۱۳۹۱ اسفند ۲۶, شنبه

جکهای منظّم(شعر)

دل من حوصله کن، دادزدن ممنوع است
کم گله کن که، فریاد زدن ممنوع است
بین این قوم که هر کار ثوابی ست کباب،
دل دلسوخته را باد زدن ممنوع است.
تیشه بر ریشه فرهاد زدن شیرین است،
حرفی از بیشه فرهاد زدن ممنوع است.
بین این قوم که از باکره گی ترشیدند،
حرفی از حجله و داماد زدن ممنوع است.
شادی از منظر این قوم گناهی است بزرگ،
بزن آهنگ، ولی شاد زدن ممنوع است‬

-------------
دوش دیدم کفتری نر روی بام
ماده ای را دید و گفتش: بغبغو؟
ماده امّا با هزاران کبر و ناز
در جوابش گفت: امشب نغنغو
بعد یک ساعت پشیمان گشت و رفت
پیش نر گفتا که اینک بغبغو
نر بگفتا دیر شد دیگر شما
ناز فرمودی و ما هم جقجقو !!!!!

-------------
گفت مردی به همسرش روزی
من بميرم چگونه خواهی زيست؟
گفت: از چند و چون آن بگذر
تو بميری برای من کافيست!

هیچ نظری موجود نیست: