عزرائیل میره جون یه قزوینی رو بگیره. بهش میگه شناسنامتو بده می خوام باطلش کنم.
میگه زیر قالیه تخم داری خم شو ورش دار...
قزوینیه تو زندون به هم سلولیش میگه: بابچه بودی؟ میگه نه! میگه باجوون بودی؟ میگه نه! میگه باپیر بودی؟ میگه نه بابا من جرمم سیاسیه! قزوینیه میگه اووف با رهبر؟؟!
بخند تا دنیا به روت بخنده
ميدونی چرا قزوينيا آدمای خوشبختين؟ چون هيچ وقت بخت و اقبال جرات نميکنه بهشون پشت کنه!
میگه زیر قالیه تخم داری خم شو ورش دار...
قزوینیه تو زندون به هم سلولیش میگه: بابچه بودی؟ میگه نه! میگه باجوون بودی؟ میگه نه! میگه باپیر بودی؟ میگه نه بابا من جرمم سیاسیه! قزوینیه میگه اووف با رهبر؟؟!
بخند تا دنیا به روت بخنده
ميدونی چرا قزوينيا آدمای خوشبختين؟ چون هيچ وقت بخت و اقبال جرات نميکنه بهشون پشت کنه!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر