گفتم طرف دوباره کلا رفته بر سرش
گفتا به یکورِش
گفتم که گشته ردّ صلاحیّت آخرِش
گفتا به یکورِش
گفتم که مونده باقی از آن جمله هشت تن
گفتا که وای من
گفتم که رهبری همه را کرده منترِش
گفتا به یکورِش
گفتم یکی به بیت طرف هست قوم و خویش
گفتا بگو سریش!گفتم عروس حضرت آقاست دخترِش
گفتا به یکورش
گفتم بیا و قالی ابریشمی ببین
گفتا بگو از این!گفتم که بافته ست طرف بهر رهبرِش
گفتا به یکورِش
گفتم یکی که فکر پرزیدنت بودن است
بدجور کودن است
آقا به او تشر بزند مثل نوکرِش
گفتا به یکورِش
گفتم که بی تفاوتی ات حیرت آوره
گفتا نگو خره!اینها تفاوت است که کردم مکررِش:
"گفتم به یکورِش"گفتا در آن دیار که یک شیخ روضه خوان
گردیده حکمران
هرکس که خواست دق نکنه بهر کشورِش
میگه به یکورِش!
گفتا به یکورِش
گفتم که گشته ردّ صلاحیّت آخرِش
گفتا به یکورِش
گفتم که مونده باقی از آن جمله هشت تن
گفتا که وای من
گفتم که رهبری همه را کرده منترِش
گفتا به یکورِش
گفتم یکی به بیت طرف هست قوم و خویش
گفتا بگو سریش!گفتم عروس حضرت آقاست دخترِش
گفتا به یکورش
گفتم بیا و قالی ابریشمی ببین
گفتا بگو از این!گفتم که بافته ست طرف بهر رهبرِش
گفتا به یکورِش
گفتم یکی که فکر پرزیدنت بودن است
بدجور کودن است
آقا به او تشر بزند مثل نوکرِش
گفتا به یکورِش
گفتم که بی تفاوتی ات حیرت آوره
گفتا نگو خره!اینها تفاوت است که کردم مکررِش:
"گفتم به یکورِش"گفتا در آن دیار که یک شیخ روضه خوان
گردیده حکمران
هرکس که خواست دق نکنه بهر کشورِش
میگه به یکورِش!
هادی خرسندی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر