روز يكشنبه 12 تير 1367، مطابق با 3 ژوئيه 1988، ارباس ايراني، فرودگاه بندرعباس را به مقصد دوبي ترك كرد. در ساعت 10:24 به وقت محلي، هواپيماي مسافربري مورد اصابت 2 موشك زمين به هواي ناو وينسنس امريكا قرار گرفت و در نزديكي تنگه هرمز بين شارجه و بندرعباس منفجر شد. آمريکائيها اول گفتند سوء تفاهم شده! و فرمانده ناوگان آمريکائي، ارباس ايراني را با هواپيماي جنگي اشتباه گرفته!(اگر ميخواست صبر کند تا عينکش را پيدا کند، دير ميشد).
خاکستر سيصد نفري که در ارباس بودند بر امواج خليجفارس فرود آمد. بعد هم که به فرمانده ناو، رتبه و درجه و پاداش دادند معلوم شد اشتباهي در کار نبوده و زيبا عمل کرده بوده!
نميدانم چه مدت از اين ماجرا گذشته بود که خبرگزاريها با آب و تاب اعلام کردند که ناوگان پنجم آمريکا در خليج فارس يک ماهيگير ايراني را که دو روز در ميان امواج دريا راه خود را گم کرده بوده در قايقش بيهوش پيدا ميکند و نجاتش ميدهد!
بالأخره معلوم شد که حضور ناوگان آمريکائي در خليجفارس چندان بيدليل هم نيست! براي اين است که اگر ماهيگيري راهش را گم کرده باشد نجاتش بدهند. حالا اگر ارباس سيصدنفري را هم، شناخته و دانسته ميزند، مفت چنگش!
تجسم لحظهاي که ماهيگير نيمهجان در ناو آمريکائي به هوش ميآيد، مرا که آن روزها غرق مطالعه مثنوي مولوي بودم، به نوشتن اين سروده ياري کرد:
نيروي دريائي کاخ سفيد
در خليج فارس آن قايق بديد
نيروي دريائي کاخ سفيد
در خليج فارس آن قايق بديد
ناوگان پنجم آمد سوي آن
ديد ماهيگير مانده نيمهجان
ديد ماهيگير مانده نيمهجان
پس کمر بستند و کردندش کمک
تا به هوش آمد به کشتي آن وُلک
تا به هوش آمد به کشتي آن وُلک
گفت ماهيگير در آن ناوگان
« قايق است اين؟ يا بلم؟ يا پادگان؟!
« قايق است اين؟ يا بلم؟ يا پادگان؟!
تنکيو از بابت هلپ و نجات
شسته بودم دست از لايف و حيات
شسته بودم دست از لايف و حيات
من در آن اسمال قايق اين دو روز
دور خود گشتم ز دنيا بينيوز
دور خود گشتم ز دنيا بينيوز
آمدم اينجا به قصد صيد فيش
از براي چيلدرن اند وايف خويش
از براي چيلدرن اند وايف خويش
گر نبودي ناوگان پنجمي
همچنان آي واز يک سردرگمي
همچنان آي واز يک سردرگمي
ليک دارم وان کوئسشن، يک سوال
از شما، سرجوخهتان تا آدميرال
از شما، سرجوخهتان تا آدميرال
من براي صيد ميکردم عبور
واتز يور ريزن براي اين حضور؟
واتز يور ريزن براي اين حضور؟
بينتان يکدانه ماهيگير نيست
تورتان جز تانک و توپ و تير نيست!
تورتان جز تانک و توپ و تير نيست!
من پي ماهي فتادم در بلا
وات دو يو دو داخل درياي ما؟!»
وات دو يو دو داخل درياي ما؟!»
گفت کاپيتان: « اگر خواهي جواب
پس شما بايد ريترنبک توي آب!
پس شما بايد ريترنبک توي آب!
حق تو اين بود تا پاسات کنيم
يا همانجا عين ارباسات کنيم!»
يا همانجا عين ارباسات کنيم!»
گفت ماهيگير: « بد شد حال تو؟
پس خليج فارس اصلاً مال تو
پس خليج فارس اصلاً مال تو
در مصاف ناو آتشبارهاي
غير تسليم و رضا کو چارهاي؟!»
ازهادی خرسندی
غير تسليم و رضا کو چارهاي؟!»
ازهادی خرسندی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر