ازهادی خرسندی
خرکی بود عرّ و عر کارش
چند کیلو اورانیوم بارش
چند کیلو اورانیوم بارش
جفتک و عروتیز میفرمود
گاه و گه نطق نیز میفرمود .....
گاه و گه نطق نیز میفرمود .....
خرکی بود عرّ و عر کارش
چند کیلو اورانیوم بارش
چند کیلو اورانیوم بارش
جفتک و عروتیز میفرمود
گاه و گه نطق نیز میفرمود
گاه و گه نطق نیز میفرمود
چون خرّیت بر او مسلّم بود
به خیالش که رخش رستم بود
به خیالش که رخش رستم بود
رستمش، شیخ اهل مکر و ریا
متوسل ز «کا- گ- ب» به سیا
متوسل ز «کا- گ- ب» به سیا
یک گدائی که معتبر شده بود
صاحب یک طویله خر شده بود
صاحب یک طویله خر شده بود
بین آنها دوتا خرش ددری
عاشق سیر و گشت و خوش سفری
عاشق سیر و گشت و خوش سفری
یک خرش شهره در خوش اخلاقی
این یکی، یکّه تاز و شلاقی
این یکی، یکّه تاز و شلاقی
صبح تا شب اورانیوم میبرد
از نطنز تحفهیی به قم میبرد
از نطنز تحفهیی به قم میبرد
رفت یک مرتبه به آمریکا
خورد بُر توی جمع آدمها
خورد بُر توی جمع آدمها
تا تریبون و میکروفن را دید
شادمان جفتکی زد و خندید
شادمان جفتکی زد و خندید
رفت آن پشت و گفت پرتوپلا
زد به صحرا و دشت کرببلا
زد به صحرا و دشت کرببلا
حاضران یک به یک ز جا جستند
ترک مجلس نموده در بستند
ترک مجلس نموده در بستند
تُرش کردند از سخنهایش
ننشستند بیش از آن پایش
ننشستند بیش از آن پایش
یکنفر مثل اصغرآقا بود
که به حسب تصادف آنجا بود
که به حسب تصادف آنجا بود
گفت با آن رجال آمریکی
همهشان گنده باسن و خیکی
همهشان گنده باسن و خیکی
که شما جملگی خطاکارید
درتان را خلاصه بگذارید!
درتان را خلاصه بگذارید!
یادتان هست آن عبا بر دوش
نیش او باز میشدی تا گوش؟
نیش او باز میشدی تا گوش؟
آن که بر تن عبای توری داشت
بر لبش خندههای زوری داشت
بر لبش خندههای زوری داشت
آنکه با عشوه بود و طنازی
دلتان برد با زبانبازی؟
دلتان برد با زبانبازی؟
این یکی هست جلد دوم او
المثنای کله تا دم او
المثنای کله تا دم او
او اگر بیل بود این پاروست
پرزیدنت بعد از آن یاروست
پرزیدنت بعد از آن یاروست
گیرم این تا نخورده و صاف است
مثل او مات نیست، شفاف است
مثل او مات نیست، شفاف است
این هم از آن قبيله آمده است
از دل آن طويله آمده است
از دل آن طويله آمده است
کرده او را فقیه آماده
بعد، پیش شما فرستاده
بعد، پیش شما فرستاده
این هم از کارخانهی ولی است
طرز فکرش شبیه اولی است
طرز فکرش شبیه اولی است
اولی را که خوب رو دادید
مدرک دکتری به او دادید
مدرک دکتری به او دادید
خوش نمودید جمله تعریفش
گوش کردید بر اراجیفش
گوش کردید بر اراجیفش
او هم انشا نوشته بر کاغذ
خواند و کردید جملگیتان حظ
خواند و کردید جملگیتان حظ
از کریستفکلمب کرد آغاز
تا کند علم و دانشی ابراز
تا کند علم و دانشی ابراز
آبراهام لینکلن را هم گفت
کلماتش همه درشت و کلفت
کلماتش همه درشت و کلفت
پشت هم برد نام فیلسوفان
نا ز نطقش بپا کند طوفان
نا ز نطقش بپا کند طوفان
گه ز زرافه گفت گاه از فیل
تا بگیرید نطق او تحویل
تا بگیرید نطق او تحویل
خواند انشای خویش را با زور
مثل صادق صداقت مشهور
مثل صادق صداقت مشهور
پس شما کف زدید بهرش زود
همه گفتید آفرین، وریگود!
همه گفتید آفرین، وریگود!
اگر این دومی کمی یُخلاست
باز سگ ماهی همان دریاست
باز سگ ماهی همان دریاست
گر که توفیر ظاهری دارند
یا که فرق کاراکتری دارند
یا که فرق کاراکتری دارند
هردو هستند پای بند نظام
شدهاند از همین جهت اعزام!
شدهاند از همین جهت اعزام!
جای دارد که خوش زبان باشید
با همین نیز مهربان باشید
با همین نیز مهربان باشید
تا بیاید دوباره حال کند
بدهد باج و قیل و قال کند
بدهد باج و قیل و قال کند
آنچه منظور از آمد و رفت است
ای شکمبشکهها، همان نفت است
ای شکمبشکهها، همان نفت است
پس بگیرید خوب تحویلش
متحمل شوید تحمیلش
متحمل شوید تحمیلش
از پی نفت اگر که میآئید
اندکی وازلین بیفزائید!
اندکی وازلین بیفزائید!
ندهید این میانه دشنامش
فحش، حق نیست جای انعامش
فحش، حق نیست جای انعامش
خرکی بود فحش بد میخورد
صبح تا شب اورانیوم میبرد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر