۱۳۹۴ آبان ۱۲, سه‌شنبه

سردار پیروز نهاوندی






فیروزان سرباز گمنام و بنامی است که برای نجات ایران با اعراب مهاجم جنگید و سمبل مقاومت مردم ایران در مقابل اعراب مهاجم است.
 در جنگی که به سقوط تیسفون منجر شد به دست اعراب اسیر شد و به عنوان برده به یک نفر عرب
( به قولی حاکم بصره یا کوفه ) فروخته شد.
آنگونه که در کتاب (تاریخ و فرهنگ ایران در دوران انتقال از عصر ساسانی به عصر اسلامی) گفته شده ، فیروزان کسی بود که عمربن خطاب خلیفه مسلمین و کسی را که به ایران لشکر کشید را کشت و به نوعی انتقام ایرانیان را گرفت .
 فیروز دختری داشت که گویا مروارید نام داشت و از آنجا که در زبان عربی به مروارید، لولو میگویند به فیروزان ابو لولو یا پدر مروارید گفته میشد.
 پیروز نهاوندی که تا آن زمان همچنان پایبند به آیین نیاکان بود ، به سال 23 هجری ، در یک فرصت
 مناسب « عمر »  خلیفه اعراب را که دستور تجاوز به خاک پاک ایران را صادر کرده بود را ( به عنوان یک متجاوز ) به خونخواهی یزدگرد سوم ، رستم فرخ زاد و زنان و دختران ایرانی که توسط اعراب متجاوز به بردگی گرفته شده بودند ، با خنجری دو دم از پای در آورد.
 عبدالله ابن عمر، پس از قتل پدرش، فیروزان را همراه با دخترش مروارید، هرمزان سردار معروف ایرانی و یک مسیحی ایرانی را ناجوانمردانه به قتل رسانید.

نامش پاینده و یادش گرامی باد!

ممنوعات مصرف همزمان مواد غذایی!




ممنوعات مصرف همزمان مواد غذایی!
**************************
مصرف همزمان بعضی از مواد غذایی با یکدیگر می تواند بسیار مضر باشد و حاصل آن تولید اخلاط زاید در بدن می باشد که گاهی تاثیرات این تداخلات در چندین سال بعد به صورت بیماری های مختلف و صعب العلاج بروز خواهد کرد. ب
ه عنوان مثال حکمای طب ایرانی معتقدند که مصرف همزمان موارد ذیل باعث تولید اخلاط خام در بدن شده و تولید بیماری کرده، مثلاً مصرف ماست با هر نوع و هر مقدار گوشت باعث لکه های پوستی و مصرف سرکه یا انواع شور و ترشی که با سرکه ساخته می شود همراه با برنج باعث کولیت و درد شکم می شود که ممکن است این بیماری ها حاصل عدم رعایت این مطالب در طول چندین سال باشد.


بنابراین از خوردن همزمان ترکیبات مواد غذایی که در ذیل ذکر شده است، جداً خودداری نمایید.

1. خربزه بـــا عسل

2. ماست بـــا هر نوع گوشت یا غذای گوشتی

3. کله پاچه بـــا انگور

4. پنیر بـــا بادام

5. شیر بـــا میوه های تازه

6. شیر بـــا تخم مرغ

7. شیر بـــا مواد غذایی ترش و شور

8. شیر بـــا حبوبات

9. شیر بـــا ترب

10. شیر بـــا سبزیجات خام

11. شیر بـــا شراب خرما

12. شیر بـــا گوشت

13. شیر بـــا ماهی تازه

14. تخم مرغ بـــا ماهی تازه

15. سرکه یا انواع شور و ترشی که با سرکه ساخته می شود بـــا برنج

16. سرکه یا انواع شور و ترشی که با سرکه ساخته می شود بـــا ماش

17. سرکه یا انواع شور و ترشی که با سرکه ساخته می شود بـــا حلیم

18. انار بـــا حلیم

19. فراوردهای لبنی بـــا ترشیجات

20. فراوردهای لبنی بـــا انواع آلو

ضمناً خوردن خربزه یا هندوانه به همراه وعده غذایی و همچنین خوردن گوشت خام نیز می تواند امراض جدی در پیش داشته باشد.

۱۳۹۴ خرداد ۵, سه‌شنبه

ﮐﺮﯾﻢ ﺑﺎﺳﺘﺎﻧﻰ و ﺑﺴﺘﻨﯽ ﺑﺴﮑﯿﻦ ﺭﺍﺑﯿﻨﺰ



  ﺩﺭ ﺍﻭﺍﺳﻂ ﺩﺭﮔﯿﺮﯾﻬﺎﯼ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﻣﺸﺮﻭﻃﯿﺖ ﺷﺨﺼﻰ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﮐﺮﯾﻢ ﺑﺎﺳﺘﺎﻧﻰ ؛

ﺑﺮﺍﯼ ﺟﻠﺐ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻣﺸﺘﺮﯼ ﺍﻗﺪﺍﻡ ﺑﻪ ﭘﺨﺶ “ﯾﺦ ﺩﺭ ﺑﻬﺸﺖ ” ﻧﻤﻮﺩ .

ﻭ ﺩﺭ ﻫﻤﯿﻦ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺑﺎﺭ ، ﺑﺎ ﻣﺨﻠﻮﻁ ﮐﺮﺩﻥ ﺷﯿﺮ ﻭ ﯾﺦ ﻭ ﺯﺭﺩﻩ ﺗﺨﻢ ﻣﺮﻍ
 ﻭ ﮔﻼﺏ ﻭ ﺷﯿﺮﻩ ﻣﻼﯾﺮ، ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺑﺴﺘﻨﯽ ﺗﺎریخ ﺑﺸﺮﯾﺖ ﺭﺍ ﺳﺎﺧﺖ !

ﮐﻪ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﺳﺘﻘﺒﺎﻝ ﺍﻫﺎﻟﯽ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﻭ ﻫﻤﺴﺮ ﺳﻔﯿﺮ ﺍﻧﮕﻠﯿﺲ ﻗﺮﺍﺭﮔﺮﻓﺖ .

ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺍﯼ ﺩﺭﻫﻤﺎﻥ ﺣﻮﺍﻟﯽ ﺗﻮﺳﻂ ﺳﻔﯿﺮ ﺍﻧﮕﻠﯿﺲ ﺑﻪ ﮐﺮﯾﻢ ﺍﻫﺪﺍ ﺷﺪ !

ﮐﻪ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺩﺭﺁﻥ ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ ﺍﺳﻢ ﻓﺎﻣﯿﻞ ﮐﺮﯾﻢ ﺑﺎﺳﺘﺎﻧﯽ = Bastani ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ

ﮐﻪ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﻫﺎ ﺑﻪ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺑﺴﺘﻨﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﻧﺪﻧﺪ .

ﺩﺭﺯﻣﺎﻥ ﺍﻓﺘﺘﺎﺡ ﻓﺮﻭﺷﮕﺎﻩ، ﺳﻔﯿﺮ ﺍﻧﮕﻠﯿﺲ ﮔﻔﺖ :

” ﻣﺎ ﺑﻪ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﮐﺮﯾﻢ ﺍﺳﻢ ﻣﺤﺼﻮﻝ ﺭﺍ «آﯾﺲ ﮐﺮﯾﻢ» ﻣﯿﮕﺬﺍﺭﯾﻢ ”

ﻭﻧﺎﻡ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ ﺑﺴﺘﻨﯽ ﻫﻢ ﺩﺭﺗﺎﺭﯾﺦ ﺛﺒﺖ ﮔﺮﺩﯾﺪ .

ﻣﯿﺮﺯﺍ ﺣﺴﻦﺧﺎﻥ ﻣﺴﺘﻮﻓﯽﺍﻟﻤﻤﺎﻟﮏ ﺩﺭ ﮐﺘﺎﺏ ﺧﺎﻃﺮﺍﺗﺶ ﻣﯿﻨﻮﯾﺴﺪ

ﮐﺮﯾﻢ ﺑﺎﺳﺘﺎﻧﯽ ﻟﯿﺴﯿﺪﻧﯽ ای ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﺳﺮﺩﺍﺏ ﻫﺎﯼ ﯾﺰﺩ ﺳﺮﺩﺗﺮ
ﺍﺯ ﻟﺐ ﯾﺎﺭﺷﯿﺮﯾﻨﺘﺮ ﻭ ﺍﺯ ﭘﻨﺒﻪ ﺧﺮﺍﺳﺎﻥ ﻧﺮﻣﺘﺮ »

ﺳﺎﻟﻬﺎ ﺑﻌﺪﮐﺮﯾﻢ ﺑﺎ ﯾﮑﯽ ﺍﺯﮐﺎﺭﻣﻨﺪﺍﻥ ﺳﻔﺎﺭﺕ ﺍﻧﮕﻠﯿﺲ ﺑﻨﺎﻡ ﺍﻟﯿﺰﺍﺑﺖ

ﺑﺴﮑﯿﻦ ﺭﺍﺑﯿﻨﺰ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﮐﺮﺩ.

ﺳﭙﺲ ﺑﻪ ﺍﻧﮕﺴﺘﺎﻥ ﻭﺑﻌﺪ ﺑﻪ ﺍﻣﺮﯾﮑﺎ ﻣﻬﺎﺟﺮﺕ ﮐﺮﺩ .

ﺩﺭﺣﺎﻝ ﺣﺎﺿﺮ ﺑﺴﺘﻨﯽ ﺑﺴﮑﯿﻦ ﺭﺍﺑﯿﻨﺰ

ﺍﺯ ﻣﻌﺮﻭﻓﺘﺮﯾﻦ ﺑﺮﻧﺪﻫﺎﯼ ﺑﺴﺘﻨﯽ ﺩﺭﺟﻬﺎﻥ ﺍﺳﺖ !!!

منبع: کتاب طهران قدیم” مرحوم مرتضی احمدی

۱۳۹۴ اردیبهشت ۲۶, شنبه

مثنوی گربه نامه


ای بسا حیوان کز انسان برتر است
گر چه نامش گربه و سگ یا خر است
ای بسا انسان که شیطان رجیم
زو گریزدتا کجا؟ عمق جحیم
ای بنی حیوان خوشا احوالتان
باد شادان قیل تان و قال تان
عر عر و عوعویتان پاینده باد
تا جهان هست این نواها زنده باد
من گمان دارم «میوی »گربه ها
هست بانگ «هارمونیکای» خدا
در یقینم چون سگان وق وق کنند
بی گمان شکر و سپاس حق کنند
من یقین دارم که بی واق سگان
بود کم، چیز قشنگی در جهان
یاد باد آن روستا ی پر طرب
بوی نخلستان و باد نیمه شب
نیم خفته روی آن بام بلند
ماه افکنده به روی شب پرند
کفتران گه گاه اندر بغبغو
همچو درویشان گرفته ذکر او
از کران «گرمه» گلبانگ سگان
غرقه در مهتاب تا استارگان
در طویله قوچ نرپف پف کنان
مرغها و جوجه ها در مرغدان
گاهگاهی عرعری از دوردست
از الاغی سر دماغ و شیر مست
از میان دشت آواز شغال
مرغ شب تا صبحدم در قیل و قال
روستائی مردمان، بی نامها
خفته معصومانه روی بامها
نی سیاست نی کیاست نی دروغ
نی حدیث مکتب و دین، کشک و دوغ
مردمان، همسایه با آئینشان
راستی و مهربانی دینشان
هر دری بر روی دلها باز بود
هر دلی با مهر هم آواز بود
یاد باد آن روزگاران یاد باد
روح آن سگها و بزها شاد باد
ای بزان و بره ها بع بع کنان
شادمان سازید گوش این جهان
ای بنی حیوان خوشا آئین تان
گر که دین دارید خوبا دین تان
گرشمایان را رسول است و خدا
بررسول و رب تان صد مرحبا
کو خداتان، گربه ها!تا در نماز
ایستم در پیش او با صد نیاز
از خدای این بنی نوع بشر
مانده ام در وحشت! آن هم مستمر
گشته آویزان میان آسمان
[زین مثل ،بخشید من را ای خران]
همچو ایر خرفراز این زمین
وای بر ما از خدائی این چنین
جنب جنبان در میان آسمان
زیر تخمش اشک و خون مردمان
بر فراز کله ها از چپ به راست
هست در جولان خدایا! این خداست؟
در چپ اش! چپ های مومن در نماز
سمت دیگر راست ها دست نیاز
برده سوی آسمان ازقعر دل
ای دل من راست و چپ را بهل
هردوتا را بنده کردم تجربه
هر دوتا بالله ز جنس یک گهه!
خصم آزادی و شادی شعور
یار ظلمت دشمن یک ذره نور
دشمن آزادگی و زندگی
دوستداربردگان و بندگی
چون خدای هر دو صف واحد بود
بحث بیش از این دگر زائد بود
کبر او هموزن با احلیل فیل
در تنفر از جمال و از جمیل
چیست پیغامش بجزفریاد بیم
زین خدا بایست خوردن حب جیم
دائما انگشت تهدیدش بلند
مستمرا در پی دستور و پند
گر بگوزی تو بدون اذن او
نیمسوزی میکند در تو فرو
گر بشاشی بی که استبرا کنی
باید از خشمش بسی پروا کنی
دوزخ او صبح تا شب شعله ور
اندرو سوزند با هم خشک و تر
پایه های اقتدارش دوزخ است
گردن او با چنین دوزخ شخ است
من به آنانی که او را بنده اند
زیر تخم او به شادی زنده اند
گویم ای گولان اگر از احمقی
آتش اندازد کسی بریک سگی
مردمان از شهر بیرونش کنند
بعد از آنکه چوب در کونش کنند
چون پرستید این خدائی را که او
دوزخش زآغاز اندر های و هو؟
این خدای بد پک و بد پوز را؟
این خدای رذل آدمسوز را؟
شیخنائی هست او در آسمان
طول ریشش لیک قدرکهکشان
گر بگوزد، باد توفان میشود
گر بشاشد ابر باران میشود
گر بریند در فلک غوغا شود
بر زمین دینی دگر پیدا شود
بس که دارد زآدمی تردید و شک
گوید او هر لحظه از اوج فلک
پنج بار از صبحدم تا شب بمال
خایه ام را تا کنم این بنده حال
تا بدانم بندگانی مخلصید
از هر آنکو غیر مخلص!خالصید
آخر ای الدنگ !رب بی نیاز
چه نیازش هست، با ذکر و نماز
بودن هستی نشان بود اوست
هرچه باشد هر زمان مسجود اوست
کهکشانها زعشق او گردش کنان
آسمان در آسمان در آسمان
هرطرف صد قبله از رویش پدید
در ستاره یا که برگ شنبلید
در نگاه مهر ورز گربگان
درطنین بانگ زیبای سگان
مسجد او ملک بی مرز خرد
در ورای داستان خوب و بد
عشق مهر است و محبت جانماز
تپ تپ هر دل نماز اهل راز
این خدای ماست اما شیخنا
میکند ذکر خدای خویش را
آن خدای جاکش پر ریش و پشم
هر زمان تف تف کنان دریای خشم
یک طرف «بن لادن»ش تیغی به کف
یک طرف «بوبکر بغدادی» به صف
پیش رو «روح الله» عالیمقام
پشت سر «خلخالی» زیبا مرام
آن خدا راذره ذره ساخته
تا هر آنجائی که باید تاخته
از کجاها؟ از سر ما تا به پا
بعد از آن فرموده :هذا ربنا
آنکه باید منبع خیر و شرف
شد عصای دست شیخ بیشرف
آنکه استاد بزرگ روزگار
شاملو آن شاعر حافظ تبار
داد در پستوی دل او را پناه
این خدا بود آه روی من سیاه!؟*
آنکه فردوسی سرودش در سخن
بود آیا آن خدا این اهرمن؟
انکه مولانا سرودش نغمه خوان
در حدیث عشق موسی ، شبان؟
آن خدائی که شوم من چاکرش
دستکش بوسم بمالم پایکش
وقت خواب آیم بیاندازم براش
رختخواب و صاف سازم متکاش
سر گذارم روی کتفش کاندر آن
غرق گردش صد هزاران کهکشان
بی هراس و ترس بوسم روی او
اندکی بازی کنم با موی او
آنکه من را داد در دشت وجود
خلعت هستی و امکان شهود
چون رفیقی سرکنم با او به درد
قصه از شبهای تلخ و تار و سرد
بانگ الحمد من، بر سجاده نیست
جز ز بوس یار وجام باده نیست
ای خوشا مستی ویا رب یا ربی
چشم بسته لب نهاده بر لبی
آنکه در لبهای گلگون زنان
مستتر فرمود لبهای جهان
زین سبب من بوسه با لبهای یار
میزنم بر هستی آن کردگار
آنکه درچشمان هر جانانه ای
کرده پنهان گوشه ی میخانه ای
آنکه پیش از عاشقان عشق آفرید
کرد در هر ذره ای آنرا پدید
تا برقصد کهکشان در کهکشان
این جهان از جاودان تا جاودان
آنکه هستی نی زاو، هستی هموست
هر بلندی اوست هر پستی هموست
[زندگی را دوست دارم چونکه اوست
مرگ را هم،چون تنم انداخت پوست
چون برآید بالهای جان من
بی نهایت، میشود کیهان من]
آنکه هرکو، هرچه باشد جمله او
هم سکوت هستی و هم های و هو
این خدا باشد ؟که شیخش شد نماد؟
رحمت حق باد بر ابن زیاد!
آنکه باید منبع خیر و جمال
شد نماد زشتی و مرگ و زوال
آنکه باید خود نماد خویشتن
شد نمادش چند رذل قلتشن
این خدا مدفوع شیطان است و بس
زاده ی ماتحت شیخان است و بس
ای رفیقان وقت شد تا سر کشیم
خشتک او را به فرقش برکشیم
وقت آن امد که ما توفان کنیم
این خدا را شاف بر شیخان کنیم
از همان جائی که شیخش در جهاند
باید اورا در همانجا در تپاند
از همان سوراخ کو آمد برون
رهنمائی کرد رو بر اندرون
من خدائی را کزو ترسم دلا
می نهم در گوشه چاه خلا
رابط انسان و او عشق است و بس
نی هراس از او، و از شیخ و عسس
شیخ او را شکل خود منقوش کرد
طلعت زیبای او مخدوش کرد
پیش بی پایان او ما چیستیم
گر چه ما تک تک بجز او نیستیم
بندگانیم و ز لطف او شهان
ما در اوپیدا و او در ما نهان
آه یکدم دوستش دار و ببین
آسمان آید در آغوش زمین
نک به پایان آورم این داستان
باز گردم تا خداوند سگان
کو خداوند سگان تا در سجود
اوفتم با شوق و با قلب و وجود
آنکه آئین بنی حیوان از او
گشت پیدا نیست به زو،هیچ هو
نیست در دین شما شیخ و امام
زهد و تزویر و ریا ومکر و دام
نیست در دین شما رجم و حجاب
نیست قطع دست و اعدام و طناب
هیچ سگ نگذاشت برقع برسرش
رحمت حق باد بر پیغمبرش
نیست در دین شما زندان و بند
رهبران حیله گر، پر مکر و فند
هیچ سگ با سگ چنین کاری نکرد
کادمی با آدمی در کار کرد
هیچ روباهی رفیق خویش را
کی بگوید: اطلاعاتی! حیا
هیچ سگ با خواهرش «ماماچه» گفت
از خر و از خوک کس این را شنفت
هیچ شیری مانده اندر غارها
در جهان پنهان، چنان، نر- شیر ما
بوده شیری کو به جمعی گویدا:
- «دیلماج» م راه لوطی پویدا ؟
دیده ای اینگونه شیری؟ لوش و لش
جوهر ذاتش پر از تزویر و غش
پاچه ورمالیده و رذل و لجن
حرف میهن بر لب ، اما بیوطن
در هوای کسب قدرت بی مهار
بر هوای نفس خود چابک سوار
راست را آمیخته با صد دروغ
حرفهایش کشک و کشکش جمله دوغ
دیده ای شیری که حتی ماده میش
در شجاعت یا شرف از اوست بیش
دیده ای شیری که دارد روح موش
رستم دستان ولی مثل مموش
هیچ گربه دیده ای در این جهان
کو رود بر راه و رسم داعشان؟
هیچ خر در هیچ اصطبلی مجو
چون مرید ابله پر های و هو
هیچ گاوی گاو دیگر را نکرد
در شکنجه گاه غرق رنج و درد
هیچ گرگی با بهانه ی انبیا
خون گرگی را کند در شیشه ها ؟
هیچ خرسی خرس دیگر را ترور
می کند در کوی و برزن گرر و گرر؟
هیچ تمساحی به فتوائی بلیغ
گردن تمساح دیگر زد به تیغ؟
هیچ ببری بچه ببری را نکشت
(که تو بیدینی) به دندان و به مشت
هیچ خوکی ماده خوک دیگری
با بهانه ی اینکه: - خوکا! کافری
همسرش را سر برید!؟او را سپوخت؟
صبح در بازارها او را فروخت؟
عوعوی زیبایتان هان ای سگان
خوشتر ازبانگ شیوخ روضه خوان
ای خران بانگ و نوای عرعری
نیکتر از زوزه ای بر منبری
ای خوشا گاوان و بانگ «ماغ»شان
تا ابد آباد بادا باغشان
ای خداوند سگان و گربه ها
گوشه چشمی کنون بنما به ما
زآدمی بودن خدایا خسته ایم
زخم خورده بال و پر بشکسته ایم
غرق شرم از این که نی دد، آدمیم
زآدمی بودن خدایا در غمیم
ای خدا بشنو کنون فریاد ما
دادخواهیم ای خدا! ده دادما
با سگان و گربه ها مان جور کن
با بنی حیوان همی محشور کن
بعد عمری که «وفا» با شور و شر
بود شاعر پیش تخت بولبشر
بنده را مداح حیوانات کن
سر بلند وسر فراز و شاد کن
دوازده ژانویه دو هزار و پانزده
------------------------------------
گرمه. روستائی در دشت کویر در منطقه خور وبیابانک

 اسماعیل وفا یغمائی

۱۳۹۴ اردیبهشت ۱۱, جمعه

علی شریعتی







علی مزینانی، مشهور به علی شریعتی یا علی شریعتی مزینانی در ۲ آذر ۱۳۱۲ در روستای کاهک، سبزوار، خراسان زاده شد

و مرگش در ۲۹ خرداد ۱۳۵۶ در لندن بطور مشکوکی روی داد که تا بحال هیچ تحقیقی در مورد آن صورت نگرفته است. بهر حال وی سخنور، نویسنده و پژوهشگر دینی بود که سخنوری ایشان و نادانی و بیخبری مردم آن زمان ایران از اسلام و جهان به فرد بیسوادی چون علی شریعتی میدان داده بود. وی هیچ زبان خارجی نمیدانست و از طرف دولت ایران با بورس تحصیلی ۱۳۴۳ـ ۱۳۳۸ به فرانسه رفت و در رشتۀ "حاجی لوژی" در دانشکده ای که در آنزمان برای دانشجویان جهان سومی ترتیب داده شده بود که حالا دیگر وجود ندارد، وارد شد (مدرک آن دانشکده هم در فرانسه هیچ ارزشی نداشت و به هیچ دردی نمیخورد). در آن انستیتوی ویژه تنها دانشجویان افریقایی و عرب و مسلمان شرکت داشتند و چند تن از دوستان الجزیری اش برای علی شریعتی جزوۀ پایانی به زبان فرانسوی نوشتد که ترجمۀ کتاب فضایل بلخ از یک نویسندۀ افغانی بود ( کتاب متن بسیار ساده ای دارد در شرح احوال بزرگان شهر بلخ که نویسنده دربارۀ هر یک از آنان حداکثر چند صفحه ای از فقیه و محدث نوشته است) . مسئولین دانشگاه پس از بررسی رسالۀ او، به تقلب علی شریعتی پی بردند و از دادن مدرک پایانی به او خودداری کردند. او پس از تمام شدن بورسیه و زمان ویزای تحصیلی مجبور به بازگشت به ایران شد که در فرودگاه مهرآباد بخاطر پاره ای فعالیتهای ضد سلطنتی که همراه با ابوالحسن بنی صدر (با اقرار بنی صدر، این دو نفر با هم قرار گذاشته بودند که اسلام زشت خوی را بزک کنند و بخورد نسل جوان نگون بخت بدهند) و دیگر دوستانش در فرانسه انجام داده بود، دستگیر شد ولی پس از مدتی در زندان با ساواک به توافق رسید که با کمک ساواک مدرک تحصیلی وی از انستیتوی فرانسوی مربوطه توسط سفارت شاهنشاهی در فرانسه با درجۀ "پاسابل passable به معنی پاییترین درجه از پذیرش" گرفته شد و باز برای او با سفارش ساواک در دانشگاه فردوسی خراسان استخدام و درآمد درست شد (جزئیات ماجرای استخدام و مدرک علی شریعتی را رئیس دانشگاه فردوسی در آنزمان، آقای جلال متینی با جزئیات شرح داده است). وی پس از دو سالی به تهران منتقل شد و در دانشگاه تهران استخدام و با کمک و حمایت ساواک به نشر کتابها و سخنرانیها در حسینیۀ ارشاد میپرداخت تا به اصطلاح اسلام مدرن کراواتی (بگفته ابوالحسن بنی صدر " اسلام به بیان آزادی" ) را به حلقوم جوانان دانشجو بیسواد که بیشتر از دهات و شهرهای کوچک آمده بودند، بریزد و مثلا خطر کمونیزم در میان جوانان را برای رژیم شاه بکاهد که علی شریعتی هم با مهارتی خاص کار خودش را با کمک حبیب الله پیمان، فخرالدین حجازی، مهدی بازرگان و مافیای اسلامی همراه با امکانات ساواک انجام میداد و کتابها و نوار سخنرانی او و دیگران در بین جوانان پخش میشد که البته برای صحنه سازی و محبوبیت بیشتر او، گاهی هم مثلا او را دستگیر کرده و سپس رها میکردند. وی پیش از انقلاب ناگهان سر از انگلستان و شهر لندن درآورد و در آنجا بمرگی مشکوک جانسپرد که جسد وی سپس به عراق انتقال و در آنجا به خاک سپرده شد چون بر طبق روال معمول، همۀ این ناکسان "سید" هستند و میبایستی در خاک کربلا و نجف دفن شده باشند. به باور اینان، خاک ایران برای پذیرش لاشۀ این سیدان ناپاک میباشد و جای مناسبی نیست.

۱۳۹۴ اردیبهشت ۳, پنجشنبه

ﺟﻤﻼﺕ ﻣﺎﻧﺪﮔﺎﺭ سران نظام!





ﺟﻤﻼﺕ ﻣﺎﻧﺪﮔﺎﺭ!

ﺑﺎﻭﺭ ﮐﻨﯿﺪ ﺟﻮﮎ ﻧﯿﺴﺖ متاسفانه حقیقت محض!!!

ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺑﺎﯾﺪ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺑﺎﺷﺪ؛ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻫﯽ ﮐﻪ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﻧﺒﺎﺷﺪ،
ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﻧﯿﺴﺖ !
 « ﺧﻤﯿﻨﯽ»
ﻭﺍﻝ ﺍﺳﺘﺮﯾﺖ ﺣﺎﺻﻞ ﺧﻮﻥ ﺷﻬﺪﺍﺳﺖ !
 « ﻣﺤﻤﺪﺭﺿﺎ ﻧﻘﺪﯼ ﺭﺋﯿﺲ ﺑﺴﯿﺞ »
ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺭﻓﺘﻦ ﺧﺎﻧﻢ ﻫﺎ ﺍﺯ ﺑﺪﺑﺨﺘﯽ ﻫﺎﺳﺖ ! 
« ﺁخوند ﺟﻨﺘﯽ»
ﺗﺤﻮﻻﺕ ﺟﻬﺎﻥ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﺳﺎﯾﻪﯼ ﺭﻫﺒﺮﯼ ﺁﯾﺖﺍﻟﻠﻪ ﺧﺎﻣﻨﻪﺍﯼ
ﺑﻪ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﻧﻤﯽﺭﺳﺪ ! 
« ﺿﺮﻏﺎﻣﯽ ﺭﺋﯿﺲ ﺻﺪﺍ ﻭ ﺳﯿﻤﺎ »
ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﮔﯽ ﻣﻠﺖ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺗﺤﺮﯾﻢﻫﺎ، ﺍﺯ ﻧﺘﺎﯾﺞ ﺭﻭﺯﻩ ﺩﺍﺭﯼ
ﺍﺳﺖ ! « ﺁخوند ﻣﺼﺒﺎﺡ ﯾﺰﺩﯼ »
ﺑﺎﯾﺪ ﺩﺭ ﺳﺎﺧﺖ ﺧﺎﻧﻪﻫﺎ ﺩﻗﺖ ﮐﺮﺩ ﺗﺎ ﺍﺗﺎﻕﻫﺎ ﺭﻭ ﺑﻪ ﻗﺒﻠﻪ ﺑﺎﺷﺪ !
«ﺁخوند ﺟﻮﺍﺩﯼ ﺁﻣﻠﯽ »
ﺣﺠﺎﺏ ﻋﺎﻣﻞ ﺷﯿﻮﻉ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺳﺮﻃﺎﻥ ﭘﻮﺳﺖ ﺩﺭ ﺍﯾﺮﺍﻥ !
 « ﻣﺪﯾﺮ ﮔﺮﻭﻩ ﭘﻮﺳﺖ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﻋﻠﻮﻡ ﭘﺰﺷﮑﯽ ﺗﻬﺮﺍﻥ »
ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﻭﻗﻮﻉ ﺍﻧﻘﻼﺏ ﺍﺳﻼﻣﯽ، ﺍﯾﺮﺍﻥ ﮐﺸﻮﺭﯼ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺁﻥ
ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺳﺎﯾﺮ ﻣﻠﺖ ﻫﺎ ﺳﺮﺷﮑﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ ! 
«ﻋﻠﯽ ﻻﺭﯾﺠﺎﻧﯽ »
ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺩﺭ ﺟﻤﻬﻮﺭﯼ ﺍﺳﻼﻣﯽ ﻳﻚ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﺩ  !
«ﻣﺤﻤﺪﺭﺿﺎ ﺭﺣﻴﻤﯽ ﻣﻌﺎﻭﻥ ﺍﻭﻝ ﺭﻳﻴﺲﺟﻤﻬﻮﺭ سابق »

۱۳۹۴ فروردین ۲۷, پنجشنبه

امام حسن




حسن که بود ؟

حسن که از دید شیعیان دومین رهبر(امام) بوده ، قهرمان زن گرفتن و رها کردن در جهان است که تا امروز هم جایگاه تهی او را در زنبارگی کسی پر نکرده است .
  برابر دفترهای دینی وی اندامی کوتاه ، شکمی گنده ، دماغی پهن ، و دهانی گشاد داشت که به گفته ی عایشه همانند محمدبوده است.
 (دفتر زندگانی حسین- پوشینه دوم - چاپ نهم- نوشته زین العابدین رهنما- برگ 210، 70 تا 90 فقره طلاق).

چون با بی بهره گی از زیبایی چهره و اندام نمی توانست بر زنان دست یابد به پیروی از محمد برابر سوره احزاب آیه پنجاه که از زنان دین دار خواسته بودتا برای رفتن به بهشت با وی هم آغوش گردند ، فرستاده هایی به میان خانواده ها گسیل میداشت و میگفت هر زن و دختریکه با من هم آغوش گردد ، عروس فاطمه و جایش در بهشت است!
در کوتاه زمانی دختران بیشماری از شیعیان گرسنه ی علی که در اندیشه ی سیر کردن شکم بودند بسوی خانه ی حسن روانه گردیدند تا پس از همخوابگی و سیر شدن بزعم خویش جایی هم در بهشت داشته باشند.
 (دفتر زنان پیغمبر اسلام ، نوشته عماد زاده - برگ 399).
 با این نیرنگ در کوتاه زمان شکم دختران زیادی را از دارایی بادآورده علی سیر نمود و با آنها همخوابه گردید و هر چه توانست کنیزان زیبا روی را خریداری نمود.
( تشیع و سیاست - پوشینه یکم - بهرام چوبینه، برگ141  و درباره 70 تا 130 زن – دفتر زنان پیغمبر اسلام - عماد زاده برگهای 379-399-400 ، شست کنیز و دویست و سی زن ، ابوطالب مکی در قوت القلوب دویست و پنجاه زن و کفعمی شست و چهار زن بجز کنیزان بنام او نوشته اند- منتخب التواریخ برگ191 تعداد زنان و کنیزان حسن را 250تا 300 تن دانسته اند).

از زیاده روی در همخوابگی با زنان بیشمار، بزودی واخورد و به گونه ی زین العابدین ماهی یکبار همه ی زنان را به دور خود گرد آوری می نمود ومی گفت : دیگر توان برآوردن خواسته های همخوابگی باشما را ندارم ،اگر بخواهید شماها را رها کنم یا بفروشم. به دنبال این گفتارهای پی در پی گروهی از زنان که زمان(نوبت) همخوابگی به آنان نمی رسید روی
 از بهشت بگرداندند و با مردان دلخواه خود پنهان کاری آغاز نمودند که سر و صدای زیادی برپا نمود و حسن را بر آن داشت تا 70 تا90 تن از زنان بیشمار خود را رها سازد.
(دفتر زندگانی حسین - پوشینه دوم - نوشته زین العابدین رهنما چاپ نهم برگ210).

پدران بسیاری از زنان رها شده و گرسنه مانده به خانه ی علی رفته دادخواهی کردند که فرزند شما پس از برداشتن پرده ی بکارت از دختران ما آنها را رها کرده و سربار خانواده های  گرسنه ی ما کرده است که علی ناگزیر گردید بارها و بارها به منبر برود و به مردم بگوید بیش از این اجازه ندهند که دخترانشان گول حسن را بخورند.
( تشیع و سیاست نوشته ی بهرام چوبینه ، پوشینه یکم برگ 138 - تاریخ اجتماعی ایران نوشته مرتضی راوندی - پوشینه دوم، برگ78 – دفتر زندگانی حسین نوشته رهنما پوشینه دوم از برگ 422 – تاریخ خلفای راشدین نوشته مویر- روضه الصفا پوشینه سوم برگ 20).
 یکی از زنان روی برگردانده از بهشت ، جعده دختر اشعث بن قیس بنی کنده بود که از زیباترین زنان حسن بشمار می آمد. وی با یزید پسر معاویه پیوند همخوابگی برپا نمود و سرانجام نیز به امید همسری با یزید حسن را زهر داد و کشت .( دفتر زندگانی حسین- نوشته رهنما برگ209 – دفتر زنان پیغمبر نوشته عمادزاده برگ 399 – خلفای راشدین نوشته مویر پابرگهای 418-422 و برگ 209 دفتر زندگانی حسین نوشته رهنما پوشینه دوم میگوید: "جعده دختر جاه طلب اشعث به بهای یکصد هزار درهم پول نقد و وعده زناشویی با یزید ، شوهرش حسن را مسموم نمود "...آیا یزید انتقام ارینب ،محبوب ربوده شده اش بوسیله امام حسین را نگرفته است؟)
که آمده است علی نیز از این پیوند پنهانی بخوبی آگاهی داشت.( تشیع و سیاست در ایران - بهرام چوبینه ،پوشینه یکم برگ 136 – دفتر زندگانی حسین ، پوشینه دوم زین العابدین رهنما،چاپ نهم برگهای 209و210).
 زمانیکه یزید به این آسانی سر از رختخواب همسر امام حسن (پسرعمویش)بدر می آورد چگونه میتوان باور داشت که همه ی این بچه سیدها که مادرانشان زنان رسمی هم نبوده اند پاک سرشت اند؟
حسن همانگونه جان بر سر زنبارگی و دلدادگی با زنان باخت که محمد جان خود را در پیوند با زن سلام بن مشکم یهودی از دست داد.
 (تفسیر طبری پوشینه پنجم برگ1335 – دفتر زندگانی حسین نوشته محمد حسین هیکل برگردان پاینده، بخش دوم برگ53دفتر پیامبر نوشته رهنما برگ774 – دفتر پیامبر نوشته زین العابدین رهنما پوشینه سوم برگ 230).
 زیرا آن زن خود را دلباخته ی محمد نشان داد و به کین خواهی خانواده ی خود او را با خوراندن گوشت زهر آلود کشت. (منتهی الآمال قمی پوشینه نخست برگ 107 که امام جعفر صادق مرگ محمد را از همان زهر میداند- منتخب التواریخ برگ 19 مسموم شدن محمد بدست زن یهودیه دختر حارث برادر زاده مرحب)

محمد به دور از یاد آیه ی 50 سوره 33 که همخوابگی با زنان شوهر دار را نادرست دانسته،به خانه همسر سلام بن مشکم رفته بود که جبرییل هم او را یاد آوری نکرد همانگونه که درباره ی شبخوابی عایشه در بیابان با صفوان نکرد!


۱۳۹۴ فروردین ۱۵, شنبه

خاصیتهای درمانی عناب






عناب میوه ای با طبع معتدل و مرطوب است. برای جلو گیری از التهاب و آبریزش بینی توصیه میشود. استفاده از آن باعث تصفیه و تولید خون میشود و برای رفع خارش بدن بسیار موثر بوده. عناب تب بر است. همچینین جوشانده عناب برای کسانی که بواسیر دارند بسیار مفید است.


1. كساني كه فشار خون آنها بالاست 50 گرم زرشك + 50 گرم عناب را خوب نرم كرده هستة عنابها را جدا كرده با پودر زرشك مخلوط كرده بعد از هر غذا يك قاشق مرباخوري ميل كنند.
2. كساني كه سردرد يا سرگيجه دارند به مدت 14 روز ، روزي 5 دانه عناب ميل كنند.
3. براي درمان كهير و خارش هاي پوستي 10 تا 50 عدد عناب (بستگي به سن فرد و شدت بيماري آن دارد) كمي كوبيده در آب جوشانده صاف نموده صبح ناشتا ميل شود.
4. آنهايي كه مبتلا به ورم كيسه صفرا مي‌باشند عناب را خيس كرده صاف نموده صبح ناشتا ميل كنند. (10 دانه در يك استكان آب)
5. كساني كه كمر درد دارند به مدت 7 روز، روزي ده دانه عناب ابتدا مكيده سپس ميل كنند.
6. شربت عناب براي حصبه، درد سينه، سرفه و فشار خون مفيد مي‌باشد. طرز تهيه شربت عناب: 200 گرم عناب در يك ليتر آب پخته سپس دانه‌هاي آن را گرفته با 750 گرم شكر مخلوط نموده بپزيد تا شربت شود.
7. خاكستر درخت عناب و سركه را به صورت ضماد مي‌‌توان روي جراحت مارگزيده گذاشت.
8.عناب براي سردردهاي ناشي از صفرا مفيد مي‌باشد. طرز تهيه : هليله زرد + هليله كابلي + تمر هندي + عناب + بنفشه + سپستان + تخم خيار. از هركدام 5 گرم در يك ليتر آب به مدت 10 دقيقه جوشانده صاف كنيد و روزي سه فنجان ميل كنيد.
9.عناب دفع كنندة بلغم است.
10. زياده روي در خوردن عناب باعث كم شدن شهوت و غرايز جنسي مي‌شود.
11.كساني كه زخم معده و ورم روده دارند عناب را با هسته سائيده بعد از غذا يك قاشق چاي خوري ميل كنند.
12. برگ خشك عناب جهت درمان زخم‌هاي خوره‌اي مفيد است بدين صورت كه گرد برگ درخت عناب را روي زخم بپاشيد.
13. عناب كاهش دهندة حرارت بدن است.
14. شستشودهنده سلولهاي مغزي است.
15. كاهش دهندة چربي خون است.
16. عناب مقوي مغز است.
17. كساني كه قند دارند روزي 5 دانه عناب بخورند.
18. كساني كه سنگ كيسه صفرا دارند عرق بيدمشك و عرق كاسني را از هر كدام 100 گرم و 50 گرم عناب را در آنها خيس نموده سپس صاف كنند روزي 3 بار هر بار 2 قاشق غذا خوري قبل از غذا ميل كنند.
19. يك شربت خوب مخصوص سرفه و سينه درد و خلط آور و ملين: عناب + انجير + كشمش + خرما از هر كدام 50 گرم در يك ليتر آب جوشانده صاف نموده روزي 3 فنجان ميل شود.
20. عناب براي تصلب شرائين مفيد مي‌باشد.
21.براي سرعت بخشيدن در ترميم شكستگي استخوان از ضماد برگ درخت عناب استفاده كنيد.
22. كساني كه زخم روده و اثني عشر دارند در طول روز 5 دانه عناب آهسته مكيده بعد از اينكه كاملا نرم شد جويده ميل كنند.
23. براي درمان خارش پوست 50 عدد عناب را با يك ليوان آب جوشانده صاف كرده، صبح ناشتا با سكنجبين مخلوط نموده ميل شود. عناب خشك شده را با عسل مخلوط كرده در محل خارش و كهير بماليد.
24. از برگ‌هاي عناب بصورت ضماد مي‌توان در محل گزش عقرب گذاشت.
25. هستة عناب خواب‌آور و مخدر است.
26. باد دماغ بيماري است كه مانع تنفس مي‌شود. عناب را بسوزانيد و دود آن را بالا بكشيد از طريق بيني.
27. براي درمان دندان درد سائيده عناب را در محل كرم خوردگي دندان بگذاريد.
28. كودكاني كه زرد زخم مي‌گيرند روزانه 5 دانه عناب به مدت يك هفته به آنها بدهيد بجوند و آهسته بخورند. (سن كودك كمتر از 8 سال نباشد)
29. جهت مخملك عناب و ترنجبين را بجوشانيد و به مدت يك هفته كم كم به كودك بدهيد.
30. براي سردردهاي ناشي از سوء هاضمه عناب + بنفشه + گل پنيرك جوشانده با ترنجبين شيرين كنيد ميل نماييد.
31. دو عدد عناب ابتدا ميل شود سپس بعد از چند دقيقه يك عدد گلابي بخورند. اين تقويت كننده قلب است.
32. براي درمان يرقان عناب + گل بنفشه + ترنجبين + شيرخشت را به مقدار مساوي مخلوط كنيد سپس با آب هندوانه ميل نماييد. اين دارو براي درمان يرقان بسيار مفيد است.
33. خوردن عناب بيماري پوستي گال يا جرب را كاهش مي‌دهد روزانه چند دانه ميل كنيد.
34. 20 تا 30 عدد عناب را در شير خيس نموده صبح ناشتا با شير ميل كنيد اين دارو براي فشار خون بسيار مفيد مي‌باشد.
35. اگر سنگ مثانه داريد 30 عدد عناب را در يك ليوان آب شب خيس كرده صبح ناشتا ميل كنيد به مدت هفت روز.
36. براي درمان سردرد 30 عدد عناب + 5 گرم تخم گشنيز در يك ليوان آب جوش دم كرده صبح ناشتا ميل شود.
37. عناب براي باد سرخ مفيد است (باد سرخ بيماري است كه به وسيله شيرگاو نجوشيده در انسان ايجاد مي شود ابتدا در يك نقطه بدن خارش شروع مي‌شود و كم كم قرمز و متورم و داغ و گرم مي شود و روزهاي بعد مي‌تركد و زردآب از آن خارج مي‌شود) عناب را دم كرده آب آن را بخوريد و تفاله آن را روي زخم بگذاريد.

۱۳۹۴ فروردین ۳, دوشنبه

معجزه شفابخش نوشیدن اب ولرم در درمان بیماری ها!

معجزه شفابخش نوشیدن اب ولرم در درمان بیماری ها!
 ..حتما بخوانید.

ایکاش بتوانم این مطالب را به همه انسانها برسانم که چیزی گرانتر از سلامتی جسمها نیست.،متخصصان علوم پزشکی میگویند، اگر هر کسی که این پست بدستش میرسد به کسانی که میشناسد بفرستد،باعث نجات زندگی انسان ها میشود ......


باورتان نميشود ،باید امتحان کنید تا به این باور برسید. ،بیشتر بیماریها با نوشیدن آب ولرم بطور معجزه آسا شفا می یابد!

آب خوردن با معده خالی و هنگام بیدارشدن از خواب سحرگاهی بهترین و طبیعی ترین راه درمان برای بیماری هاست ،این روش سنتی مردم ژاپن برای سالم ماندن و طول عمرشان است.ژاپنی ها از دیرباز بر این باورند نوشیدن آب با معده خالی برای بدن بسیار مفید میباشد.بررسی ها نشان می دهند، ژاپنی ها با مصرف آب گرم در ناشتا می توانند بیماری هایشان را درمان کنند. گفتنی است، با نوشیدن چهار لیوان آب به صورت ناشتا می توانید تمام سموم را از بدن خود دفع کنید و سلامتی، شادابی و طراوت هرچه بیشتر خود کمک کنید.سعی کنید این روش در شیوه زندگی خود را به حالت معمول تبدیل کنید.  این روش شما بطور معجزه آسا سالم و پر از انرژی خواهد بود.


متخصصان علوم پزشکی و طب سنتی و اتحادیه بیماریهای خاص در ژاپن ،آخرین تجربه درمان با آب ولرم که نتایج صد درصد برای بیماریهایی که می توان از بروز آنها پیشگیری کرد و به شرح زیر می باشند منتشر کرده است .

سردرد شدید. فشار خون. کم خونی. درد مفاصل.
فلج. ضربان شدید یا تند قلب( تپش قلب، ).
صرع. چربی. سرفه. التهاب حلق.آسم.سل. التهاب شرایین.
وهر مرضی که به بیماری های کلیه و مجاری ادرار مربوط میشود.
دیابت، هموروئید، یبوست، ، استفراغ و اسهال، گاستریت،
درد بدن، مننژیت، بیماری های گوش، ، چربی در خون و برونشیت.
زیادی ترشح اسید و التهاب معده. کم اشتهایی.
و هر مرضی که به چشم وگوش و حنجره ،حلق و بینی،مربوط میشود
به روش معجزه اسا،درمان با آبی که بجوش آمده امکان پذیر میباشد

روش مصرف : هر روز صبح زود از خواب بیدار شوید و 4 لیوان آب ولرم (یک لیتر)با معده خالی بخورید،. حتما باید آب گرم باشد ولی نه آنقدر که زبان را بسوزاند ،(ولرم نزدیک به گرم) باشد، در یکی از لیوان های اب گرم نصف لیموترش تازه بچکانید (فقط یکی از 4 لیوان ) و تا 45 دقیقه بعد هیچگونه غذایی نخورید. و پس از هر وعده غذا تا 2 ساعت آب نخورید ،(آب مصرفی شهری PH اسیدی داره لطفا از اب تصفیه شده و یا جوشیده استفاده کنید)

بعضی از افراد یا بیماران در اوایل برای نوشیدن 4 لیوان در یک وقت مشکل دارند میتوانند در ابتدا کمتر آب بنوشند و یواش یواش به 4 لیوان برسانید،

طبق ازمایشات انجام شده،و طبق براورد نتایج پزشکان، درمان با آب گرم برای امراض زیر در مدت معین درمان و در بیشتر اوقات در زمان بسیار کوتاهتر بیماری هایشان کاهش و درمان میشود ،

مرض قند 30 روز ..
فشار خون 30 روز ..
مشکلات معده 10 روز
انواع سرطان 9 ماه
سل و التهاب شرائین 6 ماه
کم غذایی 10 روز
مشکلات مجاری ادرار 10 روز
مشکلات بینی و گوش و حنجره 20 روز
مشکلات عادت ماهیانه 15 روز
مشکلات قلب و انواع آن 30 روز
سردرد شدید 3 روز
کم خونی 30 روز
چربی 4 ماه
صرع و فلج 9 ماه
مشکلات دستگاه تنفسی 4 ماه....
و کسانی که دچار ورم مفاصل هستند ،می توانند از این روش در یک هفته شاهد کاهش و درمان درد های مفصل خود باشند

این درمان هیچ گونه عوارض جانبی به دنبال نخواهد داشت.حتما یک ماه در میان این روش را انجام دهید تا معجزه ان را در سلامتیتان ببینید.موفق باشید.

لطفا به اشتراک بگذارید تا دیگر دوستان مبتلا به این درد بخوانند و ازشر این بیماری آزار دهنده نجات پیدا کنند.مهربانی هیچ هزینه ای نداشته،و رساندن دانش عبادت است. ...موفق باشید.

۱۳۹۳ اسفند ۱۳, چهارشنبه

تأمل ایام گذشته!

امشب تأمل ایام گذشته می کردم و بر عمر تلف کرده تأسف می خوردم و سنگ سراچه ی دل به الماس ویسکی با یخ می سفتم و اینگونه اشعار حافظ را برای خود می گفتم:
----------------------

علی سر گشته باز ناید به ایران غم بخور

کلبه احزان نَخواهد شد گلستان غم بخور

ای دل غمدیده حالت دائماً بدتر شود

وین سر شوریده کی آید سپاهان! غم بخور

چون شتاء عمر ناید باز بر تخت چمن

چتر گل بر سر نیاید مرغ الحان غم بخور

دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت

دائماً یک سان بماند حال دوران غم بخور

هان بشو نومید چون واقف شدیم از سر غیب

نیست اندر پرده بازی‌های پنهان غم بخور

ای دل ار سیل فنا بنیاد هستی برکند

چون نه نوحی است و کشتیبان ز طوفان غم بخور

در همه گیتی به شوق دوست خواهی زد قدم

گر نیابی یک تنی را یار دمخور غم بخور

گر چه منزل بس خطرناک است و صد در صد بعید

هیچ کدام از راهها را نیست پایان غم بخور

حال ما در فرقت ایران و شهر اصفهان

جمله می‌دانند یاران نیست پایان غم بخور

بی ستاره تا که فیس بوک، ویسکی و ماست و خیار
کاوه و کیوان، هستند شاد و خندان غم مخور!!!

۱۳۹۳ اسفند ۸, جمعه

فتواهای شگفت انگیز شرعی اواخر دوره قاجاریه تا کنون و دلايل ابطال آنان!




- استفاده از آب لوله کشی حرام و غیرشرعی است.

علت: چون کر نیست!


* البته بعد فهمیدند چون جاری است، پس حرام نیست.

- استفاده از دوش حمام، حرام و غیرشرعی است.

علت: امکان غسل ارتماسی با آن وجود ندارد!

* البته چون زور حکومت پهلوی برای رعایت بهداشت چربید، مجبور شدند غسل ترتیبی را اختراع کنند و دوش از حرام بودن درآمد.

- استفاده از لامپ برق حرام و غیرشرعی است.

علت: به سبب امکان انجام شب نشینی های طولانی، باعث می شود که مومنین، از نماز صبح غافل شوند!

* البته بعدها، با پول هنگفتی که حاج امین الضرب، صاحب کارخانه برق به علما داد برق حلال شد! اما کارخانه برق مشهد در سال ١٩١١ میلادی به تحریک علما و روسها توسط ملت سلحشور مشهد در آتش سوخت.

- استفاده از کله قند، حرام و غیرشرعی است. (افراطیون مذهبی شایعه ساخته بودند از استخوان مردگان الک شده و کله قند روسی درست می شود!!)

علت: نپرداختن وجوه شرعی، توسط واردکننده قند!

"پر واضح است که پرداخت وجوهات، موجب گردید تا قند حلال گردد، البته به این شرط که قبل از خوردن، آن را در چای غسل کنند".

- استفاده از ماشین لباسشویی حرام و غیرشرعی است.

علت: لباس های نجس، لباس های پاک را نجس می کنند!

- در سال ١٣٤٢ خورشیدی در جریان انقلاب سپید علما گفتند رأی دادن بانوان خلاف شرع است!

- علما ساخت راه آهن را در دوره ناصری خلاف شرع و حرام اعلام کرده بود
بودند

علت: ملاعلی کنی آن را راه تسلط کفار می دانست.

- خوردن گوشت ماهی خاویاری حرام است!

علت: انحصار گرفتن صید این ماهی ارزشمند.

- بازی شطرنج حرام است!

علت: در روایتی ساختگی آمده بود که امویان شطرنج بازی می کردند.
- استفاده از ویدئو حرام و غیرشرعی بود.

علت: چون افکار پاک ملت سلحشور با دیدن فیلمهای مستهجن خراب می شد. با ازدیاد آن و آمدن ماهواره و نت دیگر این حرام حلال شد.

۱۳۹۳ بهمن ۲۳, پنجشنبه

نفس باد صبا آفت جان خواهد شد



نفس باد صبا آفت جان خواهد شد
عید می آید و اجناس گران خواهد شد
قیمت میوه و شیرینی و آجیل و لباس
باز سرویس گر فک و دهان خواهد شد
همسرم چند ورق لیست به من خواهد داد
و سرا پای وجودم نگران خواهد شد
می زنم ساز مخالف دو سه روزی اما
عاقبت هرچه که او گفت همان خواهد شد
می رسد مرحله ی سخت و نفس گیر خرید
نوبت گند ترین کار جهان خواهد شد
کل عیدی و حقوقم به شبی خواهد رفت
بر سر جیب بغل ،فاتحه خوان باید شد
یک الف آدم و یک عائله آنهم پر خرج
وقت فرسودن اعصاب و روان خواهد شد
پول را با علف خرس یکی می دانند
فکر کردید که منطق سرشان خواهد شد
هانیه نعره بر آرد که ندارم مانتو
کامران از پی او تیز دوان خواهد شد
که پدر کفش و کت و پیرهنی می خواهم
بعد از او نسترنم مرثیه خوان خواهد شد
سام هم لنگه ی جوراب به پا می گوید
شستم از پنجه اش امسال عیان خواهد شد
قیمت پسته به قلب من ِآسیب پذیر
باز هم وای که آسیب رسان خواهد شد
زیر بازارچه با قیمت ماهی یا گوشت
آسمان دور سرم پُر دَ وَران خواهد شد
مغز گردو شده مانند طلا مثقا لی
مغزم از قیمت آن سوت کشان خواهد شد
کمرم گشت که در خانه تکانی سرویس
حالیا نوبت این فک و دهان خواهد شد

۱۳۹۳ بهمن ۱۸, شنبه

شاه و فسادهای جنسی




شاه در فساد جنسي بي‌مبالاتي را به اوج رسانده بود. دربار او دائم محل رفت و آمد فواحش خارجي و معشوقه‌هاي داخلي بود. او از دوران جواني تا اندكي پيش از مرگ دست از زن‌بارگي برنداشت. حتي لحظاتي كه ملت ايران براي سرنگوني او در سرتاسر كشور بسيج شده بودند و در خيابانها صداي رگبار و مرگ بر شاه در هم پيچيده بود او در بارگاه خويش بي‌اعتنا به واقعيتهاي بيروني به عشقبازي مشغول بود.
.
محمدرضا در اوايل جواني كه براي تحصيل به مدرسه له‌روزه سوئيس رفته بود، عاشق يكي از مستخدمه‌هاي مدرسه شد و پس از برقراري ارتباط، دخترك را حامله كرد. محمدرضا با كمك فردوست با پرداخت پول از آن دخترك خواستند تا سقط جنين كند و مدرسه را ترك نمايد. رضاشاه پس از بازگشت محمدرضا از سوئيس به ملكه مادر سفارش كرد كه براي جلوگيري از رابطه محمدرضا با زنان ناباب، يك خانمي براي او به دربار بياورند. درباريان برادرزاده ساعد مراغه‌اي را كه زن مطلقه‌اي به نام فيروزه بود با پرداخت ماهيانه سيصد تومان به دربار آوردند و تا ازدواج محمدرضا و فوزيه با او بود.
شاه پس از ازدواج با فوزيه همچنان به روابط نامشروع خود ادامه مي‌داد و همين امر موجب شد تا «ملكه فوزيه از ماجراهاي عاشقانه او خشمگين» شود. شاه با حضور فوزيه، عاشق دختري به نام «ديوسالار» شد، او كه هنوز به تشريفات اسكورت مبتلا نشده بود، با يك دستگاه اتومبيل به منزل دخترك مي‌رفت. با شيطنت ارنست پرون موضوع به اطلاع فوزيه رسيد. پرون فوزيه را سر قرار برد و وقتي محمدرضا از خانه ديوسالار بيرون آمد، او را مشاهده كرد. فوزيه نيز به تلافي خيانت شاه با تقي امامي دوست شد و اختلافات شاه و فوزيه از آن پس شدت گرفت و سرانجام منجر به طلاق گرديد.
.
.
معروفترين معشوقة شاه در اين دوره، پروين غفاري بود. پروين غفاري، «16ـ17 ساله، مو بور، زيبا و بلندقد»، دختر ميرزا حسين غفاري همداني يكي از كارمندان مجلس شوراي ملي بود. فردوست يك روز در باشگاه افسران با وي و مادرش آشنا شد و چون سليقه شاه را مي‌دانست او را به شاه معرفي كرد. سرانجام با دلالي فردوست، ترتيب ملاقات وي با شاه در سرخ حصار داده شد. پروين غفاري كم كم به دربار راه يافت و در حال و هواي ملكه شدن، از شاه حامله شد. اما شاه وي را مجبور كرد تا توسط پروفسور عدل دوست شاه سقط جنين كند. شاه پس از بهبودي پروين، خانه‌اي در خيابان كاخ نزديك كاخ مرمر براي وي خريداري كرد تا به وي نزديكتر باشد. سرانجام پس از مدتي پروين از چشم شاه افتاد و از دربار رانده شد. پروين غفاري پس از پيروزي انقلاب اسلامي خاطرات خود را در كتابي به نام «تا سياهي...» منتشر كرد. پروين غفاري در اين كتاب نشان مي‌دهد كه شاه چقدر موجود جلفي بوده، تا آنجا كه خود به تنهايي در خيابانها به دنبال شكار دختران مي‌افتاده است.
شاه جلافت را به حدي رسانده كه چند بار از ديوار خانه پروين بالا رفته است. او دورة بعد از طلاق فوزيه را چنين ترسيم مي‌كند: «در تهران آن روزگار شايع بود كه براي شبهاي تنهايي او دختراني زيبا را شكار كرده و به دربار مي‌برند. حتي نام دختري ايتاليايي به نام ”فرانچيسكا“ در ليست معشوقه‌هاي شاه بود.»
غفاري در اين كتاب يكي «از خصوصيات بارز شاه را زن‌بارگي» او مي‌داند كه «دست از هرزگي بر‌نمي‌داشت و در تمام بزمهاي شبانه با دريدگي به زنان و دختران چشم مي‌دوخت و به بهانه‌هاي مختلف سعي مي‌كرد با آنها تنها باشد و يا آنان را به رقص دعوت كند.»
.
.
.
به گفته ملكه مادر «محمدرضا در برابر دختران موطلايي تسليم محض بود. يك بار كه در جواني با هواپيماي آلماني مسافرت مي‌كرد عاشق ميهمانداران موطلايي هواپيمايي لوفت‌هانزا شده بود... همين مسئله مدتها موجب بدبختي محمدرضا شده بود و پولهاي زيادي را صرف ميهمانداران لوفت‌هانزا مي‌كرد و يك قسمت از دربار مسئول دعوت و پذيرايي از ميهمانداران بود.» برادر و خواهر شاه هم كه اين موضوع را فهميده بودند، در ترتيب ضيافت ميهمانان هواپيمايي براي شاه فعاليت مي‌كردند. «رفيقه‌هاي يك شبه و چند شبه فراواني داشت كه معرف آنها اشرف خواهرش و عبدالرضا برادرش بودند. اينها بيشتر از رده ميهمانان خارجي هواپيماييها بودند.» شاه در اين دوره علاوه بر مراوده با ميهمانداران موطلايي اروپايي به عشق دختران آمريكايي نيز مبتلا شده بود. «در مسافرتهايش به آمريكا هم زنهاي متعددي را مي‌ديد كه دولو به او معرفي مي‌كرد.» شاه كم كم عاشق ستاره‌هاي سينمايي و ملكه‌هاي زيبايي مي‌شد و با هزينه‌هاي سرسام‌آور به مراد مي‌رسيد. ارتشبد فردوست كه خود يكي از دلالان فساد محمدرضا بود، مي‌گويد: در مسافرت شاه به نيويورك «من دو نفر را به محمدرضا معرفي كردم، يكي گريس كلي بود كه در آن زمان آرتيست تئاتر بود و دو بار با او ملاقات [كرد] و محمدرضا به وي يك سري جواهر به ارزش حدود يك ميليون دلار داد. اين زن بعداً همسر پرنس موناكو شد... نفر دوم يك دختر آمريكايي 19 ساله بود كه ملكه زيبايي جهان بود... چند بار با محمدرضا ملاقات كرد و به او نيز يك سري جواهر داد كه حدود يك ميليون دلار ارزش داشت.»
معروف‌ترين معشوقه‌هاي شاه در اين دوره گيتي خطير بود كه در آستانه ازدواج با فرح «حدود يك ميليون تومان پول نقد و همين حدود جواهر به او داده شد و راهي رم شد.»
.
.
.
مؤسسه مادام كلود، «يكي از موفق‌ترين و معتبرترين شبكه‌هاي دختران تلفني پاريس» بود. اين مؤسسه بود كه دختري به نام «آنژ» را به شاه معرفي كرد. او با هواپيما به ايران آمد و مورد استقبال يكي از كارمندان وزارت خارجه قرار گرفت و در هتل هيلتون در يك سوئيت ساكن شد. سه روز آداب حضور نزد شاه را به وي آموختند، «وقتي شاه آنژ را ديد، به قدري از او خوشش آمد كه او را در تهران نگه داشتند». اما او از زندگي در تهران خوشش نيامد، بعد از شش ماه هنگامي كه قصد بازگشت را نمود به او اخطار كردند كه «تو نمي‌تواني از اينجا بروي، اعليحضرت از تو خوشش مي‌آيد». ولي سرانجام او موفق شد ايران را ترك گويد.
.
.
.
«در اوائل سالهاي 1970 (1350) در دربار و بازار زمزمه‌هايي رواج يافت حاكي از اينكه شاه عاشق شده است. آن هم نه عاشق يك دختر اروپايي، بلكه يك دختر نوزده ساله ايراني با موهايي كه به رنگ طلا بود. مي‌گفتند نامش گيلدا است.»
گيلدا دختر سرلشكر آزاد يكي از افسران نيروي هوايي اصفهان بود، در سفري كه شاه به اصفهان رفت سخت شيفته او شد و او را با خود به تهران آورد. مادر محمدرضا، داستان گيلدا را چنين تشريح مي‌كند: در سال 1351 سرلشكر آزاد براي اينكه «خودش را به محمدرضا نزديك كند»، از دخترش استفاده كرد، او را هنگام سفر محمدرضا به اصفهان با خود آورد و در هواپيما كنار محمدرضا نشاند و محمدرضا را خام خودش كرد. محمدرضا چنان شيفته او شد كه «نمي‌توانست در برابر خواهشهاي او نه بگويد»، شاه نام او را به خاطر موهاي طلائيش، طلا گذاشت.
.
.
ملكه مادر علت حساسيت بيش از حد فرح را اين مي‌داند كه «اين دختر فوق‌العاده قشنگ بود». خصوصاً اين كه محمدرضا به زيبايي ذاتي اين دختر اكتفا نكرده بود و او را نزد پروفسور تسه فرانسوي، دكتر خانوادگي دربار در امور زيبايي فرستاده بود و با چند عمل جراحي «خيلي ديدني شده بود.» سرانجام فرح بي‌تاب شد و وقتي «در سعدآباد چشمش به طلا افتاد. جلو رفت و كشيده محكمي به گوش طلا زد.»
.
.
مادر فرح، فريده ديبا در بزرگواري و گذشت دخترش فرح مي‌نويسد:
بي‌تفاوتي فرح نسبت به كام‌جوييهاي محمدرضا باعث شد كه شاه جسارت را از حد بگذراند و دست دختر يكي از افسران نيروهاي هوايي را بگيرد و به عنوان معشوقه خود به كاخ بياورد... محمدرضا در داخل كاخ جايگاهي را به او اختصاص داده بود. فرح با آنكه مي‌كوشيد نسبت به اين مسائل بي‌تفاوت باشد، اما يك بار كشيده‌اي محكم به گوش اين دختر زد.
بلندپروازيهاي خانواده گيلدا حتي حساسيت شاه را هم برانگيخت. به گزارش علم، يك روز صبح «شاه خيلي بدخلق بود.» شاه علت بدخلقي خود را مصاحبه خانواده گيلدا با يك روزنامه ترك دانست كه گفته‌اند: «با اين كه شايعات ازدواج [دخترشان با شاه] بي‌اساس است، اما بدون شك دخترشان معشوقه شاه است.»
سرانجام گيلدا نيز دل شاه را زد و تصميم گرفت او را به تيمسار خاتم فرمانده نيروهاي هوايي واگذار نمايد.
.
.
يكي از نويسندگان فرانسوي به نام «ژرا دو ويليه» در كتاب خود فصل‌ بلندي را به شرح ماجراهاي عشقي شاه اختصاص داده است. وي از معشوقه‌هايي به نام «دخي» و دختر زيبايي از خانواده‌اي اشرافي به نام «منيژه» و دختري 19 ساله و تحصيل كرده در انگليس به نام صفيه، دختر 18 ساله‌اي به نام ليلي فلاح و هنرپيشه آلماني به نام «الگار آندرسون» و «ماريا گابريلا» دختر پادشاه بركنار شده ايتاليا نام مي‌برد. شاه تا مرز ازدواج با گابريلا هم رسيد، ولي به دليل مسيحي بودن وي با مخالفت آيت‌الله بروجردي رو به رو شد.
.
مطالب بیشتر را در این اینک بخوانید:
http://dowran.ir/show.php?id=210746961
اما نکته قابل توجه نزدیکی شاه با گوگوش بود و خبری که چندسالی است نقل مجالس می باشد:
«من حاصل ازدواج پنهانی شاه و گوگوش هستم.» این ادعای زنی با نام «شادی پهلوی» است كه خود را فرزند ازدواج پنهانی شاه مخلوع ایران و یك خواننده زن لس آنجلسی می داند و می گوید حاضر است تا با آزمایش DNA هم ادعای خود را اثبات كند.
شادی پهلوی در صفحه خود در یكی از شبكه های اجتماعی داستان تولد خود را به از سرپرستان ساواكی خودش شنیده است این طور روایت می كند:«دلیل واقعی دستگیری مادرم توطئه بر علیه ولیعهد بود چون اگر من پسر به دنیا می آمدم موازنه های قدرت پشت پرده زیادی به هم می ریخت مادرم بعدا با وساطت غلام رضا پهلوی از زندان آزاد شد در آن زمان در ایران به دلیل سانسور ساواك جز اعضای محرم و داخلی دربار و ساواك و اعضای خانواده حقیقی فرح دیبا كه من به دست آنها سپرده می شوم كسی از مردم عادی ایران از تولد دختری بین فائقه آتشین و محمد رضا پهلوی خبر دار نشده و من نیز به بقیه كوه اسرار پدرم و خانواده او ملحق میشوم .....مادرم كمی پس از تولد من به دستور ساواك و برای جلوگیری از پخش هر نوع شایعه ای مبنی بر زایمان او از محمد رضا پهلوی او با همین شریك اخاذی مالی خود یعنی محمود قربانی ازدواج كرد و بار دیگر به دستور ساواك و برای واقعی نشان دادن ازدواج خود با قربانی او فرزند بعدی خود یعنی كامبیز قربانی را حامله شد من از سرپرستان ساواكی خود شنیده بودم كه فرح برای انتقام از تولد من و همدستی مادرم در نقشه كودتای داخلی اسداله علم ........ او در روز زایمان مادرم مامور به بیمارستان فرستاده و آنها بلافاصله پس از تولد كامبیز با دستگاه اتصال قلب شوك به سر او وارد می كنند ...كامبیز به این دلیل امروز كند ذهن.... و لقب عقب مانده گرفته است.»
شادی پهلوی مدعی شده است: من به برادرم كامبیز قربانی هم بارها پیام دادم و گفتم برای آزمایش DNA به تركیه بیاید تا داستان خود را ثابت كنم.
این خانم"شادی پهلوی" صفحات مجازی زیادی دارد که لینک آنها را قرار میدم
لینک اول:
https://www.facebook.com/shadi.pahlavi
درآینده درباره روابط لیلی امیرارجمندی و رهنورد مطلب خواهم گذاشت
‫#‏شاه‬
‫#‏فرح‬
‫#‏پهلوی‬
‫#‏سلطنت‬
‫#‏فساد‬
‫#‏همجنس‬ بازی
‫#‏حجاب‬
‫#‏انقلاب‬
‫#‏اسلام‬
‫#‏حکومت‬

      ۱۳۹۳ دی ۱۵, دوشنبه

      "هر بار که بیرون می‌‌رفتم مرا در وسط می‌‌نشاندند "

      از میرزاده عشقی شاعر
             تا
                  حسین توتونچیان مغازه دار
      و از
         شیخ اسدالله ممقانی
          تا
          ع.ریحانی،کریم قصیم،اسماعیل وفا!

      شنبه سوم ژانویه ۲۰۱۵ محمد حسین توتونچیان در سایت آفتابکاران مقاله ای را با عنوان
      '' هر بار که بیرون می رفتم مرا در وسط می نشاندند''


      نوشته بود که با استناد به کتابها و نوشته های ایرج مصداقی بخش کوچکی از جنایتها و همکاری این مهره وزارت اطلاعات را افشا کرده بود.
      فعلاً  نگاهی بیندازیم به بخش کوچکی از مقاله: 

      «اینها را به این خاطر نوشتم تا خوانندگان این سطور بدانند که من یکی‌ از هزاران هزار نفراتی بودم که توسط همین افرادی که وقتی‌ به بیرون می‌‌رفتند در وسط می‌‌نشستند ، به مسلخ کشانده شدم . به همین خاطر معتقدم که :
      هیچ کس نمی فهمد در پس این جمله کوتاه ؛ " هر بار که بیرون می‌‌رفتم مرا در وسط می‌‌نشاندند " که ایرج مصداقی در صفحه ۶۶ - جلد اول کتابش آورده چه خونها نهفته است .
      هیچکس نمی داند که چه جانهای شریفی توسط نویسنده این جمله به مسلخ کشیده شده و شرحه شرحه شدند .
      هیچ کس نمی داند که چه سرهای پر شوری توسط این تواب خيانت پيشه شكار شده و سر بر دار شدند .
      هیچ کس نمی داند که در آن سالها ی مخوف چه مجاهدین وارسته‌ای که از فرط بی‌ مکانی مجبور بودند روزها را در خیابان‌ها پرسه بزنند توسط این تواب شرمگین شناسایی شده و در اوین تیر باران شدند .
      هیچ کس نمی‌‌داند که نویسنده این جمله چه مادران ستمکشیده‌ای را در تمام عمر عزادار کرد.
      هیچکس نمی تواند بفهمد که در آن سال‌های وحشت و بی‌ رحمی چه زن‌ها که توسط این خائن بزدل بی‌ شوی شدند .
      و چه فرزندانی یتیم ».
      و همچنین:

      «صفحه ۶۰ جلد اول(مرا به همراه گروه ضربت اوین راهی‌ خانه حسین و چند آدرس دیگر کردند)یعنی‌ هر بار" نه یک شکار بلکه چندین شکار با خود به اوین می‌‌آورده " .
      صفحه ۶۴جلد اول ( قرار شّد "م- گ" همراه گروه ضربت به دنبال شکار آنان برود . پس از مدتی محمدی تصمیم ا‌ش عوض شد وبه من گفت : تو نیز باید همراه آنها بروی . وقتی گروه ضربت آماده شد , تصمیمشان بار دیگر عوض شد . از آنجائی که متهم دیگری نیز قرار شد با ما باشد قرعه فال به نام من افتاد و محمدی دستور داد من به تنهائی همراه آنان بروم ) آیا این جملات نیاز به تفسیر دارد ؟ " م - گ" قرار بوده به شکار برود محمدی گفته نه ایرج به شکار برود. آیا ما اتهام می‌زنیم ؟ آیا ما بر داشت مغرضانه میکنیم ؟ یا حقیقت این است که امروز رژیم تلاش می‌کند شکارچی مجاهدین و مبارزین دهه شصت را نما د " آنها که گفتند: نه " جا بزند؟»

      اما پس از انتشار این مقاله،درست مثل اینکه آقای توتونچیان آب را  در داخل خانه مورچه ریخته باشد دکتر و مهندس ها و شعرا و نویسندگان از سوراخها سر بر آورده و چنانکه از نوشته هایشان معلوم است که اصلاً در خط وزارت اطلاعات نیستند،بلکه با دفاع از  جنایاتی  که حتی اطلاعاتی های رژیم و وزارت اطلاعات هم سعی در مخفی کردنش دارند را با وقاحت کامل از آن دفاع میکنند و روی وزارت اطلاعات را سفید می کنند! همه شروع کردند به نوشتن و جبهه گیری بر علیه حسین توتونچیان و توجیه کردن و دفاع کردن از آدم فروشی و دفاع از همکاری با لاجوردی و قدوسی و دفاع از بدام انداختن مجاهدان و مبارزان و به جوخه های اعدام سپردنشان و... درست مثل ابراهیم نبوی که وقتی در برنامه افق گفت قتل عام زندانیان سیاسی سال ۶۷ را ولش کن!
      اماّ من نه نویسنده ام و نه ژورنالیست،بلکه یک کارگر ساده که شبانه روز برای امرار معاش خود و دو فرزندم در تلاش و البته مبارز سیاسی هم بوده و هستم وتا بحال  بهایش را هم به سنگینترین وجه ممکن پرداخته و می پردازم و درست به همین دلیل نمیتوانم که بی وجدانی و دفاع از جنایت  را ببینم و سکوت کنم.
      من مقاله های توتونچیان و هم چنین مقاله ی ع.ریحانی را در صفحه فیس بوک دکتر کریم و آن مقاله در دریچه زرد را که به قول خود آق اسمال چندماه پیش نوشته بوده و سپس آنرا در کوزه گذاشته بوده اماّ دوباره دیده که بد نیست فعلاً خرجش کند برای ایرج مصداقی  و البته پیام هر دوتای این مقاله های ریحانی و وفا،پیامی است برای رهروان راه  شهید راه شکنجه و جنایت اسدالله خان لاجوردی!
      بیشتر آنچه مرا واداشت تا این چند سطر را بنویسم،آن بود که بعضی از دوستان از جمله آقای مهندس حسین سلبی چندین بار در زیر لینک ع.ریحانی در صفحه فیس بوک دکتر کریم کامنت گذاشت ولی مثل اینکه سربازان گمنام امام زمان حاضر و آماده بلافاصله آنرا سانسور می کردند!
       دمکرات بودن دکتر ها و نویسنگان و شعرا را هم دانستیم که چگونه است!  
      و اماّ پایان کلام اینکه چرا «جِز» اینها در آمده است،مرا یاد شعر میرزاده ی عشقی  در مورد « شیخ اسدالله ممقانی» انداخت که کامل آنرا در همین وبلاگ میتوانید بخوانید و در فیس بوک هم زیر همین لینک می گذارمش و بخشی از آن شعر که مربوط به این سه مقاله میشود از این قرار است:
      ..............................
      از من خطا ندیدی ، لیكن جلو دویدی
      دانی كه من زمانی ، با منطق و معانی
      وصف تو سازم آغاز ، مشت ترا كنم باز
      بر گیرمت گریبان ، چون مرگ ناگهانی
      من ار بكنج عزلت ، بنشسته بی اذیت
      گاهی به نفع ملت ، بگشوده ام زبانی
      من ار كه نكته سنجم بر تو رسید رنجم
      پس از چه درشكنجم ؟دائم دسیسه رانی
      دانستم از چه راهست وآنرا چرا گناهست
      خود روی توسیاه است ترسی كه من زمانی
      شرحی كنم كتابت در حق گفته هایت
      و آنروز هر جفایت ، گردد همی علانی
      چون تو در این خیالی ، یاد آمدم مثالی
      از عهد خرد سالی ، هان گویمت بدانی
      یكروز كودكی را ، ختنه همی نمودند
      دختی بر او نظر داشت ، در گوشه نهانی
      چون بر گریست لختی آزرده شد بسختی
      بگریست زار چون ابر ، در موسم خزانی
      گفتندش این چه زاریست مارابه توچه كاریست
      او را كنیم ختنه ، تو از چه در فغانی؟
      پاسخ بداد او نیز ، این آلتی است خونریز
      گردید بهر من تیز تا روز كامرانی
      ..................
      با اطمینان به پس رفتن ابرها و درخشش مهر تابان و رسوا شدن شب پرستان!
      علی بی ستاره

















      میرزاده عشقی و شیخ ممقانی










      "شیخ اسد الله ممقانی"

      از دست هركه هرچه ، بستانده و ستانی
       از دست تو ستانند با دست آسمــــانی

      كف رنج بیوه گانرا ، مال یتیـمه گانـرا
       اموال این و آنرا حینی كه میـستانی

      گیرم حیا نداری ، شرمی ز ما نداری
       ترس از خدا نداری ؟ ای شیخ مامقانـی؟

      تو كمتر از گدایی ، نان گــدا ربایی
       گر غیر از این نمایی كی اندر این گرانی

      هر روز می توانی ، خوانی بگسترانی
       در خورد دعوت عام شایان میهمانی

      از پرتو سفارت ، وز شاهراه غارت
       هم خوب میخوری وهم خوب میخورانی

      دزدی وپاسبانی هم گرگ وهم شبانی
       در هر دوحال گشتن ، الحق كه می توانی

      گراین چنین نبودی دانی كنون چه بودی
       میبودی آنكه قرآن ، در مقبری بخوانی

      یاد از نجف كن اندك خاطربیار یك یك
       آن هیكل چو اردك و آن رنگ زعفرانی

      شیخی بدی گزیده در حجره یی خزیده
       لب دائما گزیده ، از فقر و نا توانی

      تو بودی و حصیری ، نان بخور نمیری
       بر اشكم تو سیری می خواند لنترانی

      مبل تو بود سنگی ، یا آنكه لوله هنگی
       با قوری جفنگی ، از عهد باستانی

      یك جامه دربرت بودهم بالش سرت بود
       هم گاه بسترت بود وآن نیز بود امانی

      آن جبه سیاهت وآن چرب شبكلاهت
       بد یادگار گویا ، از دوره كیانی

      در جمله وجودت غیر از شپش نبودت
       چیزی ز مال دنیا در این جهان فانی

      نی مسلكت مبرهن نی مسكنت معین
       همچو خدای هر جا !حاضر زلا مكانی

      گویندروضه خوانی است راه معیشت تو
       به به چه خوب فنی است این فن روضه خوانی

      هر گه كسی بمردی تو فرصتی شمردی
       وآنروز سیر خوردی حلوای نوحه خوانی

      ای شیخ كارآگاه ، امروز ماشاء الله
       كردی اداره چون شاه ، ترتیب زندگانی

      یك خانه شهر داری یك خانه اسكو داری
       از وقعه فلان و از غارت فلانی

      این حشمت وحشم را وین كثرت درم را
       این خانه ارم را ، والله در جوانی

      گر خواب دیده بودی یا خود شنیده بودی
       بر خویش ریده بودی از فرط شادمانی

      ای مایه خباثت ! ای میوه نجاست
       اندر ره سیاست می بینمت روانی

      گه پیرو وكیلی ، گه خویشتن دلیلی
       گه یار سید جلیلی ، گه یاور یگانی

      با سد جلیل گردی خواهی وكیل گردی
       رو رو عبث در این ره پوتین همی درانی

      باری در این میانه از چیست غائبانه
       كردی مرا نشانه ، در طعن و بد زبانی

      ازروی زشت خوئی صدگونه زشت گویی
      چون نظم من نجوئی چون شعرمن بخوانی
      از من چه دیده ای بد؟ ازمن خطا چه سرزد
       جز صفت فصاحت ؟ جز قدرت بیانی؟

      از من خطا ندیدی ، لیكن جلو دویدی
       دانی كه من زمانی ، با منطق و معانی

      وصف تو سازم آغاز ، مشت ترا كنم باز
       بر گیرمت گریبان ، چون مرگ ناگهانی

      من ار بكنج عزلت ، بنشسته بی اذیت
       گاهی به نفع ملت ، بگشوده ام زبانی

      من ار كه نكته سنجم بر تو رسید رنجم
       پس از چه درشكنجم ؟دائم دسیسه رانی

      دانستم از چه راهست وآنرا چرا گناهست
       خود روی توسیاه است ترسی كه من زمانی

      شرحی كنم كتابت در حق گفته هایت
       و آنروز هر جفایت ، گردد همی علانی

      چون تو در این خیالی ، یاد آمدم مثالی
       از عهد خرد سالی ، هان گویمت بدانی

      یكروز كودكی را ، ختنه همی نمودند
       دختی بر او نظر داشت ، در گوشه نهانی

      چون بر گریست لختی آزرده شد بسختی
       بگریست زار چون ابر ، در موسم خزانی

      گفتندش این چه زاریست مارابه توچه كاریست
       او را كنیم ختنه ، تو از چه در فغانی؟

      پاسخ بداد او نیز ، این آلتی است خونریز
       گردید بهر من تیز تا روز كامرانی

      تو نیز این چنینی چون نظم من ببینی
       از طبع من ظنینی ، وز خویش بد گمانی

      من خامه تیزكردم صد چون تو هیز كردم
       تو نیز گریه سر كن ، هر قدر می توانی

      ای شیخ دم بریده ، ای زیر دم دریده
       ای بر جلو دویده ، تا در عقب نمانی

      با اینهمه زرنگی ، با من چرا بجنگی ؟
       حقا در این دبنگی ،‌ تكلیف خود ندانی

      این شیدوشیطنت را، این كیدوملعنت را
       با هر كه می توانی ، با من نمی توانی!


      «سرمایه در قرن بیست و یکم», توماس پیکتی



      نویسنده کتاب «سرمایه در قرن بیست و یکم» دریافت نشان لژیون دنور را رد کرد!



      توماس پیکتی، اقتصاددان فرانسوی، که اثر وی با عنوان «سرمایه در قرن بیست و یکم»، بحث برانگیز‌ترین اثر سال ۲۰۱۴ در حوزه اقتصاد سیاسی بود، از دریافت نشان لژیون دنور خودداری کرد.


      وی به خبرگزاری فرانسه گفته است: «من این جایزه را رد می‌کنم چرا که به حکومت مربوط نیست بگوید چه کسی لیاقت دارد. آن‌ها بهتر است روی رونق اقتصادی در فرانسه و اروپا وقت بگذارند».

      توماس پیکتی همراه با جین تیرول، اقتصاددان، و پاتریک مودیانو، نویسنده، که هر دو برنده جایزه نوبل هستند، روز چهارشنبه ۱۰ دی در فهرست دریافت کنندگان نشان لژیون دنور قرار گرفت که از سوی رییس جمهوری فرانسه اهداء می‌شود.

      لژیون دنور عالی‌ترین نشان فرانسه است که به مشاهیر و چهره‌های برجسته این کشور اهداء می‌شود.




      کتاب پیکتی که درباره تئوری‌های مربوط به نابرابری‌های رشد اقتصادی است مدت‌ها در صدر فهرست پرفروش‌های سایت آمازون قرار داشت و بیش از یک و نیم میلیون نسخه از آن فروش رفته است.

      پل کروگمن، ستون نویس روزنامه نیویورک تایمز، از کتاب آقای پیکتی به عنوان تغییر دهنده بازی یاد کرده که به گفته او، افسانه «سزاوار بودن کسب ثروت زیاد» را نابود می‌کند.

      بیشترین خوانندگان کتاب وی در آمریکا بوده‌اند و او بار‌ها با مشاوران باراک اوباما، رییس جمهوری آمریکا، ملاقات کرده است.

      اثر آقای پیکتی در خود فرانسه با توجه کمتری روبرو شده است چرا که وی یکی از منتقدان سرسخت فرانسوا اولاند، رییس جمهوری سوسیالیست این کشور است.

      انتقاد وی از آقای اولاند این است که به وعده خود مبنی بر اصلاحات اقتصادی از جمله تغییر در نظام مالیاتی که در زمان مبارزات انتخاباتی قول آن را داده بود پشت کرده است.