من مسلمان نیستم، آزادهام ،
پیرو خیام، اهل بادهام
عاشق آزادیام، اهل خِرد،
درگریز ازسجده و سجادهام.
اهل ایمان نیستم، اهل دلم
اهل شعرم، اهل شور و شادیام
مرتدم من، کافرم، گبرم ولی
کوروش و زرتشت را من زادهام.
من خطا هم داشتم، هرگاه که
گوهر سیمرغیام را باخته
پیشکارِ دشمنان خود شده؛
سر به مُهر اهرمن بنهادهام!
من مسلمان نیستم، ایرانیام
خاکیام، افتادهام، اینجائیام،
پا بپای مردمان این جهان
بذر آیین بشر افشاندهام.
گرچه درمتن بیابان زیستم
سرو آزادم، مسلمان نیستم
سایهام را برمسلمان و یهود
برسر ترسائیان گستردهام
من مسلمان نیستم چون هیچگاه
پایهی«کافرکُشی» ننهادهام
سفرهام را گرچه درویشانه است
پیشِ همنوعان خود بگشودهام.
گرچه در پیکار با اهریمنان
بارها افتاده یا اِستادهام
لیک چون بابک، نیای پُردلم
عاشقانه جان شیرین دادهام.
من مسلمان نیستم، دانشورم
زادهی گردآفریدِ دلبرم
گرچه افتادم من از اسب جهان
از شعور و اصل خود نفتادهام
گوهر ایرانی و اسلام؟ نه!
من به اهریمن مگر تن دادهام؟!
گرچه نامم را «مسلمان» هِشتهاند
نه مسلمان، نه مسلمانزادهام!
پیرو خیام، اهل بادهام
عاشق آزادیام، اهل خِرد،
درگریز ازسجده و سجادهام.
اهل ایمان نیستم، اهل دلم
اهل شعرم، اهل شور و شادیام
مرتدم من، کافرم، گبرم ولی
کوروش و زرتشت را من زادهام.
من خطا هم داشتم، هرگاه که
گوهر سیمرغیام را باخته
پیشکارِ دشمنان خود شده؛
سر به مُهر اهرمن بنهادهام!
من مسلمان نیستم، ایرانیام
خاکیام، افتادهام، اینجائیام،
پا بپای مردمان این جهان
بذر آیین بشر افشاندهام.
گرچه درمتن بیابان زیستم
سرو آزادم، مسلمان نیستم
سایهام را برمسلمان و یهود
برسر ترسائیان گستردهام
من مسلمان نیستم چون هیچگاه
پایهی«کافرکُشی» ننهادهام
سفرهام را گرچه درویشانه است
پیشِ همنوعان خود بگشودهام.
گرچه در پیکار با اهریمنان
بارها افتاده یا اِستادهام
لیک چون بابک، نیای پُردلم
عاشقانه جان شیرین دادهام.
من مسلمان نیستم، دانشورم
زادهی گردآفریدِ دلبرم
گرچه افتادم من از اسب جهان
از شعور و اصل خود نفتادهام
گوهر ایرانی و اسلام؟ نه!
من به اهریمن مگر تن دادهام؟!
گرچه نامم را «مسلمان» هِشتهاند
نه مسلمان، نه مسلمانزادهام!
❊❊❊❊❊
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر