۱۳۸۹ آذر ۱۶, سه‌شنبه

نامه سگ زرد به شغال



از هادی خرسندی
يک نامه نوشته سگ زردی به شغالی
گفته است برادر تو چرا زير سؤالی؟
دنيا همه از جور و جفای تو بنالد
يک جای جهان نيست تهی از نک و نالی
اطفال زمان را تو پدرسوخته، لولو
زائوی زمين را تو پدرسوخته، آلی
از صلح گريزانی و با جنگ رفيقی
از صبح الی شام به دنبال جدالی
با دست تو شد بی پر و بی بال کبوتر
وز همت تو جغد گرفته پر و بالی
در حبس تو هستند چه مردان و چه زنها
با جان و دل روشن و افکار زلالی
پستی و پليدی و طرفدار جنايت
حيوان جديدی، بشر رو به زوالی
چنگيز گر امروز نظاره گر ما بود
در قتل و جنايت به تو ميداد مدالی
***
وقتی پرزيدنت سگ زرد چنين گفت
پاسخ نگرفت از پرزيدنت شغالی
گفتند که او وقت اراجيف ندارد
هرچند خودش هست اراجيف خصالی
القصه چنين طعنه زده ديگ به ديگی
گفته است تو بيچاره چرا رنگ زغالی
در نامه خلاصه، کنه ای گفته به ساسی
کای ساس تو از خون خلايق سرِ حالی!
آنکس که رکوردش زدن تيرخلاص است
گفته به رقيبش که پی قتل و قتالی
***
گفتم ز شغال و سگ و ترسم که برنجند
سگها و شغالان ز چنين ضربِ مثالی
گويم که بلانسبتِ سگها و شغالان
گر بردمشان قاطی اينگونه رجالی
هم معذرت از قاطر و گوساله و غيره
گر بر دلشان هست ز من رنج و ملالی
***
هادی! عصبی هستی و طنزت شده دشنام
خونسرد و قوی باش و برو راه کمالی
در رابطه با بازی ايام، نزن جا
هرچند نه روئين تن و نه رستم زالی
با همت مردم برهد مملکت از بند
گر صبر کنی ششصد و هفتاد و سه سالی!


هیچ نظری موجود نیست: