۱۳۸۹ شهریور ۱۰, چهارشنبه

آیه های مارشالی شماره - 3

"امروز صبح هم دوباره آیه نازل شداز طرف خدا.عجب گیری کردیم ما بابا... صبح زود یکی در می زد و عیالم گفت این آشغالیه و برو سطل آشغال را بده بش. من هم خواب آلوده سطل آشغال را برداشتم و در را باز کردم و سطل آشغال را همان در گذاشتم و در را محکم بستم. دیدم صدای فحش خارو مادر میاد از دم در. من هم که همیشه آماده شر و شور هستم پریدم آلت قتاله ام را برداشتم و در را باز کردم دیدم که نه بابا آشغالی نیست و فرشته خداوند هستند و دارن هی فحش می دهند و خدا هم بصورت ابر بالا سرشون نگاه می کرد. خدا داد زد که آخه مارشال جان ما اینهمه بتو حال دادیم و تو ما را آشغال حساب می کنی؟ ها؟ الان حسابتو می رسیم. گفتم خدا جان به جان پدرم نمی دوستم توئی، بخدا تو به اندازه صد تا آشغالی برای من ارزش داری من نوکرتم من خواب آلوده بودم حواسم نبود. خدا گفت باشه چون اینقدر برام ارزش قائلی ترو می بخشم، خوب با فرشته ها صحبت کن. و خدا سوار شد رفت و فرشته ها آمدند توی دستشوئی قایم شدند، گفتم بفرمائید تو آشپزخانه صحبت کنیم، گفتند نه ما از شیر زن تو می ترسیم و همین جا خوبست. عیالم نعره زد مارشال با کی صحبت می کنی؟ گفتم نه من دارم آواز می خوانم و شعر میگم و تو بخواب عیال. بعد فرشته ها که چهارتا بودند رفتیم توی دستشوئی، لابد بی زحمت باز می خواهید بپرسید که چه شد؟ ها؟ شما کی دست از این فضولی ها بر می دارید؟ عجب الذین هائی هستید شما بابا.. شما به آیه مبین توجه کنید که این آشغالیه فرستاده، ببخشید این خدا فرستاده.. فرشته ها خیلی مؤدبانه گفتند و سرودند این آهنگ را:" مارشال جون، فدات شیم ما هر چهار خواهر، بر تو می خوانیم آیاتی بس مبین. بدرستیکه ما ترا بر فیس بوکان دیگر برتری دادیم، و فرشتگان زن خود را بر تو بی حجاب فرستاده ایم، و بر تو حلال گردانیدیم، و هیچ فرشته مردی فعلا در کائنات خودم ندارم... از تو می پرسند که چرا خدای تو فرشته مردی بر تو نازل نکرد؟ بگو که خدا فرشتگان مرد خود را رزوو کرده است در بهشت برای همخوابگی با زنان مسلمان، و بهر زن مسلمان ما 72 فرشته مرد می دهیم که حال کنند،و به مردان مسلمان هم غلمان می دهیم، یعنی بچه خوشگل می دهیم که حال کنند.. از تو در باره افراد بی ستاره می پرسند، بگو بیخود کرده اند آنها، پناه بر خدا که ما بهر کس چند ستاره داده ام و خودشان نتوانستند ستاره را خوب بپزند و حال کنند، تقصیر خدا چیست؟ افلا تعقلون؟ هل یستوی الذین بی عرضه و الذین با عرضه؟ انک لهذا الایات لقوم یعملون.... بعد فرشته ها ماچم کردند و رفتند. عیالم هم پشت در با حوله ایستاده بود و داخل دستشوئی شد و چشمانش مثل شیران آفریقا بمن خیره شد و تمام دستشوئی را بدقت گشت و آزمایش کرد، و می گوید که ما باید از این منزل نقل مکان کنیم شاید این خانه جن دارد.. شما چه فکر می کنید؟ فکر نمی کنید که عیالم دیوانه شده است و چرت و پرت می گوید؟ خانه به این خوبی به به به از غار هرا هم مقدس ترست بابا لامصب عیال.... "

هیچ نظری موجود نیست: