۱۳۹۱ آبان ۱۷, چهارشنبه

شیخ و مرید

روزی مریدی بر شیخ وارد گردید در مجلسی که شیخ علم حدیث آموزش

می دادی و گفت : یاشیخ مسئلتن! از "ابن هاردکور" روایتی است که هر کس

در شب نیمه ی ماه سپتامبر بر بستر دمر خسبد و الغوث کشد خداوند وی را هفتاد

حوری دهد از هفتاد نژاد مختلفه، هر یک را هفتاد زیبایی و بر هر زیبایی هفتاد

پیرایه و بر هر پیرایه هفتاد قلم، پس بر وی وارد گردند به هفتاد جامه سکسی،

سی و پنج نفر میله ای برقصند و سی و پنج نفر فی 
المجلس استیریپتیز کنند بغایت،



پس ندا در رسد که با او بیامیزید، پس هفتاد مرتبه با او بیامیزند به هفتاد گونه از

انواع حالات امیزش، پس هفتاد سال با وی چنین کنند

و او را عشق و حالی باشد عظیم!

و در ادامه گفت : یا شیخ در اعتبار و صحت این حدیث مانده ام !

شیخ گفت : خانه ات خراب ! من در چیز دیگری مانده ام !

مرید گفت : در چه یا شیخ ؟!؟!؟

شیخ گفت : در این مانده ام که این حدیث بود یا فیلم سوپر؟!

پس جامه برکند و در حوض خانقاه پرید.

مریدان فریاد کشیدند : چه می کنی یا شیخ ؟!

شیخ فریاد کشید که : غسل جنابت می کنم قربتاً الی الله!!!!!

پس مریدان هریک از آن حدیث هفتاد کپی بگرفتند و هفتاد شب خویش را

بدان مشغول ساختند و دمار از کمر درآوردند تا جمله کاغذها بپوسید

و پاره گشت و این حدیث به فنا رفت .

(از شیخ محمد بختیاری خشتک برکاۀ)

هیچ نظری موجود نیست: