عید آمد و بوستان جوان شد خورشید دوباره مهربان شد
گل رقص کنان سوار بر باد بر سفره ی باغ میهمان شد
باد آمد و بیشه لاله گون شد سیمای سپیده سیمگون شد
آلاله و باد و باغبان مست تا ساغر ابر باژگون شد
سوگند بر این بهار پیروز جز رنج نداشت جهل دیروز
ای کاش به کودکان خرد را عیدانه دهیم روز نوروز
در خواب گذشت بس بهاران در خاک شدند بس هزاران
تاریخ در انتظار پرسید بیدار نشد ز خواب انسان؟
افسوس در این بهار، یاران در ماتم خویش سوگوارند
در سایه لطف شیخ و شحنه در حسرت عکسی از بهارند
کشتند در این دیار لبخند آزاد نشد دوپای از بند
این خاک ولی نگیرد آرام بر تربت خاک توس سوگند
باژگون = وارون . واژون . واژگونه . باژگونه . وارونه . ناراست . منکوس
گل رقص کنان سوار بر باد بر سفره ی باغ میهمان شد
باد آمد و بیشه لاله گون شد سیمای سپیده سیمگون شد
آلاله و باد و باغبان مست تا ساغر ابر باژگون شد
سوگند بر این بهار پیروز جز رنج نداشت جهل دیروز
ای کاش به کودکان خرد را عیدانه دهیم روز نوروز
در خواب گذشت بس بهاران در خاک شدند بس هزاران
تاریخ در انتظار پرسید بیدار نشد ز خواب انسان؟
افسوس در این بهار، یاران در ماتم خویش سوگوارند
در سایه لطف شیخ و شحنه در حسرت عکسی از بهارند
کشتند در این دیار لبخند آزاد نشد دوپای از بند
این خاک ولی نگیرد آرام بر تربت خاک توس سوگند
باژگون = وارون . واژون . واژگونه . باژگونه . وارونه . ناراست . منکوس
شحنه = [ ش ِ ن َ / ن ِ ] (اِ) مردی که او را پادشاه برای ضبط کارها و سیاست مردم در شهر نصب کند. بعرف آن را کوتوال و حاکم گویند و این لفظ به فتح غلط است .
(از آنندراج ). نگهبان شهر. عسس و صوبه دار. نواب و نایب حاکم شهر. رئیس پولیس .
(ناظم الاطباء) : عمر شش هزار مرد به آذربایجان شحنه نشانده بود و به کوفه و سواد عراق چهارهزار مرد شحنه بود.
(ترجمه ٔ طبری بلعمی ).
از ادبا عالمی فرست به ماچین
وز امرا شحنه ای فرست به ارمن .
وز امرا شحنه ای فرست به ارمن .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر