملا جمع آورى كرد. پيش از جمع آورى حضرت، قرآن روى پاره هاى كاغذ و تخته هاى نازك شده و ورقها نوشته شده و به صورت پراكنده بود. على پس از اتمام، طبق روايت يعقوبى آن را بار شترى كرده به مسجد آورد.
در حالى كه مردم پيرامون ابوبكر گرد آمده بودند، به آنان گفت: «بعد از مرگ پيامبر تا كنون به جمع آورى قرآن مشغول بودم و در اين پارچه آن را فراهم كرده، تمام آن چه بر پيامبر نازل شده است جمع آورده ام. نبوده است آيه اى مگر آن كه پيامبر، خود بر من خوانده و تفسير و تاويل آن را به من آموخته است. مبادا فردا بگوييد: از آن غافل بوده ايم». آن گاه يكى از سران گروه به پا خاست و با ديدن آن چه على عليه السلام در آن نوشته ها فراهم كرده بود،بدو گفت:به آن چه آورده اى نيازى نيست و آن چه نزد ما هست ما را كفايت مى كند. على عليه السلام گفت: «ديگر هرگز آن را نخواهيد ديد».آن گاه داخل خانه خود شد و كسى آن را پس از آن نديد.
اما پس از جنگ يمامه بسياری از حافظان قرآن کشته می شوند. تعداد کشته شدگان افرادی که قرآن را حفظ بودند حداقل 70 نفر ذکر شده است حتی در برخی کتب تاريخی اين تعداد را تا 400 نفر ذکر می کنند .
پس از اين حادثه خطر نابودی گفته های محمد بطور جدی احساس می شد. و اين موضوع باعث شد تا خليفه وقت ابوبکر از زيد بن ثابت خواست تا قرآن را جمع آورى كند.
زيد میگويد:
«ابو بكر مرا فرا خواند، و پس از مشاوره با عمر-كه در آن جا بود-گفت:بسيارى از قاريان و حافظان قرآن در حادثه يمامه كشته شده اند و بيم آن میرود كه در موارد ديگر نيز گروهى ديگر كشته شوند و قسمت عمده قرآن  از بين برود. آن گاه جمع آورى قرآن را مطرح ساخت. گفتيم:چگونه میخواهيد كارى كنيد كه محمّد آن را انجام نداد؟گفتند: «اين كار ضرورت دارد و بايد انجام شود. و آن اندازه سخن گفتند و به من اصرار ورزيدند تا آن را پذيرفتم. آن گاه ابو بكر به من گفت:میبينم كه جوان عاقلى هستى و هرگز ما به تو انديشه ناروا نمیداريم. تو كاتب وحى رسول خدا بودى،اين كار را دنبال كن و به خوبى انجام ده.
زيد به جمع آوری قرآن مشغول می گردد و در اين کار روش خاص خود را پی می گيرد و در اين کار از گروهی از ياران محمد کمک می گيرد اولين اقدام او اين بود که اعلام کرد :هر كس هر چه از قرآن نزد خود دارد،بياورد. يعقوبى میگويد:«وى گروهى مركب از 25 نفر را تشكيل داد» و خود رياست آن گروه را برعهده گرفت. اين گروه هر روز در مسجد گردهم مى آمدند و افرادى كه آيه يا سوره اى از قرآن در اختيار داشتند به اين گروه مراجعه مى كردند.
اين گروه از هيچ كس، هيچ چيز را به عنوان قرآن نمى پذيرفتند، مگر آن كه دو شاهد ارائه دهند كه آن چه آورده است جزء قرآن است. شاهد اول نسخه خطى،يعنى نوشته هایى كه حكايت ازوحى قرآنى داشته باشد. شاهد دوم شاهد حفظى،يعنى ديگران نيز شهادت دهندكه آن را از زبان محمد شنيده اند.
نکته بسيار جالبی که در اينجا قابل ذکر است از خزيمة بن ثابت انصارى دو آيه آخر سوره برائت بدون شاهد پذيرفته شد، زيرا محمد شهادت او را به جاى شهادت دو نفر قرار داده بود.
اما چرا شهادت خزيمه برابر شهادت دو نفر پذيرفته شده بود خود داستان جالبی دارد.
محمد با يک عرب بر سر اسبی مشکل پيدا می کند و هر دو طرف مدعی بودند که آن اسب متعلق به او است اما خزيمة بن ثابت انصارى با ان که از ماجرا هيچ اطلاعی نداشت به دروغ به نفع محمد رأی می دهد و محمد نيز برای اينکه دعوا را به نفع خود پايان دهد می گويد شهادت خزيمه برابر شهادت دو نفر ارزش دارد (هر چند می دانست که او به دروغ شهادت داده است )و بدين وسيله اسب آن عرب بيچاره را صاحب می شود و خزيمه نيز به «ذو الشهادتين»لقب می يابد . (اسد الغابة،ج 2،ص 114)

زيد قرآن را جمع آوری کرد ولی هيچ نظمی به آن نداد و دست نوشته های خود را كه سوره هاى قرآنى بر آن نگاشته شده بود،پس از اتمام به ابوبكر داد .اين مجموعه پس از ابوبكر به عمر انتقال يافت و پس از وفات وى نزد دخترش حفصه نگهدارى شد و هنگام يكسان كردن مصحفها،عثمان آن را به رعايت گرفت تا نسخه هاى ديگر قرآن را باآن مقابل كند و سپس آن را به حفصه باز گردانيد. چون حفصه در گذشت،مروان كه از جانب معاويه والى مدينه بود، آن را از ورثه حفصه گرفت و از بين برد.
پس از مرگ محمد علاوه بر زيد، عده ديگرى از بزرگان صحابه به جمع آوری قرآن پرداختند.از جمله: عبد الله بن مسعود، ابى بن كعب، مقداد بن اسود، سالم مولى ابى حذيفه، معاذ بن جبل و ابو موسى اشعرى. گويند: نخستين كسى كه سوره هاى قرآن را مرتب نمود، سالم مولى ابى حذيفه بود. وقتى قرآن جمع آورى و نوشته شد،آنگاه خود وهم فکرانش گرد هم آمدند و درباره نام آن به شور نشستند. برخى نام«سفر» را پيش نهاد كردند،سالم و ديگران آن را نپسنديدند،زيرا نام كتابهاى يهود است.
سپس سالم عنوان مصحف را پيش نهاد كرد و گفت:همانند اين كتاب(صحيفه هاى جمع شده) را در حبشه ديدم كه آن را «مصحف» مىگفتند. همه حاضران نام مصحف را براى صحيفه هاى جمع شده پذيرفتند .
منابع:
الفهرست - طبقات ابن سعد،ج 2 - الاستيعاب در حاشيه الاصابة ج2- الاتقان- ابن جزي الكلبي- التسهيل لعلوم التنزيل ج1- التمهيدج 1 - محمد جواد بلاغى،آلاء الرحمان،ج 1 - تفسير برهان،ج 1 - تاريخ يعقوبى،ج 2 - السقيفة - فتح البارى،ج 7 - صحيح بخارى،ج 6 - مصاحف سجستانى- ابن اثير،الكامل في التاريخ، البرهان،ج13- تاريخ يعقوبى،ج 2 - الاتقان،ج 1 - الكشاف،ج 1 - تفسير طبرى،ج 5

ادامه دارد.

قران چگونه جمع آوری شد: (قسمت دوم )


نویسنده:ناشناس
همانطور که در مطلب قبلی گفتیم در زمان ابوبکر خطر از بين رفتن قرآن بطور جدی مطرح گرديد .
و ابوبکر تصميم به حفظ قرآن گرفت و توسط زيد ابن ثابت اين جمع آوری صورت گرفت .
گفتم که زيد فقط قرآن را جمع کرد و هيچ نظمی به آن نداد .اما در همان روزها ديگر ياران محمد نيز کم وبيش سعی در نگارش قرآن هايي به نام خود داشتند که حداقل هفت قرآن معتبر به نام آنان در تاريخ ثبت شده است .
برخی قرآن های معروف:
1)قرآن به روايت ابن مسعود :او معتقد به اصالت معنی بود و می گفت کلمات قرآن را برای راحتتر شدن می توان به مترادف آن تبديل کرد .در قرآن او سوره حمد و سوره معوذتين(ناس و فلق) نبود او اين دو سوره آخر را جز ئ قرآن نمی دانست و هر گاه قرآنی را با اين دو سوره می ديد آنها را پاک می کرد و می گفت قرآن را با غير قرآن خلط نکنيد و خودش هرگز از اين دو سوره در نماز استفاده نمی کرد و معتقد بود اين دو سوره دعای چشم زخم می باشد.
2)قرآن به روايت ابی ابن کعب
قرآن او هم با قرآن های امروزی تفاوت زيادی داشت که در نوشته های قبلی توضيح داده ام
3)قرآن به روايت ابو موسی اشعری
4)قران به روايت ابن سود
5)قرآن به روايت سالم مولی
6)قرآن به روايت ابی حديقه
7)قران به روايت معاذ ابن جبل
در آن زمان نبود قرآن و نسخه صحيح آن آنقدر مشکل بود که برخی از صحابه محمد هم از داشتن قرآن محروم بودند و از کسانی که تواناييی جمع آوری قرآن را داشتند کمک می خواستند تا برای خود قرآنی داشته باشند. قرآن های فوق هم با همديگر اختلافات فاحشی داشتند و حتی جغرافيای آنها هم متفاوت بود. مثلا در کوفه مردم قرآن ابن مسعود را صحيح می دانستند ولی در مدينه قرآن ابی ابن کعب معتبر بود و ساير قرآنها اعتباری نداشت اما در بصره قرآن ابو موسی اشعری طرفدار داشت و قرآن ابن اسود در دمشق رايج بود .
اختلافات اين قرآنها بحدی بود که بين مسلمانان اختلاف و چند دستگی ايجاد کرده بود و هر گروه قرآن خود را صحيح و ساير قرآن ها را تحريف شده می دانست و اين امر موجب نزاع های بسیار شديدی در بين آنها می گشت
حذيقه ابن سعيد ابن عاص می گويد :زمانی که از جنگ ارمنستان باز می گشتم مردمی را از حمص ديدم که قرآن خود را صحيح می دانستند و آنها قرآن را به روايت مقداد می خواندند اهل کوفه را ديدم که قرآن خود را به روايت ابن مسعود می خوانند و همين اعتقاد را در مورد قرآن خود دارند و نيز مردم کوفه حتی نام قرآن خود که به روايت از ابو موسی اشعری است را به نام الباب القلوب می خوانند و آن را صحيح می دانند .
در اين زمان حتی در مورد نام قران نيز اتفاق نظر نبوده است و ديديم که مثلا ابی حدطقه قرآن را به نام مصحف می خوانده.
همانطور که می بينيد وضع قرآن بسيار اسف بار بوده است و بين مسلمانان هم اختلافات شديدی وجود داشته است .واضح است که اگر تفاوت های بين قرآنها ناچيز بود هرگز باعث درگيری بين مسلمانان نمی شد .
البته عمق اين اختلاف از حد درگيری های ساده نيز گذشته بود و هر گروه گروه ديگر را تکفير می کرده است .
در تاريخ می خوانيم که زمانی که حديقه به مدينه باز می گردد بلافاصله نزد عثمان می رود و می گويد
(در جنگ ارمنستان شرکت داشتم در آنجا مردم شام قرآن را به روايت ابی ابن کعب می خواندند که مواردی از آن را مردم عراق نشنيده بودند و مردم عراق قرآنی را می خواندند که مردم شام از قسمت هایی از آن بی اطلاع بودند و هر گروه گروه ديگر را تکفير می کرد )
اين ماجرا که در کتب مختلف تاريخی امده است عمق اختلافات بين قرآن ها را نشان می دهد.عثمان مطمئنا به اين موضوع انديشيده که اگر اين موضوع سريعا حل نشود باعث از هم پاشيده شدن امپراطوری نو پای او می شده است . عثمان شديداً مضطرب شده و تصميم جدی می گيرد که قرآن ها را يکسان سازد .
اما اين کاری بس عظيم و دشوار می نمود . اسلام در آن زمان در دامنه وسيع جغرافيايی گسترش يافته بود و نسخه های متفاوتی از آن در سراسر سر زمين های اسلامی منتشر شده بود که هر کدام با ديگری اختلافات بيشمار ی داشت . اين احتمال می رفت که هر قومی برای حمايت از قران خود قيام کند و مانعی بر سر يکسان سازی بوجود آورد .لذا عثمان تصميم می گيرد که با نهايت خشونت و سختگيری اين کار را به انجام برساند به طوری که کسی جرات مخالفت نداشته باشد . او برای اين کار نياز به حمايت بزرگان صحابه محمد داشت .لذا عثمان همه ياران محمد را که در مدينه زندگی می کردند در يک جلسه جمع می کند و موضوع را با آنها در ميان می گذارد و همه آنان بر اين نکته اتفاق نظر داشتند که قرآنها بايد يکی شود و بهای اين کار هر چه هست می بايد پرداخت گردد و در انجام اين کار جای هيچ درنگ نيست . عثمان بدون آنکه درنگ کند در يک فراخوان عمومی از ياران محمد ياری می جويد و چهار نفر آنان که مورد اعتماد خودش بودند را برای هدايت اين کار بر می گزيند و اين چهار نفر عبارت بودند از
1)زيد ابن ثابت
2)سعيد ابن عاص
3)عبدالله ابن ابی زبير
4)عبدالرحمن ابن حارث
اين چهار نفر کميته تاليف قرآن را بعهده می گيرند
اما يکسان سازی قران (در اين مرحله تحريفات اساسی وارد قران می شود )کار کوچکی نبود و اين انتخاب عثمان باعث اعتراضات شديدی می گردد و عثمان را ناگزير می کند که دوازده نفر ديگر را به اين جمع اضافه کند.
توضيح:

 1)می گويند که در نهايت اين موضوع به قيمت جان عثمان تمام می شود .متاسفانه با توجه به محدوديت های شديدی که دارم نتوانستم منبع اين ادعا را بيابم .
2)در يکی از نامه هايی که دريافت داشتم به من اين تذکر داده شده بود که گاهی از لغات عربی زياد استفاده می کنم و بهتر است معادل های فارسی را بکار ببرم .خدمت اين دوست عزيز عرض کنم که مرا ببخشد که واقعا سواد فارسی من بيشتر نيست البته برای کسی مثل من که در يک محيط کاملا مذهبی رشد کرده وسالها درسهای حوزوی هم می خوانده (که می دانيد همه به زبان عربی است) همين که بلدم فارسی بنويسم شاهکار است ولی چشم ، نهايت سعی خود را خواهم نمود.
3)در حوزه، مباحث مربوط به قرآن به دو دسته تقسيم می شوند :
مطالعه قران از ديدگاه درونی و مطالعه قرآن از ديدگاه برونی
علوم قرآنی به قرآن از ديدگاه برونی می نگرد ولی معارف قرآنی به درون قرآن می نگرد و آن را از حيث محتوی مورد بررسی قرار می دهد . در بحث جمع آوری قران در واقع ما داريم علوم قرآنی را مورد بررسی قرار می دهيم .
واما منابع :علاوه بر منابع قبلی
مصاحف سجستانی و طبقات ابن سعد و الکامل فی التاريخ و صحيح بخاری
ادامه دارد...

قرآن چگونه جمع آوری شد (قسمت سوم)


نویسنده: ناشناس 
ابی ابن کعب یکی از آن دوازده نفری بود که به این کمیته اضافه شد و ریاست این گروه را بعهده گرفت. البته با توجه به این که او خود صاحب یکی از قرآن های معروف بود طبیعتاً در بسیاری از موارد نظر خود را اعمال می کرد ولی در برخی موارد برای اینکه رضایت سایرین را هم جلب کند آیاتی را هم به قرآن اضافه کرده و یا از آن می کاهد و فشارهایی که بر او وارد می شده باعث می گردد او در نهایت بدسلیقگی قرآن را به رشته تحریر در آورد. کمیته اخیر برای یکسان سازی قرآنها چهار مرحله اساسی در نظر می گیرد:
۱) جمع آوری مجدد منابع قرآن و نگارش مجدد قرآن با این سیاست که قرآن اخیر کاملا شبیه هیچ کدام از قرآن های رایج نباشد که سبب اختلاف گردد و ایجاد آرایش ریاضی خاصی در قرآن.
۲) نوشتن چند رونوشت از قران مرجع تهیه شده.
۳) تطبیق قرآن های آماده شده جهت رفع اختلافات احتمالی.
۴) جمع آوری قرآنهای دیگر و محو و نابود کردن آنها و ارسال قرآن جدید تالیف.
۵) اجبار همه مسلمانان به قبول قرآن جدید و منع آنها از مطالعه قرآنها دیگر.
و انصافاً در تمامی موارد آنها نهایت کوشش خود را بکار بردند و مخصوصاً هم عثمان و هم سایر حاکمان پس از او در محو و نابودی قرآنهای دیگر نهایت تلاش را نمودند زیرا وجود قرآنهای متفاوت اساس حکومت آنها را متزلزل می کرد. بطوریکه حتی قرآنی که در زمان ابوبکر توسط زید جمع آوری شده بود در زمان معاویه در مدینه نابود شد. اما این یکسان سازی هر چند در نهایت دقت انجام شد ولی از خطاهای انسانی بدور نبود که بعد ها این اشکالات یکی یکی خود را نشان داد که در آینده به طور کاملاً مفصل در مورد آن بحث خواهد شد و خلاصه عثمان قرآن های نوشته شده از روی قرآن مرجع را به تمام سرزمین های اسلامی فرستاد و تمامی قرآن های دیگر را جمع آوری نموده و سوزانید ( به روایتی دیگر در آب و سرکه جوشانید ) البته می دانید که آب و آتش هر دو در اسلام از مطهرات است و این سوزاندن و یا جوشاندن در آب از نظر شرعی بر او هیچ اشکالی وارد نمی نمود و حتی امروزه نیز بسیاری از قرآن های قدیمی و غیر قابل استفاده را در نهایت احترام می سوزانند. اما جو ارعاب و وحشتی که عثمان به راه انداخته بود وحمایت شدیدی هم که عقلای صحابه از او داشتند باعث شد که او بخوبی از عهده این کار بر آید. می گویند حتی ابن مسعود را هم که با این کمیته مخالفت می نمود و از دادن قرآن خود امتناع داشت را از پا گرفته و چنان بر زمین کشیدند که استخوانهایش شکست . علی هم به شدت از عثمان حمایت می کرد و بارها گفت اگرمن هم جای عثمان بودم همان کاری می کردم که عثمان کرد .علی بخوبی می دانست که حفظ نظام حتی از حفظ قرآن هم مهمتر است زیرا اگر اسلام از بین می رفت دیگر قرانی نمی ماند .
و این سیاست هم اکنون نیز توسط فرزندان خلف او رعایت می شود و جایی که مصلحت نظام در میان باشد دیگر هیچ چیز دیگری مهم نیست و هر کاری مجاز می باشد . عثمان از روی قرآن مرجع شش نسخه رونوشت تهیه نمود و به سایر مراکز مهم اسلامی فرستاد . و برای آنکه اختلافی پیش نیاید همراه هر قران یک قاری هم فرستاد تا در خواندن قرآن هم اختلافی نباشد. البته تمامی این قرآنها به خط میخی نوشته شده بود و فاقد اعراب بود و بعدها به رسم الخط عربی تغییر یافت .البته در این مرحله یعنی تغییر به رسم الخط عربی نیز اشتباهات دیگری وارد قران شد که آنهم مورد بحث قرار خواهم داد. ولی برخی از این تغییرات را برایتان با تصویر در این یاداشت قرار می دهم تا خود قضاوت کنید. تصویر پایین





برخی اشتباهاتی که در مرحله تبدیل خط کوفی به رسم الخط عربی اتفاق افتاد را نشان می دهد .
توضیح:
۱) این که همین یکسان سازی قرآن در نهایت موجب مرگ عثمان می شود در کتاب اطقان جلد هشت بخش دو صفحه ۲۳۵ و ۲۳۶ آمده است.
ادامه دارد



قرآن چگونه جمع آوری شد (قسمت چهارم)

نویسنده : ناشناس
در قسمت قبلی به اين موضوع اشاره کردم که اختلاف بين قرآنها باعث درگيری شديد بين مسلمانان می شد و اما اکنون به برخی از اين درگيری ها اشاره می کنم :
يزيد نخعى میگويد:

«در زمان ولايت وليد بن عقبه كه از جانب عثمان والى كوفه بود به مسجد كوفه رفتم. در آن جا گروهى جمع بودند. در آن وقت مسجد گماشته اى نداشت و كسى فرياد بر آورد: آنان كه پيرو قرائت ابو موسى اشعرى هستند به زاويه نزديک باب كنده و آنان كه پيرو قرائت ابن مسعودند به زاويه نزديك خانه عبدالله بيايند. دو گروه درباره آيه اى از سوره بقره اختلاف داشتند. يكى مى گفت: «و اتموا الحج و العمرة للبيت» و ديگرى مىگفت: و اتموا الحج و العمرة لله (يوسف 12:32) و بين آنها اختلاف و درگيری بود.
ابن اشته از انس بن مالك روايت كرده است كه مردم در زمان عثمان در كوفه نسبت به قرآن اختلاف داشتند. معلمى قرآن را طبق قرائت يكى از صاحبان مصحفها تعليم مى كرد و معلمى ديگر طبق قرائت ديگر و اين به اختلاف بين جوانان كشيده مى شد. اين اختلافات به معلمان مى رسيد و هر يك قرائت ديگرى را غلط مى شمرد. (الاتقان،ج 1،ص 59.مصاحف سجستانى،ص 21)
از محمد ابن سيرين نقل شده است که برخی مسلمانان قرآن میخوانند و عده ديگر قرآن آنها را مردود می شمارند( طبقات ابن سعد،ج 3،ص 62.مصاحف سجستانى،ص 25) و اين موضوع باعث درگيری بين آنها می شده است .
از بکير اشج نقل شده است که در عراق هيچ کس قرآن ديگری را قبول ندارد و هر گاه کسی آيه را بخواند ديگری می گويد که آن را قبول ندارد (دقت کنيد چه جوی در آن زمان در مورد قرآن حاکم بوده است )

( فتح الباري،ج 9،ص 16)
سال آغاز سازی قرآنها 15 سال بعد از مرگ محمد بود يعنی سال دوم يا سوم خلافت عثمان .
بعد از 15 سال همانطور که ديديم طبيعتا بسياری از گفته های محمد مورد بحث و جدل مسلمانان بود . اما همانطور که ديديم با آنکه عثمان تمام تلاش خود را برای يکسان سازی قرآن به خرج داد و آيات بسياری را از آن کم و يا به آن افزود ولی قرآن هايی که او تهيه کرد باز هم با هم اختلاف داشتند به طوری که بعدها باز هم اين اختلافات (منتها نه به شدت قبل بين مسلمانان وجود داشت بطور مثال برخى از مردم شام مى گفتند(مصحف ما و مصحف بصره صحيحتر از مصحف كوفه است )( مصاحف سجستانى،ص 35)
و اختلاف بين قرآنهای عثمانی بعدها خود را بيشتر و بيشتر نشان می داد( مصاحف سجستانى،39الی 49)
بعد از آنکه قرآنها حاضر گرديد ديديم که آنها را به مراکز مهم ارسال داشتند و حتی همراه آن قاريانی هم فرستادند . قرآن هايی که به مراکز مختلف اسلامی فرستاده شد برای هر مرکز حکم مرجع را داشت و از روی آنها قرآنهای ديگری نوشته می شد و به ساير نقاط آن مرکز ارسال می گرديد. اگر در يک منطقه بين قرآنها اختلافی بوجود می آمد قرآن مرکز حکم مرجع را داشت و اما مشکل از آنجا شروع شد که بين قرآنهای مراکز اصلی هم اختلاف بود.
اما بعدها برای اين اختلاف چاره ای انديشيده شد و قرآن مدينه را بعنوان قران مرجع در نظر گرفتند و به آن لقب ام يا امام دادند و هر گاه اختلافی بين قرآنهای مرکز اصلی ديده می شد و کار به جاهای باريک کشيده می شد به قرآن مدينه مراجعه می کردند و اختلاف را حل می کردند البته همه اين تلاش برای رفع اختلاف در واقع برای حفظ حکومت خود حاکمان وقت بود و نه از سر دلسوزی برای قرآن .
عثمان قانونی بسيار جدی وضع کرد و آن اين بود که داشتن و خواندن هر قرآن ديگری غير از قرآن عثمانی ممنوع شده و کسانی که از اين دستور سر پيچی می کردند به سختی مجازات می شدند. تمامی اين قرآنها به خط کوفی بود که فاقد اعراب گذاری و نقطه بود که بعدها به رسم الخط عربی تغيير داده شد که باز هم موجب اختلافات زيادی در بين قرآنهای رسمی آن زمان گرديد. البته هنوز هم برخی قرآنهای به خط کوفی در موزه های دنيا و مکانهای مقدس مسلمانان وجود دارد که با قرآنهای امروزی تفاوت هايی دارد بطور مثال در خزانه حرم امام حسين قرآنی است منسوب به عثمان كه با خط كوفى كهن نوشته شده است.با توجه به خالى بودن حروف آن از علايم و حجم بسياربزرگ آن، با مصحف مدينه و يا مصحف شام همآهنگ و همانند است. به خصوص كه كلمه«يرتد» از سوره مائده( 5)را به صورت«يرتدد»ضبط كرده است. به احتمال قوى اين قرآن، از يكى از قرآنهاى عثمانى استنساخ شده و رو نوشتى از يكى از آنهاست .
مشخصات قرآن عثمانی
حروف قرآنهای عثمانى خالى از نقطه و علايمى بوده است كه اعراب كلمات را نشان مى دهد.اين قرآنها به احزاب و اعشار و اخماس، تقسيم بندى نشده بود و مملو از غلطهاى املايى و تناقضهايى در رسم الخط بوده است. كه علّت آن،ابتدايى بودن خط عرب در آن زمان و فرهنگ بدوی آنها بوده است .

مشخصات كلى مصحفها به شرح ذيل است:
1.ترتيب:
با توجه به اينکه ابی ابن کعب سرپرستی کميته نگارش قرآن را عهده دار بود قرآن عثمانی از نظر ترتيب با قرآن ابی کعب شباهت بسياری داشت تنها در مواردى اندک با آنها مطابقت نداشت،از جمله اين كه در مصحفهاى صحابه،سوره يونس در زمره هفت سوره بزرگ به شمار مى آمد و هفتمين يا هشتمين اين سوره ها بود.
اما عثمان،سوره انفال و سوره برائت را به عنوان يك سوره،در مرتبه هفتم از سوره هاى بلند(طوال)قرار داد و سوره يونس را در شمار سوره هاى مئين در آورد و محل آن را تغيير داد. ابن عباس به اين عمل عثمان اعتراض كرد و گفت:«به چه علت سوره انفال را كه از سوره هاى مثانى است و سوره برائت را كه از سورههاى مئين است، يك سوره به حساب آورده و«بسم الله الرحمان الرحيم»را از اول سوره برائت حذف كرده ايد و در شمار سوره هاى بزرگ قرار داده ايد؟» عثمان در پاسخ گفت:«سوره هايى بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل مى شد و پس از نزول آنها،آياتى نازل مى گرديد. پيامبر كاتبان وحى را احضار مى كرد و به آنان مى فرمود:اين آيه ها را درفلان محل از فلان سوره بنويسيد. سوره انفال از سوره هايى است كه در اوايل هجرت در مدينه نازل شد و سوره برائت از نظر نزول،از آخرين سوره هاست. ولى مضمون اين دو سوره با يك ديگر شبيه است و من گمان مى كردم اين دو سوره،يكى است.پيامبر صلى الله عليه و آله نيز در گذشت و بيان نكرد كه برائت دنباله سوره انفال است. از اين جهت من آن دو را به هم پيوستم و«بسم الله الرحمان الرحيم»را بين آن دو ننوشتم و آن رادر شمار هفت سوره بزرگ قرار دادم» .
2.نقطه و علامت:
مصحفهاى عثمانى به مقتضاى شيوه نگارش كه در آن دوره ميان مردم عرب رايج بود از هر نشانه و علامتى كه حروف نقطه دار و بى نقطه رامشخص كند،خالى بود.و لذا بين ب و ت و يا و ثا تفاوتى نبود.و نيز ج و ح و خ ازيك ديگر تشخيص داده نمى شدند.هم چنين حركت و اعراب كلمات،به وسيله فتحه،كسره،ضمه و تنوين نشان داده نمى شد.خواننده خود بايد به هنگام قرائت باتوجه به علم خود ،آنها را از يك ديگر تميز مى داد،و وزن كلمه و چگونگى اعراب آن راشخصا مى شناخت.
از اينرو در صدر اول،قرائت قرآن فقط به سماع و نقل موكول بود و جز از طريق شنيدن، قرائت قرآن تقريبا ممتنع بود. مثلا بين كلمه هاى «تبلو»، «نبلو»، «نتلو»، «تتلو» و «يتلو» هيچ فرقى وجود نداشت. هم چنين كلمه «يعلمه» از «تعلمه»، «نعلمه» و «بعلمه» تشخيص داده نمى شد.از اينرو چه بسا آيه لتكون لمن خلفك آية به صورت«لمن خلقك»خوانده مى شد.
ذيلاً نمونه هايى از قرآنهای مختلف كه بر اثر خالى بودن مصحفها از نقطه رخ داده است، آورده مىشود:
سوره بقره،آيه 259:«ننشزها»،«ننشرها»،«تنشرها» .
سوره آل عمران،آيه 48:«يعلمه»،«نعلمه»
سوره يونس،آيه 30:«تبلوا»،«تتلو»
سوره يونس،آيه 92:«ننجيك»،«ننحيك»
سوره عنكبوت،آيه 58:«لنبوئنهم»،«لنثوينهم»،«لنبوينهم»
سوره سبا،آيه 17:«نجازی»،«يجازی»
سوره حجرات،آيه 6:«فتبينوا»،«فتثبتوا»
در هر صورت خالى بودن قرآنهای عثمانی از علايم و نشانه ها علت عمده پيدايش اختلاف قرآنها در زمانهاى بعد بود،زيرا مردم به شنيدن و حفظ كردن قرآن اتكا داشتند و طبيعتاً هر موضوعی که متکّی بر ذهن باشد در ان احتمال خطا وجود دارد.
3.ناهنجارى نوشتارى:
اما رسم الخط قرآنهای عثمانى،در مقايسه با رسم الخط عمومى و متداول،داراى ناهنجاریهاى املايى فراوان و تناقضهاى بسيار در نحوه نوشتن كلمات میباشد.
علت اين امر،عدم آشنايى عرب به فنون خط و روشهاى كتابت،در آن زمان بوده است. بلكه جز تعداد كمى از آنان نوشتن و كتابت را نمى دانستند و خطى را هم كه اين عده اندک بدان مى نوشته اند،خطى ابتدايى و در حد بسيار پايين و اوليه بوده است. علاوه بر اين كسانى را كه عثمان براى كتابت مصحف انتخاب كرده بود،افرادى بودند كه به غايت نسبت به شيوه كتابت بى اطلاع بودند و هر چند كه در آن وقت،خط درمرحله ابتدايى بود،ولى آنان بسيار بد خط بودند.همان گونه كه ابن ابى داوود نقل مى كند:
پس از تكميل نسخه هاى مصاحف،مصحفى را نزد عثمان بردند،وى پس ازديدن آن گفت:«چه نيكو و زيبا تهيه كرده ايد. ولى در آن ناهنجاریهايى رخ داده كه عرب خود میتوانند آن را به نحو صحيح تلفظ كنند».سپس گفت:«اگر املا كننده ازقبيله هذيل و نويسنده از قبيله ثقيف بود،چنين اشتباهاتى در آن پيدا نمى شد»

( المصاحف-سجستانى ص 33-32)
ثعلبى در تفسير خود،ذيل آيه ان هذان لساحران (طه 20:63)طبق مى گويد:

«عثمان گفت:در اين مصحف ناهنجاریهايى ديده مى شود كه هر عربى به زبان خود آن را صحيح ادا مى كند.به عثمان گفتند:آيا آن را تغيير نمیدهى؟و به عبارت ديگر آيا تصحيح نمى كنى؟ گفت:لزومى ندارد، نه حلالى راحرام مى كند و نه حرامى را حلال» .
نمونه هايى از مهمترين اشتباهات رسم الخط موجود در قرآن :
سوره/آيه/آيه/املاء صحيح
بقره 164/1.«و اختلف الليل و النهار»/و اختلاف الليل و النهار»
/مائده 109/2.«علم الغيوب»/«علام»
/انعام 5/3.«ياتيهم انبؤا»/«انباء»
/انعام 26/4.و ينؤن عنه»/«يناون عنه»
/انعام 52/5.«بالغداوة»/«بالغداة»است و«و»بدون هيچ علت شناخته شده اى زايد است.
/انعام 94/6.«فيكم شركؤا»/«شركاء»
/هود 87/7.«ما نشؤا»/«ما نشاء»
/يوسف 87/8.«انه لا يايئس»/«لا يياس»
/ابراهيم 9/9.«ا لم ياتكم نبؤا»/«نبا»
/ابراهيم 21/10.«فقال الضعفؤا»/«الضعفاء»
/كهف 23/11.«و لا تقولن لشاىء»/«لشىء»
/كهف 77/12.«لو شئت لتخذت»/«لاتخذت»
/طه 94/13.«قال يبنؤم»/«يا ابن ام»
/نمل 21/14.«او لا اذبحنه»/«لاذبحنه»است و الف بدون هيچ علت معقولىاضافه شده است.
/نمل 29/15.«يا ايها الملؤا»/«الملا»
/روم 13/16.«شفعؤا»/«شفعاء»
/صافات 106/17.«لهو البلؤ المبين»/«البلاء»
/ص 13/18.«و اصحاب لئيكة»/«الايكة»
/زمر 69/19.«و جاىء بالنبيين»/«وجيء»
/غافر 50/20.«و ما دعؤا الكافرين»/«و ما دعاء»
هر گاه در نظر بگيريم كه مصحفهاى آن روز بدون نقطه و فاقد هر گونه علامت ونشانه بوده است،به خوبى در مى يابيم كه قرائت قرآن از روى قرآنها آن زمان با مشكل روبرو بوده است.مثلاً خواننده قرآن از کجا می دانست ااذبحنه»زايد است و نبايد خوانده شود و يا چگونه بفهمد كه يكى از دو«يا»ى«باييد»در آيه و السماء بنيناها باييد، زايد مى باشد، و يا در كلمه«نشؤا»بدون هيچ علامتى از كجا خواننده مىفهمد كه واو زايد است و الف ممدوده است و تلفظ همزه بعد از الف است؟
موضوع عجيبتر وجود تناقض در رسم الخط قرآنهای عثمانى است،به نحوى كه كلمه اى را در جايى به شكلى نوشته اند و همان كلمه را در جاى ديگر به شكلى ديگر و اين خود نشان مىدهد كه نويسندگان اوليه تا چه حد بی سواد بوده اند. و اين نشان دهنده فرهنگ اعراب در آن زمان است که باسوادترين و نخبگان آنان چنين بوده اند مثلا در آيه 247 سوره بقره كلمه«بسطة»با سين و درآيه 69 از سوره اعراف با صاد«بصطة»نوشته شده است.و نيز كلمه«يبسط»در آيه26 سوره رعد با سين و در آيه 245 بقره با صاد ضبط گرديده است.از اين قبيل تناقضات در قرآنهای عثمانى زياد وجود دارد.
نمونه هايى از اين تناقضات که نشانه بی سوادی نخبگان عرب در آن زمان می باشد :
/سوره.آيه/املاء قديم/سوره.آيه/املاء معاصر
/كهف 77/1.«لو شئت لتخذت»/اسراء 73/«اذا لاتخذوك»
/شعراء 176/2.«اصحاب لئيكة»ص 13/حجر 78 و ق 14/«اصحاب
الايكة»
/ابراهيم 21/3.«فقال الضعفؤا»/توبه 91/«ليس على الضعفاء»
/يونس 49/4.«فلا يستئخرون ساعة»/اعراف 34/«لا يستاخرون ساعة»
/غافر 50/5.«و ما دعؤا الكافرين»/رعد 14/«و ما دعاء الكافرين»
/حج 10/6.«ليس بظلم للعبيد»/آل عمران 182/«ليس بظلام للعبيد»
/فرقان 9/7.«ضربؤا لك الامثل»/اسراء 48/«ضربوا لك الامثال»
/قمر 6/8.«يوم يدع الداع»/بقره 221/«و الله يدعوا الى الجنة»
/بقره 28/9.«فاحيكم ثم يميتكم»/حج 66/«احياكم ثم يميتكم»
/قريش 2/10.«اى لفهم رحلة»/قريش 1/«لايلف قريش»
/طه 94/11.«قال يبنؤم»/اعراف 150/«قال ابن ام»
/هود 87/12.«في اموالنا ما نشؤا»/حج 5/«في الارحام ما نشاء»
/ابراهيم 34/13.«و ان تعدوا نعمت الله»/نحل 18/«و ان تعدوا نعمة الله»
/فاطر 43/14.«فلن تجد لسنت الله»/فتح 23/«و لن تجد لسنة الله»
/فاطر 40/15.«على بينت منه»/محمة 14/«على بينة من ربه»
/يوسف 25/16.«لدا الباب»/غافر 18/«لدى الحناجر»
/الحاقه 11/17.«طغا الماء»/النازعات 17/«انه طغى»
/كهف 23/18.«و لا تقولن لشاىء»/كهف 45/«و كان الله على كل شيء»
/مؤمنون 24/19.«فقال الملؤا»/مؤمنون 33/«و قال الملا»
/الرحمان 31/20.«ايه الثقلان»/يس 59/«ايها المجرمون»
خواننده عزيز می بيند که در مورد قرآن چه اوضاع اسف باری وجود داشته ودر تاريخ اين کتاب چقدر دستخوش تغيير شده است و عجيب آنکه مسلمانان با وقاحت تمام مدعی محفوظ بودن قرآن از هر گونه تحريفی می باشند و نکته ای که شايد برايتان جالب باشد اينکه هم اکنون نيز بين قرآنهای مختلف عربی اختلافاتی وجود دارد که آنها را در قسمت های بعدی بررسی خواهيم کرد.





قرآن چگونه جمع آوری شد؟(بخش پایانی)



اگر چه حکام وقت در یکسان سازی قرآن ها جدّیت فراوان بخرج می دادند ولی مسلمانان تا مدت زیادی در مقابل این تغییرات مقاومت می کردند . به نظر می رسد که پس از محمد جانشینان او که از قوم قریش بودند پس از یکسان سازی قرآن در زمان عثمان با هر خواندن قرآن با هر نوع لهجه ای غیر از لهجه خودشان مخالفت می کردند. البته در این میان کسانی هم بودند که با مطرح کردن بحث قرائات قرآن سعی در آن داشتند که نحوه خواندن قران را از حالت انحصاری لهجه قریش خارج سازند .مثلا ابو شامه در دفاع از خواندن قرآن به لهجه های مختلف می گوید: حق همین است; زیرا علت اجازه قرائت قرآن به غیرلهجه قریش، توسعه بر عرب بوده است; چون سزاوار نیست تنها بر یک قوم توسعه داده شود. بنابراین هیچ کس جز به اندازه توانش، مکلّف نمى گردد. کسى که عادت در لهجه و لغت او، اماله یا تخفیف همزه یا ادغام یا مضموم نمودن میم جمع یا وصل هاء کنایه و چیزهایى شبیه این امور است، چگونه به گونه اى دیگر تکلیف شود؟
( التمهید، ج۲، ص۹۹ و ۱۰۰)
البته اختلاف بین لهجه ها خود بخود باعث تغییر در قرآن می شد مثلا کسى که از قبیله هذیل باشد ، به جاى حتى حین ( مؤمنون(۲۳) آیه ۵۴ ) عتى حین تلفظ میکند. کسى که از قبیله «اسد» (اسدى) است تعلمون و تعلم و تسود وجوه را به کسر تاء فعل مضارع تلفظ میکند. تمیمیان به جاى تخفیف همزه که در قریش مرسوم است، همزه را اظهار مى کنند. و بنا بر این کاملاً طبیعی بود که حتی پس از یکسان سازی قرآن ها توسط عثمان سالها بعد دوباره بین مسلمانان اختلاف پدید آمد نگاهی به تاریخ مرگ بزرگان علم قرآن نشان می دهد که نیمه دوم قرن اول هجرت در حالی آغاز می گردد که بسیاری از راویان معتبر قرآن فوت کرده و نسلی نو با افکاری جدید جایگزین آنها شده بود( تاریخ وفات این گروه، در تبیین شرایط جدید حاکم بر این مرحله بسیار سودمند است: ابوبکر (۱۲ ق.)، عمر (۲۳ ق.)، ابى بن کعب (۲۹ یا ۳۳ ق.)، عبدالله بن مسعود (۳۲ ق.)، ابوالدرداء (۳۲ ق.)، معاذ بن جبل (۳۳ ق.)، حذیفة بن یمان (۳۵ ق.)، عثمان (۳۵ ق.)، على بن ابى طالب (۴۰ ق.)، ابوموسى اشعرى (۴۴ ق.)، زیدبن ثابت (۴۵ ق.)، ابوعبدالرحمن سلمى (۴۷ ق.) و ابن عباس (۶۸ ق.).)
اماّ قرن دوم هجرت را قرن اختلافات شدید البته از نوعی دیگر در تاریخ قرآن می توان نامید و منشا اصلی این اختلافات دو شهر بصره و کوفه بودند باز هم نگاهی به تاریخ مرگ صاحب نظران معتبر قرآن که هر کدام هم برای خود مدعی یک قرائت خاص بودند به روشن شدن موضوع کمک می کند.
الف) مدینه
ابوجعفر یزید بن قعقاع از قراى عشره (م ۱۳۰ ق.)، شیبة بن نصاح (م ۱۳۰ ق.) ونافع بن ابى نعیم از قراى سبعه (م ۱۶۹ ق.).
ب) مکه
عبدالله بن کثیر از قراى سبعه (م ۱۰۳ ق.)، حمیدبن قیس اعرج
(م ۱۳۰ ق.) و محمد بن محیصن از قراى اربعة عشره (م ۱۲۳ ق.).
ج) شام
عبدالله بن عامر از قراى سبعه (م ۱۱۸ ق.)، عطیة بن قیس کلابى (م ۱۲۱ ق.) ویحیى بن حارث ذمارى (م۱۴۵ق.) .
و البته این اختلاف در قرآن روز به روز بیشتر می شد و هر کسی برای خود مدعی یک نوع خاص از خواندن قرآن بود و در شهر های دیگر نیز مدعیانی ظهور کردند که صاحب نام های آنها به شرح زیر است
ح)کوفه
یحیى بن وثاب (م ۱۰۳ ق.)، عاصمبن ابى النجود از قراى سبعه (م ۱۲۷ ق.)، سلیمان اعمش از قراى اربعه عشره (م ۱۴۸ ق.)، حمزةبن حبیب زیات از قراى سبعه (م ۱۲۳ ق.) و کسائى از قراى سبعه
(م ۱۸۹ ق.).
د) بصره
عبدالله بن ابى اسحق (م ۱۲۹ ق.)، ابو عمرو بن علاء از قراى سبعه (م ۱۵۴ ق.)، حسن بصرى از قراى اربعة عشره (م ۱۱۰ ق.)، عاصم جحدرى (م ۱۲۸ ق.) و قتادةبن دعامه (م ۱۱۷ ق.).

البته در بوجود آمدن این اختلافات همیشه موضوع دکانداری و سو استفاده از دین نیز وجود داشته است مثلا وقتى بازار قرائت در قرن دوم و سوم رواج پیدا مى کند و در این میان عده اى از قاریان از دیگران سبقت مىگیرند و آوازه و شهرت آنان همه جا را فرا مىگیرد، گروهى دیگر نیز، که در طلب نام و نان و مقامى هستند، شهرت خویش را در انتخاب قرائتهایى نادر و مخصوص به خود مى جستند. اینان تمامی سعی خود را بر این قرار مى دهند که قرآن را به گونه اى بخوانند که دیگران نمیخوانند و البته براى قرائت خویش نیز با توجه به نقص و ایرادات ذاتی که در خود قرآن وجود دارد، دلیل تراشى نیز مى نمودند. بعضی قاریانى که به قرائتهاى شاذ و نادر روى آورده و شیفته چنین قرائتهایى گردیده اند، به احتمال زیاد تحت تاثیر این خصلت قرار گرفته و مثل بسیاری از آخوندان این زمان دین و قرآن را وسیله اى براى شهرت و کسب پول و قدرت خویش قرار داده بودند. البته در معروف شدن یک قرائت نیز سواد فرد راوی و میزان نفوذ او در مراجع قدرت و میزان مقبولیت او در مراجع دینی تاثیر زیادی داشت و در هر صورت معروفیت یک قرائت به معنای معروفیت راوی و سرکیسه کردن مردم عامی توسط آن قرائت بود. کمااینکه امروزه نیز از همین قرآن بسیاری به نان و نوا رسیده اند که شمار آن در کشور ما کم نیست .
خلاصه اینکه دامنه این اختلافات تا قرن چهارم کشیده شد و دیگر کسی را یارای آن نبود که مانند عثمان همه قرائت ها را از بین برده و یکی را جایگزین آن سازد زیرا عثمان هم خود از یاران بزرگ محمد بود و هم سایر یاران محمد بشدت از او حمایت می کردند ولی در قرن چهارم دیگر هر کسی برای خود مدعی بود و کسی هم نمی توانست ادعا کند که مثلا فلان قرائت را خود از زبان محمد شنیده است اما در این میان فردی بنام ابن مجاهد در اقدامى ضربتی ، موضوع اختلاف در قرائت قرآن را براى همیشه مسدود مى کند و با انتخاب هفت قرائت از قاریان قرن دوم هجرى و تدوین آنها در کتاب السبعه همه مدعیان روزگار خویش را، که بلافاصله از خود عکس العمل نشان مى دادند را در مقابل عمل انجام شده اى قرار مى دهد. در واقع ابن مجاهد مجبور به این کار بود .و او نمی توانست یک قرائت را بپذیرد و دیگری را رد کند و بناچار هفت قرائت را که هر کدام به نوعی مقبولیت بیشتری داشت را رسما پذیرفته و مابقی را مردود اعلام می کند

قرائت های شاذ:
همان طور که توضیح داده شد اختلاف در مورد قرآن هم به کل کتاب مربوط بود که قرآن ها در زمان عثمان یکسان گردید ولی این اختلاف بعد ها به قرآن های عثمانی هم سرایت پیدا کرد زیرا این قرآن ها هم دقیقا مانند هم نبودند و بعد از نقطه گذاری و تبدیل آن به الفبای عربی بر دامنه اختلافات افزوده شد و حتی امروزه هم، قرآن های رایج با هم اختلافاتی دارند و شبیه هم نیستند. و جالب است بدانید علمای اسلام برای تشخیص یک قرائت صحیح شرایط زیر را قرار  داده اند :
شرط اول: صحت سند قرائت. باید قرائت شناخته شده،داراى سند صحیح یکى از صحابه باشد.
شرط دوم: با رسم الخط قرآن توافق داشته باشد.
شرط سوم: با قواعد ادبى عرب توافق داشته باشد.
هرگاه قرائتى داراى این سه شرط باشد،صحیح و مورد قبول است.اگر یکى ازاین شروط را نداشته باشد غیر صحیح و مردود است.اصطلاحاً به قرائتى که فاقدشروط مذکور است،شاذ گویند.
به زبان دیگر یعنی ساختمان نوشتاری قرآن آنقدر متزلزل و دارای ابهام است که برای قرائت آن هم شرط و شروط داردکه یکی از آنها سازگاری با قواعد ادبی است ولی در آینده خواهیم دید که محمد و شاید خدای او در بسیاری از موارد در قرآن امروزی اشتباهات گرامری فاحشی کرده اند.
آیا این به ذهن انسان خطور نمی کند که با این همه آیه و حدیث که در مورد عاری از تغییر بودن قرآن دارد و مقایسه آن با سرگذشتی که مختصرا از آن دیدیم نشان می دهد که همه این آیات و احادیث دروغی بزرگ برای فریب میلیون ها انسان در گذشته و حال بوده و هست. در واقع از ابتدای تکوین دستآویزی برای استثمار انسانهای جاهل و نا آگاه بوده و هست و متاسفانه خواهد بود .