۱۳۹۱ بهمن ۵, پنجشنبه

طاهره یا قُرةالعَین کیست؟


فاطمه زرین‌تاج مشهور به «طاهره و قُرةالعَین» بی شک یکی از نخستین و جاودانه ترین بانوان آزادی خواه و مبارز حقوق زنان در تاریخ ایران است. این بانوی بزرگوار، ادیبی توانا، سخنوری مسلط و متبحر در معارف و علوم اسلامی بود. او شیرزنی فداکار، با روحیه ای شکست ناپذیر و مصمم، و نخستین زن بهایی بود که در اوج خرافات و محدودیت های مذهبی روبنده از صورت برگرفت، و اعلام نمود که با آمدن آیین بهایی، احکام اسلام ملغی شده‌ است. سید کاظم رشتی جانشین رهبر مکتب شیخیه به او لقب « قُرةالعَین»داد و سید علی‌محمد باب مبشر دین بهائی این شیرزن آزاده را «طاهره» نامید.
وضعیت اسفناک زنان در دوران قاجار:
برای درک ویژگی های شگفت انگیز و منحصر به فرد شخصیت بانو طاهره بهتر است مروری بر وضعیت اسفناک زنان در دوران قاجار (۱۱۶۴-۱۳۰۴) داشته باشیم؛ دکتر الیز ساناساریان (Eliz Sanasarian) در کتاب “جنبش حقوق زنان در ایران” شرایط زنان را در دوران قاجار چنین شرح می دهد:
“در این دوران امکان تحصیل برای زنان بسیار محدود بوده و در باور عمومی باسوادی زنان را مخالف اسلام و برای جامعه خطرناک می‌دانستند و روحانیون همواره بر این باور نادرست تاکید می‌کردند. باور دیگر این بود که زنان نمی‌توانند باسواد شوند و مغز آنان قدرت پذیرش دانش را ندارد. باسوادی زنان ننگ محسوب می‌شد و بسیاری از زنان باسواد آن را پنهان می‌کردند. تا جایی که حتی بعضی از همسران ناصرالدین شاه که توانایی خواندن و نوشتن داشتند، ولی شاه از این امر اطلاع نداشت.

در این دوره در خانه‌ها و خیابان‌ها جدایی جنسیتی وجود داشت که تا دوره پهلوی نیز ادامه یافت. به ویژه درمیان طبقات پایین‌تر جامعه در خانه‌ها، اندرونی و بیرونی مجزا بود. میهمانان زن توسط زنان پذیرایی می‌شدند و میهمان‌های مرد، توسط مردان. در خیابان‌های پرجمعیت مانند لاله‌زار، شاه آباد و امیریه تهران نیز در ساعت‌های پرجمعیت عصر زنان باید از یک پیاده‌رو عبور می‌کردند و مردان از پیاده‌رویی دیگر. زنانی که می‌خواستند برای کاری به سمت دیگر خیابان بروند باید از پاسبان اجازه می‌گرفتند و تحت نظر او به سرعت حرکت می‌کردند همچنین در کتاب “نهضت نسوان شرق” چنین ذکر شده که زنان و مردان حق نداشتند باهم در یک درشکه بنشینند حتی اگر مادر و پسر یا خواهر و برادر بودند.
زندگی‌نامه طاهره

فاطمه زرین‌تاج برغانی قزوینی ملقب به زکیه یا ام‌سلمه و مشهور به طاهره قُرةالعَین (زادهٔ ۱۲۳۰، ۱۲۳۱ یا ۱۲۳۳ قمری – درگذشت ۱۲۶۸ قمری) شاعر ایرانی از اولین مریدان سید علی‌محمد باب و از رهبران جنبش باب بوده‌است، طاهره نه تنها اشعار و نثر استادانه‌ای داشت بلکه در نظریه‌پردازی سیاسی نیز از پیشتازان زمان خود بوده‌است او در زمانی که بیشتر زنان عملا از آموزش کنار گذاشته می شدند با بسیاری از رهبران مذهبی به مباحثه پرداخته و بارها آنان را شکست داده بود. عبدالوهاب برادر طاهره که خود از عالمان بزرگ شهر بوده از قرةالعین چنین یاد کرده است: “ما تمام برادرها و پسر عموها در حضور قرةالعین جرئت تکلم نداشتیم به اندازه‌ای معلومات او ما را مرعوب ساخته بود که اگر احیاناً در مسائلی متنازع فیه بحث می‌کردیم چنان مسئله را پاک و روشن و معلوم و مربوط برای ما مدلل می‌کرد که فوراً تمام سرافکنده و خجالت‌زده بیرون می‌رفتیم.”
تحصیلات و گرایشات مذهبی:
طاهره در کودکی حافظ قرآن بود و به حل مسائل فقهی علاقه نشان می‌داد او ادبیات و شعر فارسی را نزد مادر خود و فقه، اصول، حدیث و تفسیر را نزد پدر، برادر(عبدالوهاب) و عمویش (معروف به شهید ثالث) فراگرفت. فلسفه، حکمت و عرفان را نزد دو تن از پسرعموهای پدرش آموخت، او با پسر عمویش ازدواج کرد، فاضل مازندراتی در کتاب “ظهور الحق” جلد ۳ چنین می نویسد که طاهره مدتها با پدرش در باب مسائلی چون ” قیامت و حشر ونشر و بعث و معراج و وعید و وعود و ظهور حضرت موعود” مباحثه میکرده و جواب قانع کننده ای در این خصوص دریافت نکرده بود بهمین دلیل پس از آشنائی با مکتب شیخی خود را “طالب معانی” و “بیانات” آثار شیخی و ” تشنه این جام” می یابد و پس از مطالعه آثار شیخی در اندک زمانی بر معارف این مکتب تسلط می یابد.
حضور در کربلا ، نجف و بغداد
او به همراه همسرش برای سیزده سال به کربلا و نجف رفت و تحصیلات در زمینه فقه، کلام و سایر علوم دینی را دنبال نمود و در این زمان به مکتب شیخیه گرایش پیدا کرده بود و مشتاقانه دروس شیخ احمد احسایی موسس مکتب شیخیه را دنبال می‌کرد که این سبب اختلاف بین او و شوهر و پدرشوهرش بود که پس بازگشت به قزوین به دلیل این اختلافات اعتقادی از همسرش جدا شد و سه سال بعد به همراه خواهر و شوهرخواهرش به کربلا بازگشت. پس از بازگشت به کربلا شایعه بابی شدن وی به گوش روحانیون شیعه رسید و علمای کربلا خواهان اخراج طاهره از شهر شدند.
او در ماه محرم خشم علما را با پوشیدن تعمدی لباس‌های شاد و ظاهر شدن بی‌نقاب به بهانه جشن تولد باب بر انگیخت بنابراین گروهی از مسلمانان تندرو به تحریک روحانیون کربلا به محل سکونت وی حمله کردند حکومت عثمانی ناچار به مداخله شد و ابتدا وی را در کربلا در حبس خانگی نگه داشت سپس وی را به بغداد اعزام نمود طاهره سرانجام در اوایل سال ۱۸۴۷ میلادی در خانه شهاب‌الدین آلوسی، مفتی اهل سنت بغداد در حبس خانگی قرار گرفت.
اخراج از عثمانی و بازگشت به ایران
فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی طاهره باعث رواج شایعات و تهمت هایی بی‌اخلاقی‌ بوسیله روحانیون تندرو متعصب اسلامی به او شده بود در چنین موقعیتی پدر طاهره از طریق خویشاوندی در عراق، والی عراق را ترغیب نمود که طاهره را به ایران باز برگرداند. در سال ۱۸۴۷ میلادی، طاهره به دستور حاکم عثمانی عراق از عراق اخراج شد. او قصد داشت مستقیم به تهران و نزد شاه رفته و او را به آئین خود دعوت کند ولی پدرش متوجه نیت او شده و کسانی را به استقبال او فرستاد تا از میانه راه او را به قزوین باز گردانند. طاهره از عراق تا قزوین به هر آبادی‌ای به تبلیغ آئین باب می پرداخت و در امر تبلیغ بسیار موفق بود.
بازگشت به قزوین و متهم شدن به صدور
فرمان قتل بوسیله همسر سابق
سرانجام طاهره پس از سه سال به قزوین بازگشت. در قزوین تلاش های پدرش برای منصرف کردن او از مبلغ دین باب بودن و آشتی با شوهر سابقش بی نتیجه ماند. با ورود او درگیری‌های عمومی در قزوین افزایش یافت که اصولی‌ها و در راس آنان خانواده پدری طاهره از تریبون منابر به تبلیغ وسیع علیه بابی‌ها پرداختند و مردم را حتی از معامله با آنان منع کردند. این احکام به تدریج منجر به درگیری‌های بیشتر در بازار قزوین شد که از آن به تعبیر جنگ حیدری و نعمتی نام می برند. اندکی بعد پدرشوهر سابق طاهره که رهبر مذهبی شمرده می‌شد، در مسجد و هنگام نماز مورد حمله قرار گرفت و کشته شد و با آنکه قاتل فردی بابی بود که از شیراز به قزوین آمده بود ولی در قزوین شایع شد که طاهره در ترور عمویش دست داشته‌است. همسر سابق طاهره، ملا محمد تقی وی را متهم به صدور فرمان قتل کرد در نتیجه حاکم قزوین او را زندانی کرد. ولی طاهره با کمک زنان بابی دیگر از زندان گریخت و به تهران رفت.
واقعه بَدَشت و پیامد های آن
به گفته ریچارد فولتز، طاهره در تهران به فکر تشکیل جلسه‌ای با حضور همه بابی‌های سرشناس افتاد. برجستگان بابی دعوت او را پذیرفتند و در ربیع‌الثانی سال ۱۲۶۴ هجری قمری و همزمان با محاکمه سیدعلی‌محمد باب در آذربایجان، این اجتماع در روستای بَدَشت از توابع شاهرود تشکیل شد. طاهره در اجتماع بدشت، در تاریکترین عصر تاریخ ایران کشف حجاب نمود، این اقدام باعث شد که عده‌ای او را یکی از اولین قهرمانان ایرانی جنبش زنان معرفی کنند.
در بدشت اختلاف نظر بین طاهره که خواستار جدایی کامل آئین باب از اسلام و اقدام نظامی برای دفاع از جامعه بابی بود و محمدعلی بارفروشی از سوی دیگر که محافظه کارتر بود در گرفت. حاضر شدن او بدون نقاب و روبنده حاضران را دچار شوکه نمود. از سوی دیگر، جدائی دین بابی از دین اسلام و نسخ احکام و سنن قدیم که خواسته او بود، موجب افزایش نگرانی‌های مأموران دولت، و آخوندها در آن زمان شد. گروهی از بابیان به تردید افتاده و به رهبری محمدعلی بارفروشی با وی مخالفت کردند.
سرانجام طاهره موفق شد در یک مباحثه، محمدعلی بارفروشی را متقاعد کند که احکام شریعت اسلام ملغی شده‌است. طاهره به همین مناسبت شعری نیز سرود و ملغی شدن احکام اسلامی را چنین تشریح کرد:
ای عاشقان، ای عاشقان، شد آشکارا وجه  
 حق رفع حجب گردید هان از قدرت رب‌الخلق
آمد زمان راستی، کژی شد اندر کاستی
 آن شد که آن می‌خواستی، از عدل و قانون و نسق
ماجرای بدشت باعث شد که بابی‌ها با ماموران حکومتی درگیر شوند و طاهره برای مدت نزدیک به یک سال در روستاهای مختلف زندگی مخفیانه‌ای داشت وی زمانی که از نور قصد رفتن به قلعه طبرسی و پیوستن به سایر بابی‌ها را داشت با اتهام پیشین صدور فرمان کشتن عمویش، دستگیر و به تهران اعزام شد.
دستگیری، خواستگاری نافرجام ناصرالدین شاه
 و قتل مخفیانه طاهره:
برای مدت حدود سه‌سال، طاهره در بالاخانه محمد خان کلانتر رئیس پلیس تهران در حبس خانگی بود و آنچنان هر روز بر شهرت او افزوده می‌شد که زنان برجسته تهران نیز به دیدن او می‌رفتند. در طول این سال‌ها باب اعدام شده بود و عده‌ای از هواداران او به قصد انتقام، به ناصرالدین شاه در نیاوران و در روز ۲۸ شوال ۱۲۶۸ هجری قمری تیراندازی کردند که این ترور نافرجام ماند. شاه نیز در عوض دستور کشتار بابی‌ها را صادر کرد.
گفته می شود پیش از اعدام طاهره در تهران ناصرالدین‌شاه که محصور جمال و کمال طاهره شده بود از او خواستگاری کرده‌است و در نامه ای خطاب به طاهره ابراز میکند، اگر طاهره از پیروی دیانت باب سر باز زند و به جامعه اسلامی باز گردد او را بانوی نخست (سرپرست بانوان حرم) دربار خویش میسازد. طاهره در اعلام مخالفت خود با این درخواست در پاسخ به او بیت زیر را برای شاه فرستاده‌است:
تو و ملک وجاه سکندری، من و رسم و راه قلندری
 اگر آن نکوست تو در خوری، اگر این بد است مرا سزا
سرانجام در سال ۱۸۵۲ میلادی با حکم دو مجتهد، بانویی که با جسارت کلامش آزادی بیان و انتخاب آزادانه مذهب و تساوی حقوق را برای زنان قائل بود و حاضر نشد کنیزی از کنیزان صیغه ای حرمسرای ناصر الدین شاه باشد و در حالی که بزرگان زیادی خرد و حیا و فضل او را ستوده بودند. از جمله این افراد می توان آلوسی، مفتی بغداد نام برد که در شرح شخصیت این بانوگفته بود:
” من در این زن فضل و کمالی دیدم که در بسیاری از مردان ندیده ام. او دارای عقل، حیا، و صیانت بسیار بود“. به اتهام واهی مفسد فی‌الارض بودن محکوم به اعدام شد!، طاهره حدودا ۳۶ ساله بود که به طور مخفیانه او را به باغ ایلخانی بردند و پارچه ای ابریشمی در دهانش فرو کردند و بدن نیمه جانش را به چاه انداختند و چاه را با سنگ و خاک انباشتند!.
از طاهره (قُرةالعَین) چه می آموزیم
خانم ماریانا هاینیش (Marianna Hainisch) که مادر یکی از رؤسای جمهور اتریش و یکی از زنان پیشرویی که برای  پیشبرد سطح معلومات و آزادی زنان زحمات بسیار زیادی کشیده است، در سال ۱۹۲۵ درباره طاهره چنین گفته است:
” قرةالعین قزوینی بزرگترین زن نمونه در زندگی من بشمار می رود. در هفده سالگی برای اولین بار نام و شرح
 شهادت او را شنیدم و با خود اندیشیدم آنچه که طاهره به قیمت جان خود برای زنان ایرانی انجام داد من هم
 باید برای زنان اتریشی انجام بدهم”.
از آن چه بر طاهره قرة العین گدشت، چه می آموزیم؟
همین نقل قول کوتاه مهمترین درسی است که همه زنان و مردان آزادی خواه باید در مقایسه تلاش های آزادی خواهانه این بانوی بزرگوار برای رسیدن به آزادی و حقوق بشردر جامعه است، مقایسه آرمان های روشنفکران جامعه های گوناگون آنروز، با این بانوی ارجمند، نشان از سطح فکر برتری برخوردار بوده است. این بانوی گرامی،نخستین زن نامدار ایرانی بود که کشف حجاب کرد و طنین صدای رعد آسایش بر پیکر تاریخ ننگیین فتواهای قتل و کشتار مذهبیون اسلامی همچنان به گوش می رسد.
زمانی که به مرگ نزدیک می شد، فریاد بر آورد: ”میتوانید هر گاه که اراده کنید مرا به قتل برسانید اما جلوی پیشرفت و مبارزه زنان برای آزادی را که روزگارش بزودی خواهد رسید، نمیتوانید بگیرید”. و همه زنان آزادی خواه و خردگرا که از کشورهای اسلامی و خانواده های مذهبی برخواسته اند و با قوانین خرافی مذهبی به مخالفت و مبارزه پرداخته اند، از گذشته تا امروزشاهدی بر اثبات حقیقت این فریاد آزادی خواهانه در مخوفترین زمان حقوق زنان در ایران هستند، از طاهره باید شهامت آزادی بیان و مبارزه برای تساوی حقوق انسان ها بویژه زنان را آموخت!.
بر گرفته از فضول محله.
خال به کنج لب یکی، طُرۀ مشک فام دو
وای به حال مرغ دل، دانه یکی و دام دو
محتسب است و شیخ و من، صحبت عشق در میان
از چه کنم مجابشان؟ پخته یکی و خام دو
حامله خم ز دخت رز، باده کشان به دور او
طفل حرام زاده بين! باب يکی و مام دو
صورت ماه طلعتان،کنج کمند گیسوان
کس به جهان ندیده است، روز یکی و شام دو
ساقی ماهروی من از چه نشسته غافلی؟
باده بیار و می بده، صبح یکی و شام دو
مست دو چشم دلرُبا همچو قرابه پُر ز می
در کف ترک مست بین، باده یکی و جام دو
کُشتهء تیغ ابرویت گشته هزار همچو من
بستهء چشم جادویت، میم یکی و لام دو
وعدۀ وصل می دهی لیک وفا نمی کنی
من به جهان ندیده ام، مرد یکی، کلام دو
گاه بخوان سگ درت، گاه کمین چاکرت
فرق نمی کند مرا، بنده یکی و نام دو

هیچ نظری موجود نیست: