"نمیدانم شما در عمر خويش اصلا امام را از نزديک ديدهايد يا نه؟"
از پاسخ شریعتمداری به کرّوبی:
"پرسيدهايد که آيا بنده تاکنون ملاقاتی با حضرت امام(ره) داشتهام؟ برای مزيد اطلاع جنابعالی بايد بگويم؛ آری، بارها توفيق زيارت آن بزرگوار را داشتهام و از جمله .... برای مباحثه با احسان طبری درباره مارکسيسم و نقد آن مأموريت يافتم و بعد از بازگشت ِ مرحوم احسان طبری به اسلام ... مورد لطف حضرت امام(ره) نيز قرار گرفتم. شهيد محلاتی به ظاهر در ميان ما نيست ولی اسناد آن که موجود است. بپرسيد ..."
از پاسخ شریعتمداری به کرّوبی:
"پرسيدهايد که آيا بنده تاکنون ملاقاتی با حضرت امام(ره) داشتهام؟ برای مزيد اطلاع جنابعالی بايد بگويم؛ آری، بارها توفيق زيارت آن بزرگوار را داشتهام و از جمله .... برای مباحثه با احسان طبری درباره مارکسيسم و نقد آن مأموريت يافتم و بعد از بازگشت ِ مرحوم احسان طبری به اسلام ... مورد لطف حضرت امام(ره) نيز قرار گرفتم. شهيد محلاتی به ظاهر در ميان ما نيست ولی اسناد آن که موجود است. بپرسيد
آیا امام را دیدهای؟
آفرین بر جناب کروبی راقم نامهی به آن خوبی
که چه خوش چشم خویش وا کرده فیل افشاگری هوا کرده
آفرین دگر همین الان به شریعتمداری کیهان
که سرضرب پاسخی داده مزد آن فیل با رخی داده
آفرین بر دو مرد صاحب رأی کرده در حد خود نهایت سعی
آفرین بر دو مرد راسخ عزم ذوب در این رژیم و حتی هضم
هادیا فصل انتخابات است وقت نفی و زمان اثبات است
تو خودت روز دوم خرداد سال هفتاد و شش زدی فریاد:
"عرصه را باخت ناطق نوری" "خاتمی شد رئیس جمهوری"
"لیک تحت توجهات ولی ”"چه علی خواجه و چه خواجه علی"
گرچه در آسیاب حضرت زور دانهها آرد میشود یکجور؛
باز گویند جمعی از مردم که تفاوت کند جو و گندم!
رفته حالا مدیر کیهانی در پی نیمههای پنهانی
بند کرده به شخص کروبی گفته: باشد فلان او چوبی!
شیخ هم در جواب او فوری طرح کرده سؤال، اینطوری:
که: "تو ای بازجوی عقده و خشم دیده بودی امام را با چشم؟"
"به حضورش رسیدی از نزدیک؟" "محضرش را چشیدی از نزدیک ؟"
(چیست توفیر آنکه دید و ندید؟ رفت میباید از خودش پرسید)
به گمانم که قصد کروبی هست تحقیر و زیر پا روبی
ظاهرآً دیدن امام عزیز میکند غوره را شبانه مویز
گر ندیده امام را شخصی بدتر از این نباشدش نقصی!
در پی این سؤال ناموسی! (بدتر از اتهام جاسوسی!)؛
داد پاسخ مدیر کیهانی: "چند دفعه!، شما نمیدانی؟"
"بنده رفتم امام را دیدم" "دست او را سه بار بوسیدم"
"طبری را که بنده یکماهه" "راست انداختم به «کژراهه»"
"داد آقا به من شرفیابی" "رفتم آنجا به شوق و بیتابی"
"مورد لطف خود قرارم داد" "نمرهی بیست و یک به کارم داد"
"گفت آقا که: لاکن اعجوبَه" "این حسینه، سوادشم خوبَه"!
"خوب زَدَه توی پوز اون طبری" "دربیاد تودهای ز بیخبری"
"واقعاً که عجب ملاقاتی" "حیف، مرده شهید محلاتی"!
مابقی، حرفهای تکراری اتهامات ساری و جاری
تو فلان پول مفت را بردی تو فلان مال وقف را خوردی
تو زدی لاس با فلان دسته از خیانت نمیشوی خسته
تو شکنجهگری، تو جاسوسی رابط انگلیس با روسی ...
دلشان هرچه خواست میگویند (هر دو البته راست میگویند)
وآنچه پوشندهی خرابیهاست مایهی فخر انقلابیهاست
آنچه توجیه قتل و غارت شد مایهی پاکی و طهارت شد
نقطهی عطف این جنایتها هَپیاندینگ این حکایتها
نام بنیانگزار این ستم است اگرش دیدهای دگر چه غم است!
که سری سرفراز هم داری هرچه کردی جواز هم داری
همه بخشوده شد معاصی تو راست شد قامت سیاسی تو
کدخدا را ببین بچاپ دهات بر محمد و آل او صلوات
از هادی خرسندی
۱ نظر:
دوستان
یک طناب دار ویژه برای هادی خرسندی آماده کنید
ارسال یک نظر