ازهادی خرسندی
نیامدی که اقلاً گلی برافشانیم
کمی به سقف فلک طرح نو بچسبانیم
کمی به سقف فلک طرح نو بچسبانیم
به جان تو من و ساقی اگر بهم سازیم
ز سوز عشق، لحاف و تشک بسوزانیم
ز سوز عشق، لحاف و تشک بسوزانیم
فقیه در پس منبر به آن پسر خوش گفت:
که شکر حق من و تو هردومان مسلمانیم
که شکر حق من و تو هردومان مسلمانیم
اگر که مطرب ما میزند سرودی خوش
چرا ز صدق و صفا باسنی نجنبانیم
چرا ز صدق و صفا باسنی نجنبانیم
مباد مفتی از این باغ و بوستان گذرش
که ما مناسب او باغ وحش میدانیم
که ما مناسب او باغ وحش میدانیم
دوجلد نسخهی خطی ز موزهای دزدید
فقیه و گفت که ما عاشقان قرآنیم
فقیه و گفت که ما عاشقان قرآنیم
به جرم آنکه شبی با تو لخت خوابیدیم
دو هفته است اسیر دوا و درمانیم
دو هفته است اسیر دوا و درمانیم
خلیج فارس، خلیجعرب نخواهد شد
وگر که هرچه عرب را در آن بخیسانیم!
وگر که هرچه عرب را در آن بخیسانیم!
به گوش زاهد بدکاره تودهای میگفت
که گوسفند تو در روز عید قربانیم
که گوسفند تو در روز عید قربانیم
بگو به شیخ که ما نیز از پروستات است
اگر که مثل تو دائم در انگلستانیم!
اگر که مثل تو دائم در انگلستانیم!
جدا ز جلوهی حافظ نمیشود هادی
در این چمن چو گل آف- تاب- گردانیم
در این چمن چو گل آف- تاب- گردانیم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر