۱۳۹۲ فروردین ۱۲, دوشنبه

قرآن چگونه جمع آوری شد (قسمت چهارم)

نویسنده : ناشناس
در قسمت قبلی به اين موضوع اشاره کردم که اختلاف بين قرآنها باعث درگيری شديد بين مسلمانان می شد و اما اکنون به برخی از اين درگيری ها اشاره می کنم :
يزيد نخعى میگويد:

«در زمان ولايت وليد بن عقبه كه از جانب عثمان والى كوفه بود به مسجد كوفه رفتم. در آن جا گروهى جمع بودند. در آن وقت مسجد گماشته اى نداشت و كسى فرياد بر آورد: آنان كه پيرو قرائت ابو موسى اشعرى هستند به زاويه نزديک باب كنده و آنان كه پيرو قرائت ابن مسعودند به زاويه نزديك خانه عبدالله بيايند. دو گروه درباره آيه اى از سوره بقره اختلاف داشتند. يكى مى گفت: «و اتموا الحج و العمرة للبيت» و ديگرى مىگفت: و اتموا الحج و العمرة لله (يوسف 12:32) و بين آنها اختلاف و درگيری بود.
ابن اشته از انس بن مالك روايت كرده است كه مردم در زمان عثمان در كوفه نسبت به قرآن اختلاف داشتند. معلمى قرآن را طبق قرائت يكى از صاحبان مصحفها تعليم مى كرد و معلمى ديگر طبق قرائت ديگر و اين به اختلاف بين جوانان كشيده مى شد. اين اختلافات به معلمان مى رسيد و هر يك قرائت ديگرى را غلط مى شمرد. (الاتقان،ج 1،ص 59.مصاحف سجستانى،ص 21)
از محمد ابن سيرين نقل شده است که برخی مسلمانان قرآن میخوانند و عده ديگر قرآن آنها را مردود می شمارند( طبقات ابن سعد،ج 3،ص 62.مصاحف سجستانى،ص 25) و اين موضوع باعث درگيری بين آنها می شده است .
از بکير اشج نقل شده است که در عراق هيچ کس قرآن ديگری را قبول ندارد و هر گاه کسی آيه را بخواند ديگری می گويد که آن را قبول ندارد (دقت کنيد چه جوی در آن زمان در مورد قرآن حاکم بوده است )

( فتح الباري،ج 9،ص 16)
سال آغاز سازی قرآنها 15 سال بعد از مرگ محمد بود يعنی سال دوم يا سوم خلافت عثمان .
بعد از 15 سال همانطور که ديديم طبيعتا بسياری از گفته های محمد مورد بحث و جدل مسلمانان بود . اما همانطور که ديديم با آنکه عثمان تمام تلاش خود را برای يکسان سازی قرآن به خرج داد و آيات بسياری را از آن کم و يا به آن افزود ولی قرآن هايی که او تهيه کرد باز هم با هم اختلاف داشتند به طوری که بعدها باز هم اين اختلافات (منتها نه به شدت قبل بين مسلمانان وجود داشت بطور مثال برخى از مردم شام مى گفتند(مصحف ما و مصحف بصره صحيحتر از مصحف كوفه است )( مصاحف سجستانى،ص 35)
و اختلاف بين قرآنهای عثمانی بعدها خود را بيشتر و بيشتر نشان می داد( مصاحف سجستانى،39الی 49)
بعد از آنکه قرآنها حاضر گرديد ديديم که آنها را به مراکز مهم ارسال داشتند و حتی همراه آن قاريانی هم فرستادند . قرآن هايی که به مراکز مختلف اسلامی فرستاده شد برای هر مرکز حکم مرجع را داشت و از روی آنها قرآنهای ديگری نوشته می شد و به ساير نقاط آن مرکز ارسال می گرديد. اگر در يک منطقه بين قرآنها اختلافی بوجود می آمد قرآن مرکز حکم مرجع را داشت و اما مشکل از آنجا شروع شد که بين قرآنهای مراکز اصلی هم اختلاف بود.
اما بعدها برای اين اختلاف چاره ای انديشيده شد و قرآن مدينه را بعنوان قران مرجع در نظر گرفتند و به آن لقب ام يا امام دادند و هر گاه اختلافی بين قرآنهای مرکز اصلی ديده می شد و کار به جاهای باريک کشيده می شد به قرآن مدينه مراجعه می کردند و اختلاف را حل می کردند البته همه اين تلاش برای رفع اختلاف در واقع برای حفظ حکومت خود حاکمان وقت بود و نه از سر دلسوزی برای قرآن .
عثمان قانونی بسيار جدی وضع کرد و آن اين بود که داشتن و خواندن هر قرآن ديگری غير از قرآن عثمانی ممنوع شده و کسانی که از اين دستور سر پيچی می کردند به سختی مجازات می شدند. تمامی اين قرآنها به خط کوفی بود که فاقد اعراب گذاری و نقطه بود که بعدها به رسم الخط عربی تغيير داده شد که باز هم موجب اختلافات زيادی در بين قرآنهای رسمی آن زمان گرديد. البته هنوز هم برخی قرآنهای به خط کوفی در موزه های دنيا و مکانهای مقدس مسلمانان وجود دارد که با قرآنهای امروزی تفاوت هايی دارد بطور مثال در خزانه حرم امام حسين قرآنی است منسوب به عثمان كه با خط كوفى كهن نوشته شده است.با توجه به خالى بودن حروف آن از علايم و حجم بسياربزرگ آن، با مصحف مدينه و يا مصحف شام همآهنگ و همانند است. به خصوص كه كلمه«يرتد» از سوره مائده( 5)را به صورت«يرتدد»ضبط كرده است. به احتمال قوى اين قرآن، از يكى از قرآنهاى عثمانى استنساخ شده و رو نوشتى از يكى از آنهاست .
مشخصات قرآن عثمانی
حروف قرآنهای عثمانى خالى از نقطه و علايمى بوده است كه اعراب كلمات را نشان مى دهد.اين قرآنها به احزاب و اعشار و اخماس، تقسيم بندى نشده بود و مملو از غلطهاى املايى و تناقضهايى در رسم الخط بوده است. كه علّت آن،ابتدايى بودن خط عرب در آن زمان و فرهنگ بدوی آنها بوده است .

مشخصات كلى مصحفها به شرح ذيل است:
1.ترتيب:
با توجه به اينکه ابی ابن کعب سرپرستی کميته نگارش قرآن را عهده دار بود قرآن عثمانی از نظر ترتيب با قرآن ابی کعب شباهت بسياری داشت تنها در مواردى اندک با آنها مطابقت نداشت،از جمله اين كه در مصحفهاى صحابه،سوره يونس در زمره هفت سوره بزرگ به شمار مى آمد و هفتمين يا هشتمين اين سوره ها بود.
اما عثمان،سوره انفال و سوره برائت را به عنوان يك سوره،در مرتبه هفتم از سوره هاى بلند(طوال)قرار داد و سوره يونس را در شمار سوره هاى مئين در آورد و محل آن را تغيير داد. ابن عباس به اين عمل عثمان اعتراض كرد و گفت:«به چه علت سوره انفال را كه از سوره هاى مثانى است و سوره برائت را كه از سورههاى مئين است، يك سوره به حساب آورده و«بسم الله الرحمان الرحيم»را از اول سوره برائت حذف كرده ايد و در شمار سوره هاى بزرگ قرار داده ايد؟» عثمان در پاسخ گفت:«سوره هايى بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل مى شد و پس از نزول آنها،آياتى نازل مى گرديد. پيامبر كاتبان وحى را احضار مى كرد و به آنان مى فرمود:اين آيه ها را درفلان محل از فلان سوره بنويسيد. سوره انفال از سوره هايى است كه در اوايل هجرت در مدينه نازل شد و سوره برائت از نظر نزول،از آخرين سوره هاست. ولى مضمون اين دو سوره با يك ديگر شبيه است و من گمان مى كردم اين دو سوره،يكى است.پيامبر صلى الله عليه و آله نيز در گذشت و بيان نكرد كه برائت دنباله سوره انفال است. از اين جهت من آن دو را به هم پيوستم و«بسم الله الرحمان الرحيم»را بين آن دو ننوشتم و آن رادر شمار هفت سوره بزرگ قرار دادم» .
2.نقطه و علامت:
مصحفهاى عثمانى به مقتضاى شيوه نگارش كه در آن دوره ميان مردم عرب رايج بود از هر نشانه و علامتى كه حروف نقطه دار و بى نقطه رامشخص كند،خالى بود.و لذا بين ب و ت و يا و ثا تفاوتى نبود.و نيز ج و ح و خ ازيك ديگر تشخيص داده نمى شدند.هم چنين حركت و اعراب كلمات،به وسيله فتحه،كسره،ضمه و تنوين نشان داده نمى شد.خواننده خود بايد به هنگام قرائت باتوجه به علم خود ،آنها را از يك ديگر تميز مى داد،و وزن كلمه و چگونگى اعراب آن راشخصا مى شناخت.
از اينرو در صدر اول،قرائت قرآن فقط به سماع و نقل موكول بود و جز از طريق شنيدن، قرائت قرآن تقريبا ممتنع بود. مثلا بين كلمه هاى «تبلو»، «نبلو»، «نتلو»، «تتلو» و «يتلو» هيچ فرقى وجود نداشت. هم چنين كلمه «يعلمه» از «تعلمه»، «نعلمه» و «بعلمه» تشخيص داده نمى شد.از اينرو چه بسا آيه لتكون لمن خلفك آية به صورت«لمن خلقك»خوانده مى شد.
ذيلاً نمونه هايى از قرآنهای مختلف كه بر اثر خالى بودن مصحفها از نقطه رخ داده است، آورده مىشود:
سوره بقره،آيه 259:«ننشزها»،«ننشرها»،«تنشرها» .
سوره آل عمران،آيه 48:«يعلمه»،«نعلمه»
سوره يونس،آيه 30:«تبلوا»،«تتلو»
سوره يونس،آيه 92:«ننجيك»،«ننحيك»
سوره عنكبوت،آيه 58:«لنبوئنهم»،«لنثوينهم»،«لنبوينهم»
سوره سبا،آيه 17:«نجازی»،«يجازی»
سوره حجرات،آيه 6:«فتبينوا»،«فتثبتوا»
در هر صورت خالى بودن قرآنهای عثمانی از علايم و نشانه ها علت عمده پيدايش اختلاف قرآنها در زمانهاى بعد بود،زيرا مردم به شنيدن و حفظ كردن قرآن اتكا داشتند و طبيعتاً هر موضوعی که متکّی بر ذهن باشد در ان احتمال خطا وجود دارد.
3.ناهنجارى نوشتارى:
اما رسم الخط قرآنهای عثمانى،در مقايسه با رسم الخط عمومى و متداول،داراى ناهنجاریهاى املايى فراوان و تناقضهاى بسيار در نحوه نوشتن كلمات میباشد.
علت اين امر،عدم آشنايى عرب به فنون خط و روشهاى كتابت،در آن زمان بوده است. بلكه جز تعداد كمى از آنان نوشتن و كتابت را نمى دانستند و خطى را هم كه اين عده اندک بدان مى نوشته اند،خطى ابتدايى و در حد بسيار پايين و اوليه بوده است. علاوه بر اين كسانى را كه عثمان براى كتابت مصحف انتخاب كرده بود،افرادى بودند كه به غايت نسبت به شيوه كتابت بى اطلاع بودند و هر چند كه در آن وقت،خط درمرحله ابتدايى بود،ولى آنان بسيار بد خط بودند.همان گونه كه ابن ابى داوود نقل مى كند:
پس از تكميل نسخه هاى مصاحف،مصحفى را نزد عثمان بردند،وى پس ازديدن آن گفت:«چه نيكو و زيبا تهيه كرده ايد. ولى در آن ناهنجاریهايى رخ داده كه عرب خود میتوانند آن را به نحو صحيح تلفظ كنند».سپس گفت:«اگر املا كننده ازقبيله هذيل و نويسنده از قبيله ثقيف بود،چنين اشتباهاتى در آن پيدا نمى شد»

( المصاحف-سجستانى ص 33-32)
ثعلبى در تفسير خود،ذيل آيه ان هذان لساحران (طه 20:63)طبق مى گويد:

«عثمان گفت:در اين مصحف ناهنجاریهايى ديده مى شود كه هر عربى به زبان خود آن را صحيح ادا مى كند.به عثمان گفتند:آيا آن را تغيير نمیدهى؟و به عبارت ديگر آيا تصحيح نمى كنى؟ گفت:لزومى ندارد، نه حلالى راحرام مى كند و نه حرامى را حلال» .
نمونه هايى از مهمترين اشتباهات رسم الخط موجود در قرآن :
سوره/آيه/آيه/املاء صحيح
بقره 164/1.«و اختلف الليل و النهار»/و اختلاف الليل و النهار»
/مائده 109/2.«علم الغيوب»/«علام»
/انعام 5/3.«ياتيهم انبؤا»/«انباء»
/انعام 26/4.و ينؤن عنه»/«يناون عنه»
/انعام 52/5.«بالغداوة»/«بالغداة»است و«و»بدون هيچ علت شناخته شده اى زايد است.
/انعام 94/6.«فيكم شركؤا»/«شركاء»
/هود 87/7.«ما نشؤا»/«ما نشاء»
/يوسف 87/8.«انه لا يايئس»/«لا يياس»
/ابراهيم 9/9.«ا لم ياتكم نبؤا»/«نبا»
/ابراهيم 21/10.«فقال الضعفؤا»/«الضعفاء»
/كهف 23/11.«و لا تقولن لشاىء»/«لشىء»
/كهف 77/12.«لو شئت لتخذت»/«لاتخذت»
/طه 94/13.«قال يبنؤم»/«يا ابن ام»
/نمل 21/14.«او لا اذبحنه»/«لاذبحنه»است و الف بدون هيچ علت معقولىاضافه شده است.
/نمل 29/15.«يا ايها الملؤا»/«الملا»
/روم 13/16.«شفعؤا»/«شفعاء»
/صافات 106/17.«لهو البلؤ المبين»/«البلاء»
/ص 13/18.«و اصحاب لئيكة»/«الايكة»
/زمر 69/19.«و جاىء بالنبيين»/«وجيء»
/غافر 50/20.«و ما دعؤا الكافرين»/«و ما دعاء»
هر گاه در نظر بگيريم كه مصحفهاى آن روز بدون نقطه و فاقد هر گونه علامت ونشانه بوده است،به خوبى در مى يابيم كه قرائت قرآن از روى قرآنها آن زمان با مشكل روبرو بوده است.مثلاً خواننده قرآن از کجا می دانست ااذبحنه»زايد است و نبايد خوانده شود و يا چگونه بفهمد كه يكى از دو«يا»ى«باييد»در آيه و السماء بنيناها باييد، زايد مى باشد، و يا در كلمه«نشؤا»بدون هيچ علامتى از كجا خواننده مىفهمد كه واو زايد است و الف ممدوده است و تلفظ همزه بعد از الف است؟
موضوع عجيبتر وجود تناقض در رسم الخط قرآنهای عثمانى است،به نحوى كه كلمه اى را در جايى به شكلى نوشته اند و همان كلمه را در جاى ديگر به شكلى ديگر و اين خود نشان مىدهد كه نويسندگان اوليه تا چه حد بی سواد بوده اند. و اين نشان دهنده فرهنگ اعراب در آن زمان است که باسوادترين و نخبگان آنان چنين بوده اند مثلا در آيه 247 سوره بقره كلمه«بسطة»با سين و درآيه 69 از سوره اعراف با صاد«بصطة»نوشته شده است.و نيز كلمه«يبسط»در آيه26 سوره رعد با سين و در آيه 245 بقره با صاد ضبط گرديده است.از اين قبيل تناقضات در قرآنهای عثمانى زياد وجود دارد.
نمونه هايى از اين تناقضات که نشانه بی سوادی نخبگان عرب در آن زمان می باشد :
/سوره.آيه/املاء قديم/سوره.آيه/املاء معاصر
/كهف 77/1.«لو شئت لتخذت»/اسراء 73/«اذا لاتخذوك»
/شعراء 176/2.«اصحاب لئيكة»ص 13/حجر 78 و ق 14/«اصحاب
الايكة»
/ابراهيم 21/3.«فقال الضعفؤا»/توبه 91/«ليس على الضعفاء»
/يونس 49/4.«فلا يستئخرون ساعة»/اعراف 34/«لا يستاخرون ساعة»
/غافر 50/5.«و ما دعؤا الكافرين»/رعد 14/«و ما دعاء الكافرين»
/حج 10/6.«ليس بظلم للعبيد»/آل عمران 182/«ليس بظلام للعبيد»
/فرقان 9/7.«ضربؤا لك الامثل»/اسراء 48/«ضربوا لك الامثال»
/قمر 6/8.«يوم يدع الداع»/بقره 221/«و الله يدعوا الى الجنة»
/بقره 28/9.«فاحيكم ثم يميتكم»/حج 66/«احياكم ثم يميتكم»
/قريش 2/10.«اى لفهم رحلة»/قريش 1/«لايلف قريش»
/طه 94/11.«قال يبنؤم»/اعراف 150/«قال ابن ام»
/هود 87/12.«في اموالنا ما نشؤا»/حج 5/«في الارحام ما نشاء»
/ابراهيم 34/13.«و ان تعدوا نعمت الله»/نحل 18/«و ان تعدوا نعمة الله»
/فاطر 43/14.«فلن تجد لسنت الله»/فتح 23/«و لن تجد لسنة الله»
/فاطر 40/15.«على بينت منه»/محمة 14/«على بينة من ربه»
/يوسف 25/16.«لدا الباب»/غافر 18/«لدى الحناجر»
/الحاقه 11/17.«طغا الماء»/النازعات 17/«انه طغى»
/كهف 23/18.«و لا تقولن لشاىء»/كهف 45/«و كان الله على كل شيء»
/مؤمنون 24/19.«فقال الملؤا»/مؤمنون 33/«و قال الملا»
/الرحمان 31/20.«ايه الثقلان»/يس 59/«ايها المجرمون»
خواننده عزيز می بيند که در مورد قرآن چه اوضاع اسف باری وجود داشته ودر تاريخ اين کتاب چقدر دستخوش تغيير شده است و عجيب آنکه مسلمانان با وقاحت تمام مدعی محفوظ بودن قرآن از هر گونه تحريفی می باشند و نکته ای که شايد برايتان جالب باشد اينکه هم اکنون نيز بين قرآنهای مختلف عربی اختلافاتی وجود دارد که آنها را در قسمت های بعدی بررسی خواهيم کرد.





هیچ نظری موجود نیست: